نظام داروینی نمیتواند پیدایش شواهدی دال بر طراحی حیات را پنهان کندآنه گوگر/ ترجمه: ثنا ارشدی
دکتر آنه گوگر، مدیر کمیتهی علمی و شخص ارشد در موسسهی کشفیات علم و فرهنگ و همچنین محقق ارشد علمی در موسسهی بیولوژی سیاتل- واشنگتن است. او لیسانس خود را از دانشگاه ام آی تی و دکترایش را از دانشکدهی جانورشناسی دانشگاه واشنگتن دریافت کرده است. او کمک هزینهی تحصیل فوق دکترا در دانشگاه هاروارد را دریافت کرد و در آن مقطع به پژوهش در زمینهی موتور کینزین مولکولی پرداخت.
۲۳ اکتبر ۲۰۱۹[i]
من و خانوادهام بهتازگی سفری به اروپا داشتهایم. در این سفر از لهستان، کاراکف، وینا، پراگ و ویمار که همگی از لحاظ قدرت، تاریخ، قدمت و سکونت بشر از شهرهای باستانی مهم اروپا و همچنین در معرض اشغال بیگانگانِ خارجی نیز بوده اند، بازدید کردیم. من آنقدری پیر هستم که حکومت اتحادیهی جماهیر شوروی بر این شهرها و پردهی آهنینی[۱] را که از غرب به شرق کشیده شده بود، به یاد داشته باشم. دیوار برلین سال ۱۹۶۱ بالا رفت و جهان نفس خود را در سینه حبس کرد. تهدید جنگ هستهای بسیار جدی بود و آن هنگام هیچکس تصور نمیکرد دیوار برلین فرو بپاشد یا امپراطوری شوروی این چنین مسالمتآمیز به پایان برسد. با وجود این، حقیقت این بود که انقلاب آرامی در دههی ۱۹۸۰ میلادی در لهستان آغاز شد، مجارستان و چکاسلواکی و سپس آلمان شرقی دنبالهی آن را گرفتند و در ۱۹۸۹ شرق و غرب دست در دست هم، فروپاشی دیوار برلین و همچنین تمام مرزبندی های اینچنینی را جشن گرفتند.
پس از فروپاشی حکومت کمونیستی شوروی و احیا حقوق مدنی در این کشورها، خود مردم جوامعشان را از نو بنا کردند. زخمهای سطحی نظام کمونیستی بهمرور التیام یافت؛ بهطور مثال، آنها خیابانها را تغییر نام دادند، ساختمانهای جدید را جایگزین ساختمانهای قدیمی کردند و مجسمهها را پایین کشیده و شکاندند. اما تبعات تهنشینشدهی نظام کمونیستی همچنان باقی مانده و در برخی مناطق بیش از سایر مکانها بود. ارزشهای پرقدرت مذهبی لهستان، مردمش را بهطور گسترده از آموزههای کمونیستی محفوظ نگه داشت. اما از سوی دیگر و از آنجایی که چکاسلواکی به جمهوری چک و اسلواکی تقسیم شده بود، مردمش چندان خوشبخت نبودند؛ آنها دچار آشفتگیهای مذهبی بسیاری شده بودند؛ طوری که امروزه حدود ۸۰ درصد از مردم جمهوری چک آتئیست (خدا ناباور) هستند.
شاید بپرسید چرا این مسایل را مطرح میکنم؛ زمانی که برای مدتی طولانی با ایدئولوژیای زندگی میکنی، آن ایدئولوژی میتواند در ذهنت ریشه بدواند و تاثیر ماندگاری ازخود بر جای بگذارد؛ طوری که حتی اگر آن ایدئولوژی را هرگز بهطور رسمی قبول نکرده باشی، همچنان بهصورت پنهان و اعجابانگیز تاثیر خود را بر تو میگذارد. این امر روی گوگلمپ شهر پراگ قابل مشاهده است؛ در نخستین لایهی نقشه، بناهای یاد بود و لوحههای کمونیستی و همچنین موزه های اِروتیک دیده میشود که بهطور معمول مطابق با فرهنگ مودبانهی غرب نیست. این چیزی است که در لایهی سطحی به چشم میخورد و بهطور چشمگیری با آنچه در نقشهی اتریش، لهستان و آلمان شرقی وجود دارد، متفاوت است. با مشاهدهی لایهی نخست گوگلمپ شهر پراگ، آنچه برداشت میکنیم این است که این شهر مطلقا هیچ کلیسایی ندارد اما واقعیت این است که شهر پراگ پر از کلیساهای زیبای تاریخی است؛ کافی است کمی عمیقتر به آن نگاه کنیم.
