البته شما در یک شبیهسازی کامپیوتری زندگی نمیکنید. این هم دلیلش . . .مایکل اِگنِر/ترجمه: فریدون امامزاده شوشتری
نیل دگراس تایسون[۱]، اخترفیزیکدان خداناباور، این احتمال را که کل وجود ما یک برنامه روی دیسک سخت دیگران است،۵۰-۵۰ می داند. او می گوید: «من فکر میکنم این احتمال ممکن است بسیار زیاد باشد». او به این موضوع اشاره میکند که با این که بیش از ۹۸ درصد دیانای انسان با شامپانزه مشترک است، بین هوش آنها تفاوت وجود دارد و چه بسا جایی بیرون از کرهی زمین موجوداتی زندگی کنند که بسیار باهوشتر از ما باشند. او اضافه میکند که: «درحضور آنها، ما موجودات ابله دست و پا چلفتیای هستیم که چرت و پرت می گوییم. اگر چنین چیزی درست باشد، سادهترین نظری که میتوانم بدهم این است که ما به این دلیل زندگی میکنیم که آنها فقط به خاطر سرگرمی خودشان موجود دیگری را خلق کردهاند».
کلارا مسکوویتز[۲] سردبیر ساینتیفیک اَمِریکن[۳] ریشههای چنین ایدهای را این گونه توضیح میدهد:
یکی از استدلالهای پرطرفدار برای فرضیهی شبیهسازی را نیک باستروم[۴]، فیلسوفی از دانشگاه آکسفورد ، در سال ۲۰۰۳ مطرح کرد. به اعتقاد او امکان دارد اعضای یک تمدن پیشرفته که توان محاسباتی فوق العادهای دارند تصمیم بگیرند برنامههایی برای شبیهسازیهایی از نیاکان خود اجرا کنند. آنها احتمالا میتوانند انواع بسیار بسیار زیادی از اینگونه شبیهسازیها را اجرا کنند، تا حدی که در اینگونه شبیهسازیها، در اکثریت قریب به اتفاق موارد، ذهنهای مصنوعی عملا جایگزین ذهنهای نیاکان اصلی بشوند. بنابراین آمارهای ساده نشان میدهند که احتمال بسیار بیشتری وجود دارد که ما جزء ذهنهای شبیهسازی شده باشیم.
دلایل دیگری هم وجود دارد که فکر کنیم ممکن است مجازی باشیم. به عنوان مثال، هرچه بیشتر در مورد جهان یاد میگیریم، بیشتر مشخص میشود که جهان بر پایهی قوانین ریاضی است. شاید این موضوع جزء معلومات اولیهی ما نباشد اما تابعی از ماهیت جهانی است که در آن زندگی میکنیم. مَکس تِگمارک[۵]، از کیهانشناسان موسسهی فناوری ماساچوست (MIT)[۶]، میگوید «اگر من شخصیتی در یک بازی رایانهای بودم، من هم بالاخره متوجه این نکته میشدم که قوانین کاملا خشک و ریاضی به نظر میرسند. این موضوع تنها رمز کامپیوتری را نشان میدهد که برنامه در آن نوشته شده است».
اما مطمئنا ما در یک شبیه سازی کامپیوتری زندگی نمیکنیم. این هم دلایلش: استدلال خود را با این پرسش آغاز می کنیم: محاسبات چیست؟ محاسبات یعنی نگاشت[۷] یک ورودی به یک خروجی بر اساس مجموعهای از قوانین (یعنی یک الگوریتم[۸]). خروجی تابعی از ورودی است که برای هر متغیر مستقل در ورودی محاسبه میشود. به عنوان مثال، هنگامی که من دارم این پست را تایپ میکنم، هر ضربهای که روی کلیدی میزنم، سیگنال الکتریکیای تولید میکند که مطابق با قوانین الگوریتم برنامهی وُردِ مایکروسافت، به الگویی از الکترونها روی صفحه کامپیوترم نگاشت می شود.
باید توجه داشت که نگاشت مستقل از «معنای» سیگنالهای ورودی و خروجی است. برنامهی وُردِ مایکروسافت هیچ توجهی به مفاهیمی که با ضربه کلیدهای من منتقل میشود، نمیکند. برنامه «اهمیت» نمیدهد که من دارم مقاله تایپ میکنم یا شعر یا رمان. درواقع، اصولا حتی مهم نیست که من دارم چیزی تایپ میکنم. برنامه فقط سیگنال های الکتریکی را که ضربههای کلیدهای من تولید کردهاند به سیگنالهای الکتریکی روی صفحهی کامپیوترم نگاشت میکند. این فرآیندی الکترومکانیکی است بیهیچ نشانی از هیچ نوع فهم و درک چیزی. محاسبات در واقع نگاشت سیگنالها است. درمحاسبات به معانی سیگنالهایی که نگاشته میشود توجهی نمیشود. درمحاسبات به معنای هیچ چیز توجه نمیشود.
