طراحیهوشمندانه آن چیزی نیست که اکثر مردم فکر میکنندجاناتان بارتلت/ ترجمه: عمادالدین حبیبی

۱۵ ژوئن ۲۰۲۱
سردرگمیهای گسترده دربارهی طراحیهوشمندانه[۱]، ما را به این پرسش سوق میدهد که طراحیهوشمندانه دقیقا چیست؟ اغلب وقتی به کسی میگویم در زمینهی طراحیهوشمندانه (ID) فعالیت دارم، آن فرد یا هیچ ایدهای از طراحیهوشمندانه ندارد یا تصوری نادرست از آن دارد. این موضوع تقصیر آنها نیست؛ گزارشهای رسانهای بهگونهای است که به نظر میرسد نتوانستهاند مفهوم دقیق آنچه را ما در حال انجامش هستیم، بیان کنند. برخی حتی این وضعیت را به نیتی بدخواهانه نسبت میدهند. گرچه من مطمئنم سوء نیت در این زمینه زیاد است، با این حال فکر میکنم این موضوع عمدتا ناشی از این است که طراحیهوشمندانه واقعا کار جدیدی انجام میدهد و همین باعث میشود برای خیلیها دشوار باشد ما را در قالبها و تعاریف موجود قرار دهند.
طراحیهوشمندانه، در جوهر خود، میگوید «عاملیت» طبقهبندی علّی متمایزی در جهان است. به این معنا که وقتی من برنامهای کامپیوتری را کدنویسی میکنم، کتابی مینویسم، فرمولی اختراع میکنم، شعری مینویسم و غیره، کاری انجام میدهم که از عملکرد فیزیک محض متمایز است؛ چیزی وجود دارد که دربارهی نحوهی کارکرد علت برای موجوداتی با ذهن در مقایسه با نحوهی کارکرد آن برای موجودات بدون ذهن، متمایز است. این ممکن است مفهومی فلسفی انتزاعی به نظر بیاید اما درحقیقت نتایج بسیار اصلی (و عملی) دارد. طراحی هوشمندانه، در ذات خود، میگوید «عاملیت» ردهی علّی متمایزی در جهان است.
طراحیهوشمندانه در تجارت و فناوری
کاربردهای تجاری طراحیهوشمندانه در کتاب صفر تا یک[۲] پیتر تِیل[۳] مطرح شده است. او در آنجا، با بهرهگیری از نظریهی طراحیهوشمندانه، نشان داده است که چهچیز کسبوکارهایی را که بازارها را به حرکت درمیآورند، از بقیه متمایز میکند؛ طراحیهوشمندانه حقایق جدیدی ایجاد میکند که بهطور الگوریتمی برآورده نمیشوند. تیل نشان میدهد ذهن قدرتهای منحصربهفردی دارد که قابلکاهش به مکانیسم نیستند و اینکه با تمرکز بر تلاشهایمان در جهتی که ذهن ما به طور ویژه برای آنها ساخته شده است، قادر خواهیم بود رفاه اقتصادی بیشتری ایجاد نماییم. تیل این موضوع را اینگونه مطرح میکند:
تفاوت کامپیوترها با انسانها بسیار بیشتر از تفاوت میان دو انسان است. انسانها و دستگاهها هر دو خوبند اما برای چیزهایی که به شکل بنیادی با هم تفاوت دارند. انسانها کارها هدفمند[۴]انجام میدهند: ما برنامههایی تدوین میکنیم و در شرایط پیچیده تصمیماتی میگیریم اما در فهم مقادیر عظیم دادهها مهارت کمی داریم. کامپیوترها دقیقا خلاف ما هستند: آنها در پردازش کارآمد دادهها برتری دارند اما در انجام ارزیابیهای پایهای که برای هر انسانی ساده است، دچار مشکل میشوند.
در سال ۲۰۱۲، یکی از سوپرکامپیوترهای گوگل در رسانهها مورد توجه قرار گرفت. این کامپیوتر موفق شد پس از بررسی دهمیلیون تصویر کوچک از ویدیوهای یوتیوب، با دقت هفتادوپنج درصد گربهای را شناسایی کند. این به نظر خیرهکننده میرسد اما تا وقتی که به یاد نیاورید کودک چهارسالهای هم میتواند این کار را بدون اشتباه انجام دهد. وقتی لپتاپی ارزانقیمت میتواند در برخی وظایف از باهوشترین ریاضیدانها پیشی بگیرد اما سوپرکامپیوتری با شانزدههزار پردازنده نمیتواند از یک بچه در دیگر وظایف برتری داشته باشد، میتوانید متوجه شوید انسانها و کامپیوترها تنها قویتر یا ضعیفتر از یکدیگر نیستند بلکه از نظر نوع متفاوت هستند.
