آیا تاژک، پیچیده است؟ محاسبهی یک احتمال تعیین کنندههاوارد جی ون تیل/ ترجمه: ریحانه بیآزاران
هاوارد جی ون تیل[۱] استاد بازنشسته فیزیک و نجوم کالج کلوین[۲] واقع در شهر گرند رپیدز[۳] ایالت میشیگان آمریکا است. او در سال ۱۹۶۰ از کالج کلوین فارغالتحصیل و در سال ۱۹۶۵ دکترای خود را در رشتهی فیزیک از دانشگاه ایالتی میشیگان[۴] دریافت کرد. پژوهشهای او در زمینهی فیزیک جامدات و اخترشناسی رادیویی است. ون تیل در دو دههی گذشته، سهم قابل توجهی از تلاشهای گفتاری و نوشتاری خود را به موضوعاتی در ارتباط با علم و دین اختصاص داده است. با توجه به اینکه بحثهای عمومی خلقت-تکامل، حاصل سوتفاهمات جدی است، هدف ون تیل تقویت همراهیای غیرخصمانه و دوسرفایده بین الهیات مسیحی و علوم طبیعی است. کتابها و مقالات بسیاری دراینباره نوشته و همچنین در دانشگاهها و کالجهای متعددی سخنرانی داشته است. او یکی از اعضای موسس «جامعهی بینالمللی علم و دین»[۵] است. برای مجمع اجرایی «انجمن علمی آمریکا»[۶] کار کرده و عضو هیئت مدیرهی مجلهی «علم و اعتقاد مسیحی»[۷] است.
دمبسکی[۸]، به دنبال گفتهی بهی[۹]، تاژک باکتریایی[۱۰] را «سیستم بسیار پیچیده»ای میداند که با مکانیزم داروینی[۱۱] قابل توصیف نیست. دمبسکی درصدد این است که «اولا، نشان دهد چهگونه پیچیدگی غیرقابل تقلیل، خود مورد خاصی از پیچیدگی مشخص است، دوما نشان دهد چهگونه میتوان احتمالات مربوطه را محاسبه کرد، تا بتواند تصادف را حذف کند و وجود طراح را نتیجه بگیرد. تعیین (وضوع اول) این که آیا یک پیچیدگی غیرقابل تقلیل، نشان دهندهی پیچیدگی مشخص است، شامل دو چیز میشود: نشان دادن مشخص بودن سیستم و محاسبهی احتمالات آن. نشان دادن «مشخص بودن» هرگز مشکل آفرین نیست. ما در ادامه به اظهار نظر روشن دربارهی «مشخص بودن» خواهیم پرداخت، اما حساسیت فعلی ما روی تلاش دمبسکی برای محاسبهی P(flag|N) است؛ محاسبهی احتمال اینکه تاژک باکتری ای-کولی[۱۲] را به هم پیوستن روندهای طبیعی مرتبط، به وجود آورده است.
در کمال تعجب، دمبسکی نه تنها هرگونه پیشنهاد مبنی بر تدریجی بودن تکامل را و فرض بر اینکه طراحی هوشمندانه[۱۳] میتواند شکلی اصلی از مکانیزم داروینی باشد، رد میکند، بلکه حتی به شکل تاثیرگذاری نقش عمدهی ژنها را در ارایهی دستوراتی که منجر به رشد ساختمانهای سلولی میشود، نادیده میگیرد. در عوض ادعا میکند محاسبهی احتمال باید تحت این تلقی از تاژک باکتریایی باشد که تاژک باکتریایی، عضوی است که تصادفا به عنوان شیای ترکیبی و مجزا شکل گرفته. یک شی ترکیبی مجزا[۱۴] (dco) شیای ساختهشده از انواع قطعات است که ابتدا باید یکجا جمع شوند، سپس با ترکیبی خاص شکل کاملی را بسازند. بر اساس نظر دمبسکی، احتمال اینکه چنین شیای به طور طبیعی ساخته شود، حاصل ضرب سه احتمال مجزا است:
P(dco) = P(orig) x P(local) x P(config)
P(orig) = احتمال منشا[۱۵] = این احتمال که قطعات ساختاری لازم برای ساختمان سلولی باکتری، تصادفا شکل خواهند گرفت.
P(local) = احتمال موقعیت[۱۶] = احتمال تصادفی قرار گرفتن این قطعات ساختاری در یک مکان، پس از شکلگیری.
P(config) = احتمال شکلگیری[۱۷] = احتمال تصادفی پیکربندی قطعات ساختاری به شکل یک ساختار مشخص، پس از قرارگیری.