تمرکز بر کوفاکتورها[۲]
موضوع و هدف من چیست؟ من هدفهای بسیاری دارم. ما بیش از آنچه که مردم پشت پردهی آهنی زندگی کردهاند، زیر پرچم نظام تکاملی[۳] زندگی کردهایم که این امر با وجود پس زمینهی دیدگاههای تکاملی -که نخستین چیزی است که در اخبار و فرهنگ رایج خود میبینیم- بیشک در بسیاری از شیوههای پنهان و آشکار، فرهنگ ما را تحت تاثیر قرار داده است. همهچیز در چهارچوب تفاسیر مادی، نیازهای مادی و اهداف مادی شکل گرفته است. زندگی درست تمام آن چیزهایی است که در حال حاضر داری، تجربه کنی و در آن کارکشته شوی. پیام های هوشمندانه و حتی گاهی غیرهوشمندانهی بسیاری وجود دارد که روشنگر این ایده است که ارزش از زیبایی ظاهری، قدرت و یا شهرت نشات میگیرد. بر مبنای نظریهی داروینی، تمام اینها مواردی هستند که شایستگی را تقویت میکنند. بنابراین، این نظامْ شیوهی فکری ما را تحت تاثیر قرار داده است.
اما شیوهی دیگری نیز برای نگاه به این مقایسهی نقشهای وجود دارد. همانطور که دیدید، اجزای سطحی روی نقشهی اروپای شرقی گمراه کننده بودند و واقعیتْ عمیقتر از چیزی بود که از آن برداشت کردیم. افزون بر این، مقایسه بر مبنای نقشه، در مطالعهی روند پیشروی بحثهای مربوط به تکامل بسیار خوب عمل میکند. ما عناصر سطحی تکاملی را خوانده و استنباط برجستهمان از مطالعهی آن، دیدگاههای سطحی تکامل است؛ یعنی همان ادعاهای بزرگی که معتقدند شواهد تکامل، بسیار چشمگیر هستند. این بیانیهها معمولا بدون هیچ توجیهی ارایه می شوند. اگر میخواهید به حقیقت دست پیدا کنید، باید بهاندازهی کافی بدانید چه چیزی را بررسی کنید.
اینجا مثالی ابتدایی ارایه میکنم؛ بخشی از فرایند متابولیسم شامل تجزیهی گلوکز به کربندیاکسید و آب است که به این فرایند، گلیکولیز میگویند. آنزیمها همانطور که هنگام شکست هر پیوند، بیشترین انرژی ممکن را جمعآوری میکنند، باعث تسهیل شکستِ پیوند شیمیایی نیز میشوند. برای انجام این فرایند، نیاز به مولکولهای کمککنندهای است که کوفاکتور نام دارند و باعث تسهیل واکنش میشوند. به این کوفاکتورها به مثابه یک ابزار بنگرید. برای مثال، برای فروکردن میخ، از چکش استفاده میکنید و یا برای بریدن چوب از اره. سلول نیز زمانی که میخواهد انرژی را جابهجا کند، از کوفاکتورِ ایتیپی[۴] استفاده میکند، زمانی که میخواهد الکترونها را به حرکت درآورد، از اندیای[۵] استفاده میکند، در مواقع تولید نوکلئوتیدها[۶] از کوفاکتور تیاچاف[۷] کمک میگیرد و در نهایت، از سیاوای[۸]ها به عنوان حملکنندهی مولکولها -که وظیفهی شکلدهی به ارتباطات در مکانهای درست را دارند- استفاده میکند؛ درست به مثابه یک ابزار.