پژوهش و روشنسازی تفاوت بین چیزهایی که ذهن نسبت به کامپیوترها میتواند انجام دهد، یکی از جنبههای اصلی طراحیهوشمندانه به شمار میرود و نتایج عملی دارد. بسیاری بدون اینکه زیرساخت این نظریه را تشخیص دهند بهطور ناخودآگاه از این تمایز استفاده میکنند. در هوشمصنوعی، دادههای آموزشی را معمولا انسانها (گاهی بدون آگاهی خودشان) برچسبگذاری میکنند. در شرکت گوگل، تکنولوژیهای اصلی اساسا از هدفگرایی کاربران استخراج میشود. در خدمات وب آمازون، وقتی ذهنها به جای دستگاهها، الگوریتمها و برنامههای کامپیوتری بهتر خدمت میکنند، سرویس کاملی برای انتقال وظایف محاسباتی از ماشینها به انسانها، تعبیه شده است.
افراد دیگر نیز بهتر است از سود نظریهی طراحیهوشمندانه بهرهمند شوند. ایلان ماسک[۵]، به رغم توانایی چشمگیرش به عنوان کارآفرینی مستمر در ساخت کسبوکارهای الهامبخش، پیوسته دچار مشکلاتی در خصوص درک ذهن و رابطهی آن با دستگاهها است. به همین ترتیب، زیستشناسان مولکولی که دههها است به طراحیهوشمندانه بیتوجهاند، به دلیل سوءتفاهمی که دربارهی پایههای منطقی استنباطهای طراحی، پاسخی سرهمبندیشده به پرسش مربوط به منشا کووید ۱۹ ارایه دادهاند.
طراحیهوشمندانه در زیستشناسی
طراحیهوشمندانه بیشتر در زمینهی زیستشناسی شناخته شده است، گرچه این موضوع اغلب با خلقتگرایی[۶] اشتباه گرفته میشود. اجازه دهید روشن کنم که من در حقیقت خودم خلقتگرا هستم و به همین دلیل میدانم خلقتگرایی متفاوت از طراحیهوشمندانه است. مشکل برچسب «خلقتگرای معتقد به طراحیهوشمندانه»[۷] که بسیاری از افراد آن را به کار میبرند، این نیست که چنین افرادی که واقعا منطبق با این عنوان باشند اصولا وجود ندارند (مثل من) بلکه مشکل این است که این عنوان مفاهیمی مجزا از یکدیگر را با مخلوط میکند. این اصطلاح مانند «خداناباور تکاملی»[۸] است. افرادی هستند که حقیقتا این اصطلاح برای آنها صدق میکند اما استفاده از آن برای کلیت نظریهی تکامل (و بهکارگیرندگان آن) کاملا سوءتفاهم است. بیشتر زیستشناسان تکاملی که خداناباورند، مراقب هستند تا این دو اصطلاح را از یکدیگر تمییز دهند. همانطور که بیشتر بهکارگیرندگان طراحیهوشمندانه که خلقتگرایند، همین کار را انجام میدهند.
طراحیهوشمندانه، به عنوان تحلیلی کنونی در زمینهی زیستشناسی، اساسا دربارهی شناسایی و اندازهگیری طراحی است. از نظر منطقی، حتی اگر بتوانید تعیین کنید چیزی طراحی شده است، به این مفهوم نیست که شما همچنین میدانید آن چیز کجا، چهگونه و به کمک چه کسی طراحی شده است. ما بهوضوح میبینیم استونهنج[۹] طراحی شده است و ما این موضوع را پیش از اینکه تشخیص دهیم کدام تمدن آن را ساخته است یا حتی عملکرد آن چیست، شناسایی میکنیم. طراحیهوشمندانه به اندامها نگاه میکند تا ببیند کدام یک از ویژگیهای آنها شاهدی از وجود یک هوش در زنجیرهی علّت و معلولی است.
بیشتر مردم این موضوع را به اشتباه به عنوان مسئلهای«ضدتکاملگرایی[۱۰]» ارزیابی میکنند. در حالی که بیشتر مخالفان تکامل بهطور کلی با طراحیهوشمندانه موافق خواهند بود، لزوما عکس این ادعا صادق نیست. اینکه ما بتوانیم به وجود هوش در زنجیرهی علّی پی ببریم به این معنا نیست که تاثیر آن هوش، مستقیم یا فوری بوده است.
برای درک این موضوع، کامپیوتر خودتان را تصور کنید. کامپیوترها معمولا با سیستم عاملی قوی همراه هستند که دارای انواع گوناگونی از برنامهها است. کامپیوتر من دارای ویرایشگر متن، پنل کنترل، جستوجوگر، برنامهی پیشنمایش و پخشکنندهی چندرسانهای است. همهی اینها شواهدی از طراحیهوشمندانه هستند. با این حال، این برنامهها، همزمان که همه نشانههای طراحیهوشمندانه را دارند، در واقع از یک نسل مشترکِ واحد منشا گرفتهاند: برنامهی نصبکنندهی سیستمعامل اصلی. این برنامهها از طریق جهشهای تصادفی و انتخاب طبیعی تکامل نیافتاند، برعکس، آنها در طراحی نصبکنندهی اصلی تعبیه شده بودند. افزون بر این، همهی نصبها یکسان نیستند. اگر کامپیوتر شما به برخی درایورها نیاز نداشته باشد، آن نصبکننده ممکن است آنها را در کامپیوتر شما کپی نکرده باشد. نصبکننده احتمالا فایلهای پیکربندی گوناگونی را تطبیق داده تا با محیطی که در آن نصب میشود هماهنگ شود. در هر صورت، فرایند غنی از اطلاعات بود تا فقیر از اطلاعات.