دمبسکی، بهطور مداوم، به این ضریب احتمالاتی به عنوان احتمال موفقیت آمیز بودن «رخ دادن تصادفی یک روند» (منشا، موقعیت یا شکلگیری) اشاره میکند. در ادبیاتِ نظریهی طراحی هوشمندانه، واژهی «تصادفی» میتواند هم به معنای «تصادف محض» باشد و هم به معنای «علل مرتبط طبیعی». اما منظور دمبسکی کدام است؟ با مراجعه به متون و با توجه به اشارهی مکرر دمبسکی به پدیدهی یکسان «کاملا تصادفی بودن»، متوجه میشویم معنای مورد نظر او از «تصادفی»، معنای «تصادف محض» است.
بنابراین، باید این طور تصور کنیم که تاژک باکتریایی کاملا تصادفی به وجود میآید؛ یعنی حدودا پنجاه نوع پروتیین مشخص و به میزان مشخص توی نقطهای در مجاورت با دیوارهی سلولی و غشای پلاسمای ای-کولی، کاملا تصادفی جمع شده باشند و بازهم به طور اتفاقی، به خودشان شکل داده و حالت عملکرد سیستم حرکتی دورانی را به خود گرفته باشند.
جای تعجب نیست که محاسبات و برآوردهای حاصل از این سه ضریب احتمال، دمبسکی را به طور قاطع به جمعبندیای که انتظار آن میرفت، برساند؛ با در نظر گرفتن «شیای ترکیبیافته از اجزای مجزا» که باید خودش بهطور تصادفی در مکان مشخصشده و لازم به هم متصل شود (یعنی به هم متصلشدن تصادفی مولکولها)، احتمال اینکه تاژک باکتریایی خودش اجزای خود را به هم وصل کرده و خودش را به غشا سلولی ای-کولی متصل کند، در مقایسه با احتمالات موجود بسیار کوچک است. براساس محاسبهی دمبسکی، بدون ذرهای ابهام میتوان گفت تاژک باکتریایی نمیتواند بهعنوان شیای ترکیب یافته از اجزای مجزا، خودش را بسازد.
اما باید به آنچه دمبسکی با محاسبات احتمالی انجام داده است، توجه داشت. بنا بر تعریف دمبسکی از پیچیدگی، ارزش احتمالاتی مورد نیاز او P(flag|N) است.؛ یعنی میزان احتمال شکلگیری تاژک به وسیلهی عمل مشترک «تمامی علل مرتبط طبیعی». اما با محدودیت معرفت شناسانهای که ما پیشتر به آن اشاره کردیم، بهترین کار ممکنی که او میتوانست انجام دهد، محاسبهی P(flag|n) بود؛ یعنی میزان احتمال شکلگیری تاژک به وسیلهی عمل مشترک «علل مرتبط طبیعی شناختهشده». اما در واقع این، آن چیزی نیست که دمبسکی محاسبه کرد؛ او در عوض P(flag|dco) را محاسبه کرد؛ یعنی احتمال شکلگیری تاژک به عنوان «شیای ترکیب یافته از اجزای مجزا» با «تصادف محض».
البته، هیچ زیستشناسی تاکنون تاژک باکتریایی را بهعنوان «شیای ترکیب یافته از اجزای مجز»ا،طوری که دمبسکی آن را توصیف کرده، در نظر نگرفته است. پژوهشهای دمبسکی منجر به رد هیچ گزارهی زیستیِ حقیقیای نشده است. او فقط اژدهایی تخیلی را کشته؛ دشمنی خیالی که دمبسکی خودش آن را از مجموعهای پوشالی سرهم کرده است.
باکتری ای-کولی دارای تاژک است؛ نه بهخاطر اینکه تاژک خودساخته بوده و خودش را به غشا چسبانده است، بلکه به خاطر اینکه ژنوم[۱۸] باکتری ای-کولی در حافظهی ژنتیکی خود دستورکاری قرار داده است که سلول بهوسیلهی آن دستورکار قادر خواهد بود طیف وسیعی از عملیاتهای تابعی و ساختاری را اجرا کند؛ یعنی ژنوم باکتری ای-کولی، برای رشد سیستم حرکتی تاژکی، ساختار کدگذاریشده دارد. اگر این موضوع مورد بحث ما باشد، دمبسکی نباید به این پرسش بپردازد که: «آیا تاژک باکتریایی میتواند به عنوان یک شی ترکیب یافته از اجزای مجزا، خودش، خودش را بسازد؟»، بلکه سوالی که باید به آن میپرداخت این است که: «آیا آن قسمت از ژنوم باکتری ای-کولی که مربوط به کدهای تولید تاژک است، میتواند توسط علل طبیعی بهوجود آمده باشد؟»
طرح اینچنینی مسئله، دمبسکی را در شرایط دشوار و نامناسبی قرار میدهد، چرا که او نتوانست با این سوال اساسی به شکل مادی روبهرو شود. دمبسکی تمرکز انرژی خود را بر محاسبهی این احتمال ریاضیاتی که احتمال شکلگیری خودبهخودی تاژک باکتریایی از محیط غیر محتملی از پروتیینهای مخصوص است، قرار داد. دمبسکی با این کار، نادیده گرفتن اهمیت ژنتیک[۱۹] در شکل گیری سیستمهای بیوتیک[۲۰] را انتخاب کرد. اگرچه این انتخاب عجیبی است اما ممکن است برای این انتخاب سوال برانگیز دلایلی وجود داشته باشد. روبهرو شدن واقع بینانه با نقش ژنتیک، دمبسکی را با مشکلات استراتژیک منحصر به فردی مواجه میکرد.