همچنین، بخشهای دیگری از متابولیسم وجود دارد که اتفاقات عمدهای در آن میافتد؛ اتفاقاتی همچون چرخهی اسید سیتریک، تنفس، بایوسنتز نوکلئوتید و مواردی از ایندست که متابولیسم در تمامی آنها نیازمند کوفاکتورها است. اگر یک نقشهی زیستشیمیایی وجود میداشت، با نگاه به آن، پروسههای گلیکولیز[۹]، چرخهی سیتریک اسید، تنفس و امثال آن را همچون نواحی گوناگون یک شهر و یا خطوط گوناگون سیستم حملونقل ریلی میدیدیم. در صورت وجود چنین نقشهای، نمیتوانستیم در نگاه نخست کوفاکتورها را بهصورت ثبتشده ببینیم؛ زیرا آنها در لایهی زیرین قرار دارند و برای مشاهدهشان نیاز به بزرگنمایی نقشهی فرضی است. از این رو، احتمال داشت از اهمیت بالای آنها در متابولیسم غافل شویم. کوفاکتورها عناصر را به هم مرتبط میکنند اما در نگاه اول به نقشه، این حقیقت دربارهی شریانهای متابولیسمی از چشمانمان پنهان میماند؛ ما برای مشاهدهی آنها روی نقشه، باید عمیقتر نگاه میکردیم.
چرخه تصادفی
دست نگه دارید! اکنون صحبتهای من از این هم جذابتر خواهد شد. در متابولیسم، سلول آنچه را که به آن نیاز دارد، از جای دیگری تامین میکند و یا همهچیز را خودش میسازد. مهره داران همچون ما انسان ها از غذایی که از خارج بدنشان به آن ها می رسد استفاده می کنند اما باکتریها اغلب چیزها را برای خودشان میسازند. اگر سلولْ ارگان مستقلی باشد که بهتنهایی قابلیت زیست دارد، تقریبا همهچیز را خودش میسازد. دقیقا مانند جلبک که سلولی باکترایی است و میتواند غذایش را از نور خورشید، کربندیاکسید و مقادیر کمی مواد معدنی بسازد. اما زمانی که متابولیسم چنین سلولی مورد بررسی دقیق قرار میگیرد، بهروشنی متوجه میشویم چیزهای دیگری هم از ابتدا وجود داشتهاند. هنگامی که یک سلولْ زنده و مشغول فعالیت است مشکلی نیست اما زمانی که قرار باشد از هیچچیز شروع به فعالیت کند، نمیتواند این کار را انجام دهد؛ پمپاژ نیاز به آمادهشدن دارد. چرا؟
بیایید با کوفاکتورهای ایتیپی شروع کنیم؛ سلول نیاز به ایتیپی دارد تا بتواند انرژی را ذخیره و سپس منتقل سازد اما برای ساخت ایتیپی، باید از پیش، دستکم شش ایتیپی دیگر داشته باشد. ایتیپی ترکیبی است که سلول برای ساخت آن نیاز به خودش دارد، به این معنا که شکلگیری ایتیپی بدون وجود ایتیپی امکانپذیر نیست. شاید کمی عجیب به نظر برسد؛ مشابه اینکه بگوییم برای تهیهی کیک نیاز به کیک داریم. با این حال، این امر واقعیت دارد و بدون آنکه از پیش ایتیپی داشته باشد، هیچ ایتیپی جدیدی شکل نمیگیرد. این امر ناشی از آن است که برای ساخت ایتیپی نیاز به اضافهکردن گروههای فسفاتیای است که خود از ایتیپی به وجود میآیند. به نظر میرسد این وابستگی و یا این چرخهی تصادفیِ ایتیپی، مانند مطالعات کان و همکاران[ii] دربارهی پروکاریوت ها[۱۰] (پیش هسته ها) است. اما مسایل حتی از این هم نامنظمتر میشود.
علاوه بر ایتیپی، کوفاکتورهای دیگری نیز وجود دارند که سلول برای کارکرد زیستشیماییاش به آنها نیاز دارد. کوفاکتورهایی به جز ایتیپی که آنها هم دارای چرخهی تصادفی هستند و نوعی ارتباط پلکانی-مارپیچی را تشکیل میدهند. انایدی برای بسیاری از واکنشهای ضروری، اهمیت بسیاری دارد و اخیرا در خبرها از آن به عنوان اکسیر بعدی حیات نام برده شده است. اندیای برای بیوسنتزش، هم نیاز به خودش و هم نیاز به ایتیپی دارد؛ دوباره همان حلقهای که پیش از این دربارهاش سخن گفتیم. تیاچاف، کوفاکتور دیگری است که در تولید اسیدنوکلئیک موثر است. معمولا به زنان باردار توصیه میشود فولات[۱۱] مصرف نمایند تا نوزادانشان با ستون فقرات شکاف[۱۲] متولد نشوند. فولات مادهی تشکیلدهندهی تیاچاف است. بیوسنتز تیاچاف نیاز به انایدی، ایتیپی و خودش دارد. جالب است؛ حلقههای بیشتر. کوفاکتور دیگری که کوآنزیمآ[۱۳] نام دارد، مولکول ها را از جایی به جای دیگر منتقل میکند. این کوآنزیمآ برای شکلگرفتن نیاز به خودش، ایتیپی، انایدی و تیاچاف دارد.
این کوفاکتورها تبیینکنندهی این ماجرای پنهان هستند که داستان تکامل تا چه اندازه اشتباه است. اگر به لایهی سطحی نقشهی زیستشیمیایی نگاهی بیندازیم، متوجه میشویم گلیکولیز، تنفس، فتوسنتز و واکنشها میتوانند کاملا اعجابانگیز باشند و با جزییات دقیق طراحی شده باشند. شاید متوجه شوید که در برخی موارد نیاز به ای تی پی داریم و یا در برخی موارد دیگر نیاز به انایدی. اما اگر از خود نپرسید «آنها از کجا میآیند»، به این معنا است که هرگز توجه کافی به آنها نداشتهاید.
راه و روش زندگی اینچنین است
هیچ روشی برای شکلگیری و تکامل سیستمی که در شکلگیریاش به خودش نیاز دارد، وجود ندارد و این موقعیت در سلولْ بدتر است. برای تشکیل ایتیپی نیاز به ایتیپی است اما همزمان به انایدی، تیاچاف و کوآنزیمآ نیز نیاز داریم و باز برای تشکیل هر یک از اینها نیاز به آنزیمها و روشی برای شکلگیری آنزیمها داریم که باز هم این خود به این معنا است که نیاز به دیانای و ریبوزوم[۱۴] داریم. بهطور خلاصه برای ایجاد سلول، باید از قبل، سلول وجود داشته باشد. حیات بهشکلی تصادفی چرخشی است. حیات چیزی است که خودش، خودش را میسازد. بنابراین، آنچه ما با آن روبهروی هستیم، مسئلهی «مرغ و تخممرغ» است.
براساس نظر نویسندگان مقالهای که در این راستا خواندهام، اگر بخواهیم این موضوع را رُک و بیپرده مطرح کنیم باید بگوییم آغازشدن و بهراهافتادن شبکههای متابولیکی بدون وجود ایتیپی، انایدی و سایر مولکولهای چرخهی تصادفی، غیر ممکن است؛ حتی اگر تمام آنزیمها و ژنها در سلول مشابه حضور داشته باشند[iii].