همانطور که میبینید، هیچ تضاد منطقی بین تکامل از یک نسل مشترک و طراحیهوشمندانه وجود ندارد؛ تنها نقطهی ابهام این است که چنین فرایند تکاملیای از تصور رایج تکامل بهشدت متفاوت است. تکامل مبتنی بر طراحیهوشمندانه، به جای اینکه سعی کند نظریهای را صورتبندی کند که شما را از هیچچیز به اطلاعات هدایت کند، از مقادیر بزرگی از اطلاعات که از قبل موجود است آغاز میشود. از ماشینهای حرکت دایمی[۱۱] تا داروینیسم، نظریههایی که در آنها چیزی از هیچ به وجود میآیند، همواره تمایل داشتهاند با زرق و برق علمی اما پوچ برای علم مشکلساز باشند.
همچنین، منظور این نیست که طراحیهوشمندانه محتاج فرایندی تکاملی است. من اگر برنامهی جدیدی را نوشته، ساخته و روی کامپیوتر نصب کنم، شما بعدا قادر نخواهید بود که بدانید آیا این برنامه از نصبکننده آمده یا من آن را بهطور جداگانه ایجاد کردهام. با این حال، عدم توانایی در شناخت تاریخچهی برنامه، از تشخیص طراحی آن جلوگیری نمیکند. این تنها به این معنا است که تعیین تاریخچهی هر برنامهای نیازمند روششناسی متفاوتی نسبت به روشی است که طراحیهوشمندانه ارایه میدهد.
علاوه بر این، موارد مختلطی هم وجود دارد. برنامههایی وجود دارند که نتیجهی آنها شامل محصولات گوناگونی مانند تاریخچه، اتفاقات تصادفی و چیزهای دیگر مربوط به تکامل است. طراحیهوشمندانه نمیگوید این چیزها وجود ندارند یا نمیتوانند در موجودات وجود داشته باشند. آنچه که انجام میدهد این است که ابزارهایی را به ما میدهد تا بفهمیم کدام قطعات در زنجیرهی علّی خود نیازمند هوش هستند. این موضوع پیامدهای عملی دارد. در حفاظت محیطی و حفاظت از منابع، شناخت اینکه کدام یک از جنبههای موجودات ممکن است از تاریخچهی آنها بیاید، نسبت به جنبههایی که باید از طریق طراحی به وجود آمده باشد، ما را قادر میسازد تا به شیوهای بهتر منابع خود را حفظ کنیم. در دراز مدت، حفظ یک عنصر طراحی در طبیعت از رفتار عاطفی با حیوانات اهمیت بیشتری دارد.
طراحیهوشمندانه چیزی نیست که بیشتر مردم فکر میکنند. این اشتباه قابلدرک است زیرا برای افرادی که در روشهای قدیمی تفکر گرفتار شدهاند، طراحیهوشمندانه میتواند مانند خلقتگرایی به نظر رسد. با این حال، نظریه و کاربرد طراحیهوشمندانه به پرسش متفاوت از چهکسی، چهچیزی، کجا، چهزمانی یا به چه وسیلهای چیزی طراحی شده است نزدیک میشود. طراحیهوشمندانه به منطق و طبیعت خود طراحی میپردازد. نزدیکشدن به موضوع از این طریق، به کاربردهایی منجر میشود که به حوزههای دور از زیستشناسی و به سمت علوم کامپیوتر، کسبوکار، اقتصاد و دیگر حوزههای تحقیق و کاربرد هدایت میشود.
منبع:
https://mindmatters.ai/2021/06/intelligent-design-is-not-what-most-people-think-it-is/
[۱] Intelligent Designیا به اختصار ID
[۲]Zero to One: Notes on Startups, or How to Build the Future
[۳] Peter Thiel
[۴] Intentionality
[۵] Elon Musk
[۶] Creationism
[۷]Intelligent Design Creationis
[۸]Evolutionary Atheist
[۹]Stonehenge، یادمانی پیشاتاریخی در دشت سالزبری ویلتشر در جنوب انگلستان شامل حلقهای از سنگافراشتها که به دور مجموعهای نعلاسبی، مرکب از پنج سهسنگ سارسِنیِ برشخورده، قرار گرفتهاند. م.
[۱۰] Anti-evolutionism
[۱۱] perpetual motion machines، ماشینهایی خیالی که بدون داشتن منبع انرژی خارج از خود، میتوانند تا ابد کار کنند. م.