آیا قوانین جهان برای زندگی دقیق تنظیم شده‌اند؟
کوری هاینس/ ترجمه: حسنا ارشدی

مجله‌ی دیسکاور[۱] نوامبر، ۲۰۱۸

سیاره‌ی ما سرشار از حیات است اما آیا ما یک اتفاق و یا حتمیت هستیم؟

انسان‌ها بارها به آسمان شب نگاه کرده‌ و به فکر فرو رفته‌اند که آیا آن بیرون کس دیگری هم وجود دارد؟ به‌مدت کافی به آن تاریکی خیره بمانید تا به شگفتی‌های بسیاری برسید؛ ما چه‌گونه به این‌جا رسیدیم؟ در این جهان عظیم و بی‌نظم چه اتفاقات عجیب و غریبی وجود داشتند که نتیجه‌ی آن‌ها در نهایت به وجود آمدن بشر شد؟ آیا زندگی (چه برسد به زندگی هوشمند) چنان اتفاق آشفته و غیر محتملی است که ما تنها موجودات این‌جا هستیم؟ یا ما پیامدهای اجتناب‌ناپذیر قوانین فیزیک هستیم؟

زندگی روی زمین وجود دارد؛ البته با فرض این‌که ما در شبیه‌سازی کامپیوتری زندگی نمی‌کنیم. از این رو، وجود جهان باید به‌شیوه‌ای باشد که ما شدنی و امکان‌پذیر باشیم. این ماهیت اصل‌انسانی[۲] است. از طرفی، این اصل تکرار مکررات به نظر می‌رسد؛ منظورم از گفتن تکرار مکررات این است که یک چیز را دو بار تکرار می‌کنم. اما از طرفی دیگر، چنین چیزی می‌تواند ما را به سمت حقیقت‌های مهمی درباره‌ی طبیعت سوق دهد. به این معنا که هر نسخه‌ای از جهان که ما بتوانیم به عمق آن پی ببریم، بایستی دست‌کم یک‌بار به حیات اجازه‌ی پیدایش بدهد. پرسش‌هایی درباره‌ی جهان وجود دارد که ما هنوز پاسخ آن‌ها را نمی‌دانیم (مانند این‌که انرژی تاریک[۳] چه‌گونه کار می‌کند یا کیهان چه‌گونه تشکیل شده است)، از این رو، تمام نظریات ما باید به این حقیقت که ما وجود داریم، توجه کنند؛ جهان باید ما را بپذیرد.

 

هدف نهایی جهان چیست؟

برخی از مردم از نظریه‌ی اصل انسانی را نتیجه‌گیری افراطی کردند. آن ‌ها معتقدند جهان باید به زندگی و یا حتی زندگی‌ای شبیه به زندگی ما توجه کند که البته این دو چندان‌ هم‌شکل نیستند.

با فرض دامنه‌ای گسترده‌ از راه‌هایی که جهان می‌توانسته انتخاب کند، باور این‌که انسان‌ها وجود دارند بسیار دشوار به نظر می‌رسد. منظورم این نیست که شهاب کشنده‌ی دایناسورها می‌توانسته چند میلیون سال بعد اصابت کند و جریان تکامل روی سیاره را تغییر دهد. این ایده که شاید بدون ماه و موج‌های هم‌راه آن، موجودات روی زمین هیچ‌گاه خطر نمی‌کردند و به اقیانوس‌ها نمی‌رفتند، اندکی بنیادی‌تر است. اما ما حتی می‌توانیم عمیق‌تر شیرجه بزنیم. قوانین فیزیک برای ما درست و عالی به نظر می‌رسند.

تفسیری قدیمی از بحث اصل‌انسان‌پرور، مربوط به حالت هویل[۴] است؛ حالت ویژه‌ای از گونه‌ی خاصی از کربن. اگر حالت هویل وجود نداشت، ستارگان نمی‌توانستند فراوانی فعلی کربن خود را تولید کنند. کربن عنصری پایه‌ای است که زندگی بر روی آن ساخته شده است؛ اگر مقدار آن در جهان کم‌تر می‌بود حیاتی وجود نمی‌داشت و اگر هم وجود می‌داشت، محدود به ابتدایی‌ترین میکروب‌ها می‌شد و درست است که حالت هویل باید کار کند اما این‌که چه‌گونه کار می‌کند، برای مدتی طولانی روشن نبود؛ به هر حال ما این‌جا هستیم.

