طراحی طبیعتالیور ار. بارکلی/ ترجمه: محمد مهدی فلاح
دکتر الیور بارکلی (۲۰۱۳-۱۹۱۹) جانورشناس بازنشسته و اولین دبیر علم مسیحیان بود. وی در خانوادهی مبلغ مسیحی در ژاپن به دنیا آمد. مطالعات او ابتدا متوجه جانورشناسی بود اما بعدها متمایل به نسبت اندیشه مسیحیت و جهان طبیعت شد. بارکلی همچنین اولین ویراستار نشریهی «علم و باور مسیحی» و یکی از بنیانگذاران آن بود.
شواهد علمی برای طراحی
بحثهای مربوط به طراحی خداوند در طبیعت در سالهای اخیر، مانند زمانهایی از قرن نوزدهم، سیطره یافته است. بخشی از قرن نوزدهم نیز همینگونه بود و گرایش به ویژگیهایی در جهان وجود داشت که درحالحاضر تصور میشود بهلحاظ علمی توضیحناپذیرند. برای مثال، مایکل بهی[۱] اشاره کرده است موجودات زیستی مانند گذرگاههای بیوشیمیایی پیچیدهایاند که نشاندهندهی «پیچیدگی غیرقابل کاهش» هستند. معنی حرف او این است که آنان نمیتوانستند با فرآیند تدریجی داورینی بهوجود آیند، بنابراین نشاندهندهی خواص «طراحی» جهان هستند. پیشینهی پژوهشی قابل توجهی از خلال مباحثه پیرامون «طراحی هوشمندانه» تولید شده است]۱[. مدافعان اصلی این مکتب شواهد موجود برای طراحی را در حوزهی آن دسته از ویژگیهای علمی توضیحپذیر از جهان میدانند که درحالحاضر تبیین علمی قانعکنندهای ندارند.
روی هم رفته، شاید بشود مراحل اصلی استدلال طراحی را بهصورت زیر خلاصه کرد:
۱- جنبههای بسیاری در طبیعت هست که صراحتا به اینکه عاملی هوشمند آنان را طراحی کرده، اشاره دارند. حتی نویسندگان شکاکی چون ریچارد داوکینز[۲] هم موافق این موضوع هستند، هرچند داوکینز از «ظاهرا طراحی» سخن میگوید.
۲- بسیاری از مردم با استناد به این جنبهها به این باور میرسند که حتما خدا عالم را طراحی کرده است. مسیحیان برای این استناد هیچ مشکلی ندارند، چون آنها کل تجهیزات عالم با همهی فرآیندهایش را تامل در مقاصد و اهداف خداوند میبینند؛ چه علم بتواند آنها را توضیح دهد چه نتواند. برای چنین فهم سنتیای از طراحی، اینکه درحال حاضر در سطح علمی چیزی فهمیده شده یا خیر، هیچ تفاوتی نمیکند.
۳- با وجود این، کسانی که به طراحی هوشمندانهی عالم علاقهمندند، استدلال کاملا متفاوتی دارند؛ آنها معتقدند براهین ریاضیاتی و غیره میتوانند «طراحی» را کشف کنند و مدعی میشوند جهان دارای نوعی از ویژگیهای علمی است که نمیدانیم فرآیندهای مادی چهگونه آنان را بهوجود آوردهاند. بنابراین، پذیرفتن فعالیت طراحی هوشمند بهعنوان مسئول این ویژگیها منطقی است. منظور آنان معمولا تکامل در مقیاس بزرگ و مشاهدهی نقاط ضعف آن است و سایر موضوعاتی که در حال حاضر تبیین علمی کاملی ندارند؛ موضوعاتی مانند منشا حیات، اطلاعات کدگذاری شده در DNA و غیره است.