این پرسش که «آیا آن قسمت از ژنوم باکتری ای-کولی که مربوط به کدهای تولید تاژک است، میتواند با علل طبیعی بهوجود آمده باشد» کماکان روی میز باقی میماند. در پاسخ مثبت به این سوال باید گفت تاژک باکتریایی بهصورت هوشمندانهای طراحی نشده است و برای واقعیتبخشی هیچ نیازی به مکمل یا فعل غیرطبیعی ندارد. در نتیجه نظریهی طراحی هوشمندانه نمیتواند تاژک باکتریایی را به عنوان نمونهی اعلای یک «ساختار زیستی با طراحی هوشمندانه» معرفی کند.
در پاسخ منفی نیز ما با مسئلهای به دشواری مسئلهی موجود در پاسخ مثبت مواجه هستیم. در این پاسخ قسمت تاژکی ژنوم ای-کولی، به عنوان تنها زیر مجموعهی توالیهای جفت باز[۲۱] در نظر گرفته میشود که برای شکلدهی صحیح به توالیهای دیگر، مستلزم کنشی غیرطبیعی است. سپس برای جداکردن قسمت تاژکی ژنوم از ژنوم ای-کولی ، باید این قسمت را وارد دستهبندی خاصی مرتبط با قسمتهای دیگر ژنوم کنیم. دشواری مسئله اینجا است که چرا در حالی که سایر قسمتهای ژنوم به کنشی غیرطبیعی نیاز ندارند، قسمت تاژکی برای تکمیل، نیازمند کنش غیرطبیعی است. عجیب به نظر نمیآید؟ البته که عجیب به نظر میآید و دمبسکی هم به این آگاه است.
در نتیجه، باید تایید کنیم که دمبسکی انتظار دارد برخی قسمتهای غیر تاژکی ژنوم ای-کولی بهصورت برابر به کنش شکلدهندهی غیرطبیعیای، نیازمند باشد. در این استدلال دمبسکی پنهانسازی وجود دارد؛ او فرض میکند اگر کنش طراح، مداخلهای شکلدادنی به وسیلهی عامل انتخابکنندهی ناشناس و بیجسم، برای شکلگیری آنچه من آن را «تاژک۲%» از ژنوم ای-کولی مینامم، ضروری باشد، ممکن است فردی بهطور منطقی این نتیجه را بگیرد که کنش یک طراح مشابه برای شکلگیری قسمتهایی از ۹۸ % باقیمانده نیز لازم است. دمبسکی برای تخمینی که زده هیچ شاهد آزمایشگاهی مفیدی ارایه نمیدهد. او حتی به اینکه ممکن است چه عواملی ضروری باشد تا سایر اجزای ساختار ای-کولی بتوانند عمل طراحی را کامل کند، اشارهای نمیکند. اینگونه که پیدا است، موقعیت دمبسکی تنها بر پایهی برداشت کلیای از فهمی «موردی» از کنش طراح است. دمبسکی چهگونه چنین برداشت کلیای را توجیه میکند؟ آن هم در برابر این ادعایش که دورنمای طراحی هوشمندانه بر اساس شواهد علمی است و با تاکیدش روی اینکه «علم باید نتایج خود را بر پایهی شواهد موجود شکل دهد، نه بر پایهی احتمال یا تایید شواهد در آینده».
ژنوم باکتری ای-کولی به شکل جالبی حاوی ژنهای شکل دهندهی ساختاری است؛ ژنهایی که به طور قابل توجهی با بخشهایی از سیستم تاژکی مشابه است. باکتری ای-کولی دارای سیستمهایی برای ترشح نوعی پروتیین است؛ این پروتئین از سیتوپلاسم[۲۲] درون سلول، به فضای خارج سلولی و اغلب به صورت مستقیم به داخل سلولهای میزبان ترشح میشود. چندین دستگاه را عامل انجام این عمل «ترشح»[۲۳] دانستهاند. ما سومین دستگاه شناختهشده را به دلیل ارتباط خاص با موضوع بیان میکنیم. این دستگاه ترشح، شامل حدود بیست پروتئین است که اغلب آنها مشابه اجزای دستگاه بیوسنتز[۲۴] تاژک هستند. اگر بخواهیم به سادهترین شکل ممکن توضیح دهیم در واقع، سومین دستگاه ترشح و «دستگاه حرکتیِ»[۲۵] تاژک باکتریایی از بلوکهای ساختاری مشابه استفاده میکنند و در چندین شکل ساختاری دیگر با هم مشترک هستند. بنابراین، کدگذاری ژنتیکی یکی از این ساختارها بسیار نزدیک به کدگذاری ژنتیکی دیگری است.