حال به پرسش بعدی میپردازیم. ذهن چیست؟ آن، چه نوع تواناییای در انسان است که او را قادر میسازد پرسش «آیا من در یک شبیهسازی کامپیوتری زندگی میکنم؟» را مطرح کند؟ چه چیزی در یک فکر وجود دارد که یک فکر را از چیزهای دیگر، مانند اشیای فیزیکی، متمایز می کند؟ فرانتس بِرِنتانو[۹]، فیلسوف آلمانی سدهی نوزدهم و اوایل سدهی بیستم، پاسخی به این پرسش داد که قاطعانه به نظر میرسد: افکارهمیشه به چیزی «وابسته» هستند، در حالی که اشیای فیزیکی هرگز (به طورذاتی) به چیزی وابسته نیستند. او با استفاده از واژهای برگرفته ازنظریهی فیلسوفان حکمت مَدرسی (اِسکولاستیک)[۱۰] دربارهی ذهن، که قدمت آن به زمان ارسطو[۱۱] میرسد، این وابستگی افکار را «هدفمند بودن» نامید.
هدفمند بودن افکار به این معنا است که آنها همیشه به چیزی متمرکزند؛ به یک مفهوم، یک شیئ یک شخص و غیره. آنها همیشه موضوعیتی دارند (مفهومی یا فیزیکی) که به طور ذاتی به آنها معطوف میشوند. افکار ما همیشه دارای «منظوری» هستند.
بنابراین، آیا ما در یک شبیهسازی کامپیوتری زندگی میکنیم؟ همانطور که در بالا اشاره کردم، «معنا» دقیقا همان چیزی است که محاسبات «فاقد» آن هستند. مهمترین توان انسان -توان انجام تفکراتی که معنا داشته باشند- همان چیزی است که شبیهسازی کامپیوتری نمیتواند انجام دهد.
محاسبات ترتیب منظم[۱۲] دارند در حالی که تفکر از جنس معناشناختی[۱۳] است. اگر ما در یک شبیهسازی کامپیوتری زندگی میکردیم و ذهن ما محاسبهگر میبود، تنها کاری که نمیتوانستیم انجام دهیم فکر کردن بود.
اگر ما در یک شبیه سازی کامپیوتری زندگی می کردیم نمیتوانستیم این سوال را طرح کنیم که: «آیا ما در یک شبیهسازی کامپیوتری زندگی میکنیم؟». طنز کار در این است که از میان تمام حقایق بنیادی که ممکن است واقعیت داشته باشند، این تصور که ما در چنین شبیهسازیای زندگی میکنیم چیزی است که میتوانیم آن را صرفا به دلیل این که خودش ناقض خودش است کنار بگذاریم. اگر ما داریم در یک شبیهسازی کامپیوتری زندگی میکنیم، نمیتوانیم به فکر طرح این پرسش باشیم.
منبع:
Of Course You Aren’t Living in a Computer Simulation. Here’s Why.
[۱] Neil deGrasse Tyson
[۲] Clara Moskowitz
[۳] Scientific American
[۴] Nick Bostrum
[۵] Max Tegmark
[۶] Massachusetts Institute of Technology (MIT)
[۷] mapping
[۸] algorithm
[۹] Franz Brentano
[۱۰] scholastic
[۱۱] Aristotle
[۱۲] syntax
[۱۳] semantics
سلام
بسیار هوشمندانه و جالب.
سپاس
سلام خیلی خوب بود ممنون من ذهنم خیلی درگیرش بود بعضیا نمیان از چیزایی که شما نوشتین استفاده کنن و فقط برای اثبات این فرضیه هستند طوری که وقتی ودیئو ای با اسم آیا ما در شبی سازی زندگی میکنیم می سازند در واقع دارند این فرضیه را رد میکنند
من نمیدونم ما توی شبیهسازی هستیم یا نه ولی اگر باشیم؛ احتمالاً سازندگان برای برنامه نویسیِ نویسنده و مترجم این مقاله وقت کافی نذاشته!! چرا یه آدم باید انقدر منطق ضعیفی داشته باشه!!