هدف این مقاله طرح نقدهای متعدد بر طراحی هوشمندانه، آنطور که دیگران مورد به مورد انجام دادهاند، نیست]۲[ بلکه دستیابی به هدفی متواضعانهتر در بررسی تفاوتهای موجود بین تصورات ذاتی از طراحی هوشمندانه و مواضع اصلی ادبیات کتاب مقدس است. میتوان این تفاوتها را بهصورت زیر خلاصه کرد:
۱- استدلالهای مبتنی بر طراحی هوشمندانه تمایل دارند نظم آفرینش را به دو دستهی «طبیعی» و «طراحیشده» تقسیم کنند. در واقع پیشنهاد ویلیام دمبسکی[۳] مبنی بر این بود که میتوان طراحی عالم را با استدلالهای ریاضیاتی دقیق کشف کرد، پیشنهاد او بر این فرض دلالت داشت که باید چیزهای «غیرطراحی شده» هم در پسزمینه وجود داشته باشند؛ وگرنه این استدلال هیچ معنایی نخواهد داشت. این موضع با اصرار کتاب مقدس که میگوید نظم آفرینش در کلیت خود نشاندهندهی عمل آفرینش و مشیت خدایی زنده است، بسیار متفاوت است.
۲- عدم برداشتی روشن از «مشیت» در موضع طراحی هوشمندانهی عالم، بهراحتی قابل ادغام با شبهدئیسم است. درواقع، حتی اگر استدلالهای طراحی هوشمندانهی عالم پذیرفته شوند، باز هم بهخودیخود نمیتوانند به چیزی بیش از یک دئیسم یا شبهدئیسم منتهی شوند. هدف آنان تقویت باورها به نیرویی الهی و هوشمند است که در مواردی مستقیما روی جهان تاثیر گذاشته و این اثرگذاری صرفا در جنبههای بسیار محدود و خاصی مانند منشا کدهای ژنتیکی یا انفجار در دورهی کامبرین[۴] در فرآیند تکامل است. بنابراین بردلی[۵] و تاکسون[۶]]۳[ بیان میکنند از آنجایی که همهی تلاشها برای یافتن راهی که بتوان بهوسیلهی آن توضیح داد چهگونه حیات در فرآیندی طبیعی سربرآورده است، ناکافی بودهاند و از آنجایی که حیات بهشکل باورنکردنیای پیچیده است، «عقلانیترین نظر این است که زمانی نوعی هوشمندی وجود داشته است» و آنطور که دمبسکی نوشته است: «پس پرسشی که باید مورد پژوهش واقع شود صرفا این نیست که محدودیتهای تغییرات تکاملی چیستند، بلکه این است که محدودیتهای تغییرات تکاملی زمانی که تغییرات محدود به سازوکارهای مادی هستند چه هستند. بهترین شاهد این است که این ویژگیها برای توضیح تکامل در مقیاس کلان ناکافی هستند و چیز دیگری هم لازم است؛ هوشمندی.]۴[ ولی بهتر آن بود که دمبسکی میگفت منظور او همهی سازوکارهای مادیای است که ما درحالحاضر میشناسیم؛ چون نکتهی او بسیار شبیه به استدلال فاجعهی «خدایِ رخنهپوش[۷]» است. تعبیر «ما نمیتوانیم تصور کنیم که چهگونه . . .» در ادبیات کسانی که به طراحی هوشمندانه باور دارند بارها تکرار میشود و نمیتواند کتمان کند این تعبیر وابسته به چیزی است که ما هماکنون نمیدانیم یا در سطح کنونی معرفت نمیتوانیم بفهمیم یا تصور کنیم. جاهایی مانند نقلقول بالا که این نکته تصریح نشده، کاملا تلویحی است و بهآسانی میتواند منتهی به این عقیده شود که باور به خدا وابسته به شواهد علمی است. این موضع با رویکردکتاب مقدس بسیار متفاوت است؛ رویکردی که اساسا وابسته به «چیزهایی» است که قابل دانستن و پیرامون ما هستند؛ چون احتمالا خدا آنها را آفریده باشد. این خطر وجود دارد که فکر کنیم وضع کنونی علم تقریبا بهنهایت خود رسیده است. ولی صد سال پیش چه کسی فکر میکرد ژنهای متعدد، ازجمله ژنهای خودمان، را میتوان مرتب کرد؟ حتی چندین سال پیش فکرش را هم نمیکردیم که با دستکاری در الگوی وراثتی میتوان ژنها را تغییر داد، همچنین نمیدانستیم که میکروRNA در ژنها کدگذاری شدهاند و میشود با توانایی تنظیم کردن میکروRNA در ترکیبهای پروتئینی تغییر ایجاد کرد. کار خردمندانه این است که در حوزهی علم، وقتی میپرسند آیا ممکن است در آینده چیزی فهمیده یا محقق شود، «هرگز نگوییم هرگز».