دانشمندان به‌تازگی اشاره کرده‌اند اگر کسی بسیاری از مقادیر ثابت بی‌بُعد فیزیکی را بکشد (اعدادی مانند پی که از واحد بی‌نیاز هستند و از آن‌ها تنها به عنوان ایده‌های بنیادی استفاده می‌شود)، هیچ‌کدام از کیهان‌هایی که ما می‌بینیم وجود نخواهند داشت. یکی از این اعداد، امگا است؛ پارامتر چگالی که کشش جاذبه را در مقابل فشار منبسط شده از انرژی تاریک می‌آزماید. اگر جاذبه قوی‌تر می‌بود، جهان مدت‌ها پیش دست از گسترده‌شدن می‌کشید، رو به عقب می‌رفت و در مه‌بانگی[۵] وارونه متلاشی می‌شد؛ چیزی که به آن «مِه‌رُمب یا فشردگی بزرگ»[۶] می‌گوییم. اگر انرژی تاریک قوی‌تر می‌بود، جهان با خود رقابت می‌کرد و در نتیجه‌ی این رقابت هیچ ماده‌ای به هم نمی‌چسبید و هیچگاه ستاره‌ها، سیاره‌ها و مردم نمی‌توانستند شکل بگیرند.

به‌راستی اگر کیهان ترتیبی تصادفی و بی‌معنی از ذرات ‌بود، این‌که این دو نیرو این‌قدر ظریف و حساس به حالت تعادل در می‌آیند، برای خیلی‌ها اسرار آمیزتر و مشکوک‌تر به نظر می‌رسید.

می‌توانیم رویکرد زاید را به یاد بیاوریم؛ اگر جهان به هر شکلی غیر از شکلی کنونی‌اش بود، ما این‌جا نبودیم که نگران آن بشویم. روشن است که جهان به چشم ما «تنظیم‌دقیق‌شده» به نظر می‌رسد؛ این تنها چیزی است که ما می‌دانیم.

اگر جهان ما برای ما دقیق تنظیم شده است، آیا جهان‌های دیگری برای ما وجود دارد که کم‌تر از این شایسته‌ی ما باشد؟

 

تفسیر نظریهی طولانی

این بحث در درون خود به پرسش‌هایی درباره‌ی چندجهانی‌بودن دامن می‌زند. پس آیا جهان‌های دیگری وجود دارد که قوانین فیزیک در آن‌ها به مواد اجازه‌ی به هم چسبیدن ندهد و ستاره‌ها و سیاره‌ها و سگ و گربه را تشکیل دهند؟ اصل انسانی به این پرسش پاسخ نمی‌دهد. ما مانده‌ایم تا اندیشه و تفکر کنیم.

حقیقت این است که ما درست همین حالا به‌شدت کمبود اطلاعات داریم؛ در کل جهان تنها روی دو جرم آسمانی قدم برداشته‌ایم. کاوشگران خود را تنها به چند تن از اجرام آسمانی فرستاده‌ایم و در نهایت تنها مهارت‌های ما عکاسی از راه دور و ریاضی نیمه‌کاربردی است.

می‌توانیم بپرسیم جهان هر چند وقت یک بار چیزهایی را که ما فکر می‌کنیم برای حیات ضروری است، تهیه می‌کند؟ معادله‌ی دریک[۷] تلاش خوبی برای اندازه‌گیری این موضوع است. اما حتی معادله‌ی دریک هم فرض می‌کند حیات باید تا حدودی شبیه چیزی باشد که ما می‌دانیم.

شکل‌های معدنی و غیرآلی حیات چه‌طور؟ دانشمندان دلایل شیمیایی بسیاری که متفاوت از چیزی است که ما روی زمین می‌دانیم، به سود و زیان حیات بیان کرده‌اند. در هر صورت شاید اگر سایر اشکال حیات نیاز به کربن نداشته باشند، حالت هویل خارج از موضوع باشد. شما می‌توانید با دنبال کردن این پرسش کاملا گیج شوید. اصلا چه‌گونه می‌توانیم حیات را تا این اندازه متفاوت از خود بشناسیم؟ در واقع، چه‌گونه می‌دانیم صخره‌ها دارای حیات و ‌شعور نیستند و ما چون به کربن وابستگی و تعصب داریم، هیچ‌گاه به چیزی غیر از آن، حتی دقت هم نکرده‌ایم.

به نظر می‌رسد جهان برای زندگی و هستی ما دقیقا میزان‌سازی شده است. بنابراین، روشن است که سوی دیگر این جمله، این است که به‌یقین ما نیز برای جهانی که خود را در آن یافته‌ایم، دقیقا میزان‌سازی شده‌ایم.

 

 

منبع:

http://www.astronomy.com/news/2018/11/are-the-laws-of-the-universe-fine-tuned-for-life

 

[۱] Discover Magazine مجله‌ی علمی امریکایی که از سال ۱۹۸۰ منتشر می‌شود.

[۲] Anthropic principle

[۳] Dark energy

[۴] :Hoyle state فرد هویل منجمی انگلیسی است؛ او در سال ۱۹۵۴ بیان کرد کربن-۱۲ حالتی برانگیخته دارد.

[۵] Big Bang

[۶] Big Crunchفرایندی در جهت مخالف مه‌بانگ.

[۷] Drake equationمعادله‌ای است که از آن برای برآورد تعداد تمدن‌های فرازمینی قابل تشخیص در کهکشان راه شیری استفاده می‌شود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا