آیا مرگ استفان هاوکینگ باعث تقویت موضع خداباوری میشود؟فیلیپ گاف/ ترجمه : مهدی محمدی
روزنامهی گاردین/ ۷ می ۲۰۱۸
دانشمندان در چهل سال گذشته دربارهی جهان ما حقیقت شگفتآوری کشف کردهاند: این که بهرغم وجود احتمال فوقالعاده اندک، اعداد در فیزیک بنیادی دقیقا همانی هستند که حیات را ممکن کردهاند. اگر جاذبه کمی ضعیفتر میبود، ابرنواخترها[۱] که منبع ضروری بسیاری از عناصر سنگینتر مورد نیاز برای حیات هستند، از انفجار ستارگان پدید نمیآمدند. متقابلا، اگر جاذبه اندکی قویتر میبود، ستارگان بهجای میلیاردها سال، تنها چند هزار سال زندگی میکردند، که زمان کافی برای تکامل زیستی باقی نمیماند. این فقط یک مثال از «تنظیمدقیق»[۲] قوانین فیزیک برای حیات است، مثالهای بسیار دیگری هم وجود دارد.
برخی فیلسوفان فکر میکنند تنظیمدقیق شاهدی قوی برای وجود خدا است اما هاوکینگ در کتاب خود با عنوان طرح بزرگ[۳] (که با همکاری لئونارد املودینو[۴] نوشته شده و در سال ۲۰۱۰ منتشر شده است) از تبیینی طبیعتگرایانه[۵] از تنظیمدقیق که به کمک فرضیهی جهانهایموازی[۶] ارایه میشد، دفاع کرد. طبق فرضیهی جهانهایموازی، جهانی که ما در آن زندگی میکنیم تنها یکی از جهانهای پرشمار -و چه بسا بیشمار- هستی است. اگر این جهانها بهاندازهی کافی باشند، غیرممکن نیست که دستکم یک جهان این شانس را داشته باشد تا قوانین مناسب برای حیات بر آن حاکم باشد.
در نسخهی قدیمیتر فرضیهی جهانهایموازی هاوکینگ، قوانین بسیار متفاوتی در جهانهای مختلف وجود دارد، در بعضی از آنها جاذبه قویتر است و در برخی دیگر ضعیفتر و غیره. هرچند فیزیکدانان دربارهی جهانهای ناهمگن با مشکلاتی مواجه شدهاند؛ بهخصوص اگر تعداد جهانها بینهایت باشد. ما با طرح این سوال که مطابق فرضیهی جهانهایموازی، چهقدر جهان ما محتمل است، پیشبینیهای این فرضیه را محاسبه میکنیم. اگر بینهایت جهان وجود داشته باشد، این پرسش بیمعنا میشود و از این رو هاوکینگ به همراه نویسندهی همکارش، تامس هرتگ[۷]، در آخرین مقالهی نهایی خود با نام خروجی آرام از تورم ابدی؟[۸]، مرزهای قاطعی برای نوع جهانهایی که میتوانند وجود داشته باشند، ترسیم کرده است.
مسئله این است که هر چه تنوع جهانها کمتر باشد، فرضیهی جهانهایموازی با تبیین تنظیمدقیق سازگاری کمتری دارد. اگر تنوع عظیمی در قوانین جهانهای فرضیهی جهانهایموازی وجود داشته باشد، تعجبآور نیست که قوانین یکی از این جهانها تنظیمدقیق شده باشد. اما اگر همهی این جهانها قوانین یکسانی داشته باشند -که در پیشنهاد هاوکینگ و هرتگ این چنین است- مشکل بار دیگر به این صورت سربرمیآورد که باید تبیین کنیم چرا مجموعهی یکتایی از قوانین که بر همهی جهانها حاکم است تنظیمدقیق شدهاند؟
بهنظر میرسد هرتگ با این مسئله موافق نیست. او استدلال میکند این مقاله در تبیین تنظیمدقیق پیشرفت ایجاد کرده است: «این مقاله یک گام در تبیین تنظیمدقیق برداشته است . . . و جهانهای موازی را به مجموعهای از جهانهای شبیه هم و تحتکنترل تقلیل داده است.» به هر حال این نتیجه که قوانین تولید جهانهای موازی باید تنظیمدقیقشده باشند، مشکل تنظیمدقیق را تبیینناشده باقی میگذارد. حالا ما نه تنها باید توضیح دهیم چرا جهان ما تنظیمدقیق شده است بلکه باید تبیین کنیم چرا «تمام» جهانها تنظیمدقیق شدهاند! در تبیین تنظیمدقیق، این نه یک گام به پیش بلکه یک قدم به عقب است.
اما این تمام ماجرا نیست. هاوکینگ مدل جهانهای موازی خود را بر مبنای کیهانشناسی تورمی[۹] بررسی کردهبود و مقالهی او نسبت به ظرفیت این نوع از جهانهای موازی برای تبیین تنظیمدقیق نامعلوم بود. اما سرچشمهی دیگری برای حمایت علمی از نظریهی جهانهای موازی وجود دارد: تفسیر «جهانهای بسیار»[۱۰] مبتنی بر مکانیک کوانتومی. درحالی که فیزیکدانان تبیینهای تورمی از تنظیمدقیق ارایه میکردند، تبیین فیلسوفان فیزیک از تنظیمدقیق مبتنی بر مکانیک کوانتوم بود. اگر در دورههای آغازین جهان ما، قوانین ما بر اساس فرایند احتمالاتی صحیحی شکل گرفتهاند، فرضیهی جهانهای بسیار میتواند با اریهی قوانین متنوع و بهاندازهی کافی (قوانین جهانهای بسیار) وجود یک جهان تنظیمدقیق شده را محتمل کند. ما هنوز شاهدی بر این مدعا نداریم که قوانین ما با چنین فرایندی شکل گرفتهاند اما اگر تنها جایگزین این باشد که وجود یک خالق فراطبیعی را مسلم فرض بگیریم، آنگاه پیشنهاد هاوکینگ منطقیتر بهنظر میرسد.
هنوز امیدی برای تبیین علمی از تنظیمدقیق وجود دارد، هرچند با غیر محتملساختن یکی از دو تبیین علمی معتبر برای این امر، هاوکینگ و هرتگ بدیل این تبیین-یعنی فرض خدا- را قویتر ساختهاند. طعنهآمیز است که هاوکینگِ خداناباور، در آخرین مشارکت خود در علم، وجود خداوند را کمتر نامحتمل کرده است.
[۱] supernovea
[۲] Fine-tuning
[۳]The Grand Design
[۴] Leonard Mlodinow
[۵] naturalistic
[۶] Multiverse hypothesis
[۷] Thomas Hertog
[۸] ? A Smooth Exit from Eternal Inflation
[۹] Inflationary cosmology
[۱۰] Many worlds
مشکل اینجاست که انسان ها از حیاتی صحبت می کنند که مختص به خود انسان ها و سایر موجوداتی است که انسان ها با آن ها در ارتباط اند. امکان دارد که در جهانی که جاذبه کم تر یا بیشتر است نوعی حیات دیگر به وجود بیاید که نتیجه ی آن حیات انسان نباشد ولی حیات نوعی دیگر از موجودات را پدید بیاورد. پس نباید این حیات کنونی را اختصاص به نوع خود دهیم، احتمال وجود سایر موجودات را هم باید در نظر بگیریم.