این می تواند یک عامل توقف برای مبحث شکل گیری هدایت نشده و بی سامان حیات و زندگی باشد و احتمالا همینطور است اما هنوز دستگاه را متوقف نکرده است. در واقع، محققانی که سرمبدا حیات را مطالعه میکنند، چرخهی تصادفی را به مثابه پاسخی برای مسئلهی اتخاذ نخستین همتاساز در نظر میگیرند؛ همان نخستینی که خودش، خودش را میسازد. زمانی که چیزی باعث تحریک تولید خودش میشود، آنها به ضرورت تبیین چهگونگی پیدایش آن اهمیت نمیدهند.
چیزی که باید فهمید
همچنان در همین لحظه نیز تکاملگرایان مقالهها و کرسیهای دانشگاه را اشغال کردهاند. اما آنها واقعیت، حقایق بیولوژکی و یا بهطور مشخصتر، حقایق متابولیسم را تحت تملک خود ندارند. آنها میتوانند شیوههای ارایهی این مسئله را تحت کنترل خود داشته باشند اما آنچه واقعیت دارد، اطلاعاتی است که پشت آن نهفته است و در نهایت برای جویندگان حقیقت در دسترس و قابل کشف است. اگر با دقت بر این مسئله تمرکز کنید، در لایهی زیرینِ اصطلاحات بزرگی همچون تنفس، چرخهی اسید سیتریک و گلیکولیز، آنچه میبینید ایتیپی، انایدی و کوآنزیمآ است که مشغول انجام فعالیت خود هستند. اگر به سوی بخشی که بیوسنتز نوکلئوتید نام دارد حرکت کنید، تمام چهار کوفاکتور را مشغول به فعالیت خواهید دید که هر یک به دیگری متصل شده است و تمام آنها با ایتیپی آغاز شده و احتمالا «طراحی هوشمند»، طی زنجیرهی گردونی از چرخهی تصادفی، آنها را تنیده است.
چیزی که این پردهی آهنین را پایین کشید، حقیقت بود؛ هم حقیقت اقتصادی و هم حقیقت اجتماعی. نظام کمونیستی با اقتصادی که بهطور مرکزی تنظیم شده و قیمتها و دستمزدها را کنترل میکرد، ابتدا دچار رکود و سپس کاملا از هم فروپاشید. مردم، فقط تا زمانی از این سیستم تبعیت کردند که هنوز از آن دلزده و سیر نشده بودند.
آیا زمانی که مردم خسته و دلزده شوند، ایدهی جمودانهی تکاملِ رهبرینشده نیز پایان خواهد یافت؟
منبع:
https://evolutionnews.org/2019/10/the-darwinian-regime-cent-hide-emerging-clues-to-lifes-design/s
[۱] iron curtain، به بخشبندی مرزی اروپای پس از جنگ جهانی دوم گفته میشد که در جنگ سرد به دو بخش اروپای غربی و کشورهای عضو پیمان ورشو تقسیم شده بود.
[۲] Cofactor نوعی مولکول که به عنوان کاتالیزگر به فرایند آنزیمها کمک میکند.
[۳] Evolutionary
[۴] ATP
[۵] NDA
[۶] نوعی از مولکول های ترکیب آلی
[۷] THF
[۸] COA
[۹] واکنشهای سلولیای که به اکسیژن نیاز ندارند و باعث تبدیل گلوکز به اسید لاکتیک و در نتیجه هضم قند میشوند.
[۱۰] پیشهستهایها و یا پروکاریوت در باکتریها، مواد هستهای هستند که درغشایی قرار ندارند و هستهی مشخصی را تشکیل نمیدهند.
[۱۱] به آن ویتامین ب۹ یا فولیکاسید نیز گفته می شود.
[۱۲] spina bifida
[۱۳] CoA
[۱۴] ribosomes
یادداشتها:
[i] https://evolutionnews.org/2019/10/the-darwinian-regime-cent-hide-emerging-clues-to-lifes-design/s
[ii] Adam Kun et al., “computational identification of obligatory autocatalytic replicators embedded in metabolic networks”, Genome. Biology (2008): https://genomebiology,biomedcentral. com/articles/10.1186/gb-2008-9-3-r51
[iii] Ibid