چرا انسانها از حیوانات باهوشترهستند؟ترجمه: فریدون امامزاده شوشتری
mindmatters NEWS
۱۱ نوامبر ۲۰۲۰
پژوهشگران به مدت پنجاه سال اعتقاد داشتند که هیپوکامپ[۱]، محل ذخیرهی حافظه در مغزهای ما، الگوهای خاطرات را جداگانه ذخیره می کند. به اعتقاد رودریگو کیان کیروگا[۲]، دانشمند عصب شناس، این موضوع درباره حیوانات درست است اما به نظر میرسد در انسانها این گونه نیست:
«برخلاف آنچه همه انتظار دارند، هنگام ثبت فعالیت نورونهای فردی متوجه شدیم خاطرات مان براساس مدل جایگزینی که برای جداسازی سرنخهای خاطرات وجود دارد، ذخیره می شوند. هنگامی که مستقیما فعالیت نورونهای فردی را ثبت کردیم، متوجه چیزی شدیم که به صورتی شگفتانگیز با آنچه در خصوص دیگر حیوانات توصیف شده بود، کاملا تفاوت داشت. این تفاوت میتواند به خوبی نشان دهندهی سنگ بنای هوش انسان باشد».[۳]
کیروگا متوجه شد که برعکس یافتهها، نورونهای انسانی همهی سرنخهای خاطرات را در کنار یکدیگر ذخیره میکنند. او با بررسی خود میخواهد نشان دهد که این یافته «اشارات عمیقی دارد که میتواند تواناییهای ادراکیای را که منحصرا در انسانها گسترش پیدا کرده، مانند توانایی تعمیم و تفکر خلاقانه را، توضیح دهد».
براساس این ایده، به نظرمیرسد –به شکل منحصر به فردی- آمیختن درهم برهم مسایل درمغز انسان به تعمیم و تفکر خلاقانه منجر میشود.
میتوانیم این موضوع را امتحان کنیم:
فرض کنید تمام پروندههای یک کمد بایگانی را خارج کنیم و آنها را به صورت درهم و برهم روی یکدیگر بریزیم. چنین چیزی منجر به یک آشفته بازارمیشود، نه تبدیل به نظمهای بالاتری از تفکر. بنابراین، پیشنهاد دکترکیروگا نمیتواند پاسخ مناسبی باشد، دستکم نه بدون هیچ تغییری. اما اگرتمام پروندهها را بیرون بیاوریم، آنها را اسکن کنیم و در یک پایگاه دادههای برخط (آنلاین) که از طریق یک موتورجستوجو به آن دسترسی داشته باشیم، ذخیره کنیم چه؟ در این صورت کاملا روشن است که برای یافتن پروندهی مورد نظرمان به الگویی ازپروندهها نیازی نداریم و تنها لازم است کلمات کلیدی را جستوجو کنیم.
این روشی کاملا مؤثر و از بسیاری جهات بهتر، اما درعین حال کاملا متفاوت است و چه بسا دکتر کیروگا به دنبال سازوکاری کاملا متفاوت میگردد تا بتواند به کمک آن نحوهی تعامل مغز با ذهن انسان را برای پردازش خاطرات و تبدیل آنها به موضوعاتی انتزاعی و تفکر خلاقانه، تبیین کند.
اما این روش، که بسیارهم متفاوت عمل می کند، دارای همان ویژگیهای پایهای رفتار شامپانزهها است. پروفسور کیان کیروگا معتقد است ما باید از مقایسهی رفتارانسانها و حیوانات گذر کنیم و به دنبال دیدگاههایی فراتر از دیدگاههای مکانیکی باشیم. او میگوید باید بپرسیم چه چیزی در مغز ما موجب گردآمدن مجموعهی منحصر به فرد و وسیعی از کنشهای ادراکی می شود. به ویژه، استدلال او در این باره این است که نمیتوان این تفاوت را به تنهایی با اندازهی مغز یا شمار نورونها توضیح داد، زیرا برای مثال، شمار و نوع نورونها درمغز انسان و شامپانزه با هم قابل مقایسه هستند و هر دو این گونهها ساختمان تشریحی کموبیش مشابهی دارند. بنابراین، نورونهای ما، یا دستکم برخی از آنها، باید عملکرد کاملا متفاوتی داشته باشند، و یکی از این عملکردهای متفاوت نحوهی ذخیرهی خاطرات ما است.
بنابراین، خلاصهی بحث این است که ساختار تشریحی و شمار و نوع نورونهای ما شبیه شامپانزهها است، اما نورونهای ما باید «عملکردی کاملا متفاوت» داشته باشند.
اگرذهنهای ما به استفاده از روش «موتورجستوجو» گرایش داشته باشند، عملا کار متفاوتی انجام می دهند. از همه مهمتر، ذهنهای ما ازهمان کمد بایگانی استفاده میکنند، گرچه دیگر مهم نیست پروندهها کجا قرار داده شده باشند. این موضوع به نوبهی خود به این معنا است که مغز/ذهن انسان تنها مجموعهای از نورونها نیست، بلکه توانایی بهخصوصی دارد؛.دقیقا همانطور که یک موتورجستوجو صرفا مجموعهای از داده ها نیست. موتور جستوجو با راهنمایی هوش هدفمندی که درجستوجوی اطلاعات است دادهها را میکاود.
شاید بتوان گفت عبارت «زیرورو کردن خاطراتم» چیزی بیش ازگفتن یک جملهی ساده باشد، چون ممکن است به ما کمک کند تعامل کلیدی ذهن- مغز را درک کنیم.
منبع:
https://mindmatters.ai/2020/11/have-researchers-discovered-why-humans-are-smarter-than-animals
[۱] hippocampus
[۲] Rodrigo Quian Quiroga
[۳] University of Leicester, “Human Intelligence Just Got Less mysterious”, Science daily.