اکنون پرسش این است که «این چه رابطهای است؟» آیا یک طراح هوشمند بهطور مستقل این سلسله کدها را شکل داده است؟ اگر چنین است، تحلیل «طراحی تئوریک»[۲۶] دمبسکی از دستگاه ترشح چیست؟ اگر چنین نیست و کدگذاریِ ساختار مشابه تاژکی، لازمهی کنش شکلگیری غیرطبیعی است، پس کدگذاری برای دستگاه ترشح چهگونه میتواند به طور طبیعی به وجود آید؟
ما باید به خاطر داشته باشیم که به هر حال، استدلال دمبسکی در جهت اثبات وجود کنش طراح در واقعیت بخشیدن به ساختارهای مولکولی خاص، در شکلگیری کدهای ژنتیکی دستگاه ترشح یا تاژک نیست. استدلال او صرفا تمرکز بر این احتمال است که آیا تاژک خودش میتواند با عمل همزمانِ تمام مراحل طبیعی (فرضیهی احتمال) به وجود بیاید یا خیر. حال فرض کنید کنش شکلبخش یک طراح هوشمند و مستقل از دستورات ژنومیک[۲۷] تاژکی را برای اولین بار به وجود آورده باشد؛ از آنجا که دستورات رشد تاژک حالا بخشی از ژنوم ای-کولی است، آیا میتوان باور کرد طراح، آن دستورات را به عنوان کنشی جداگانه به ژن داده باشد؟ آیا ما اینجا دو کنش شکلدهندهی مستقل از هم -یکی برای شکلبخشی به تاژک نخستین و دیگری برای ساختار ژنومیک شکلدهنده به تمام تاژکهای بعدی- داریم؟
احتمالا، دمبسکی میتواند چنین استدلال کند که یک کنش طراح بهتنهایی میتواند برای برانگیختن ژنوم ای-کولی با اطلاعات ژنتیک لازم برای تاثیر بر ساختار تاژکی، کافی باشد. اما کلیت استدلال دمبسکی و محاسبات او بر اساس برداشت او از تاژک، به عنوان شیای ترکیبیافته از اجزای مجزای خودساخته، با مسئلهی پیچیدگی[۲۸] نامرتبط خواهد شد. دمبسکی باید به شکل روشنی با مسئلهی ژن، رابطهی آن با کدگذاریهایش برای تاژک و کدهای سیستمهای ساختاری مشابه مانند نوع سوم دستگاه ترشح، روبهرو شود. در حقیقت، او باید محاسبات اصلی خود را در مورد تاژک به عنوان یک dco دور بیاندازد و دیدگاه کاملا جدیدی را در مورد محاسبات احتمال شکلگیری طبیعی تاژک، در پیش گیرد.
آیا تاژک باکتریایی ای-کولی پیچیده است؟ دمبسکی اینطور فکر میکند اما روش برخورد او با تاژک بهعنوان شیای ترکیبیافته از اجزای مجزا، از مسیر اثبات این پیچیدگی بسیار دور است. ارزش احتمالاتی که او ادعای محاسبهاش را دارد هیچ ارتباط زیستشناسانهای با چهگونگی پیدایش تاژک باکتریایی ای-کولی برای نخستین بار ندارد.
منبع:
http://www.counterbalance.org/id-hvt/isthe1-body.html
[۱] Howard j, Van Till
[۲] Calvin College
[۳] Grand Rapids
[۴] Michigan State University
[۵] Founding Member of the International Society for Science and Religion
[۶] Executive Council of the American Scientific Affiliation
[۷] Editorial Board of Science and Christian Belief
[۸] Dembski
[۹] Behe
[۱۰] Bacterial flagellum
[۱۱] Darwinian
[۱۲] E. coli
[۱۳] ID
[۱۴] discrete combinatorial object
[۱۵] the origination probability
[۱۶] the localization probability
[۱۷] the configuration probability
[۱۸] genome
[۱۹] genetics
[۲۰] biotic
[۲۱] base-pair
[۲۲] cytoplasm
[۲۳] secretion
[۲۴] biosynthesis
[۲۵] motor apparatus
[۲۶] design-theoretic
[۲۷] genomic instructions
[۲۸] the question of complexity