۳- خطرات الهیاتی جدیای در تصور «بهترین طراح» وجود دارد و فقط با مراقبت زیاد است که میتوان از این خطرات جلوگیری کرد. اگر به خدا بهعنوان بهترین طراح نگاه کنیم، تصورمان از او تا حد زیادی کوچکشده است؛ زیرا تصورمان فقط به یکی از جنبههای محدود او معطوف شده است. همچنین این واژه اصطلاحی است که خدا را با انسان مقایسه میکند؛ یعنی خدا بهعنوان کسی که فقط میتواند کارها را نسبتا بهتر از ما انجام دهد، شناخته میشود؛ چیزی شبیه به تفکر فراماسونها که او را «بهترین معمار» مینامند. خطر این است که خدایی را تعریف کنیم که ساختهی تخیلاتمان باشد و شاید به همین دلیل است که استدلالهای مربوط به طراحی هوشمندانهی عالم مورد قبول بسیاری از غیرمسیحیان واقع میشود، اما خدای کتاب مقدس، با آن بینهایت متفاوت است. خدای کتاب مقدس آفرینندهای زنده و فعال است. قطعا خدا بهترین طراح، معمار، ریاضیدان، روانشناس، طرفدار محیطزیست و . . . است، ولی او از مجموع همهی اینها هم بسیار بیشتر است. این کتاب، خداوند را بهعنوان شخص، سهگانه، آفریننده و فرمانروایی که مشیت همهچیز به عهدهی او است و خدایی که امروز زنده و فعال است، تصویر میکند و استدلالهای مبنی بر طراحی میتوانند این نقطهنظر کتاب مقدس را تقلیلدهند یا بهحاشیه برانند. یکی از این موارد در تغییر انقلابیِ دیدگاه ریاضیدان و دانشمند برجستهی قرن هفدهم، بلیز پاسکال[۸] دربارهی خدا، زمانی که نوشت «خدای ابراهیم، خدای اسحاق، خدای یعقوب، و ننوشت خدای فیلسوفان و عالمان»، قابل مشاهده است]۵[. قرار نیست خدای کتاب مقدس فقط بهعنوان بهترین طراح فرض شود و این پیروزی پوچی است که مردم را متقاعد کنیم صرفا به آن باور داشته باشند. تاریخ دئیسم به ما هشدار میدهد برجسته کردن این دیدگاه نهتنها کمک به باورکردن خدا نیست، بلکه میتواند مانعی برای ایمان به خدای زنده باشد.
رویکردهای کتاب مقدس نسبت به طراحی عالم
همانطور که گفتیم ایدهی کتاب مقدس دربارهی آفرینش و مشیت، بهعنوان اموری که نهایت خیر خداوند را محقق میکند، مستلزم این است که خداوند جهان را طراحی کرده باشد. اما باید بپرسیم با چه چیزی طراحی شده است؟ پاسخی که داده میشود باید با هدف خیرخواهانهی خداوند در آفرینش و مشیت او منطبق باشد. هدف خداوند میتواند با فرآیند تکامل و هر فرآیند علمی تعریفشدهی دیگری بهدست آید و مهم است خاطرنشان کنیم که در کتاب مقدس هیچ خط فاصلی میان «اعمال» خداوند در طبیعت و «اعمال» او در تاریخ وجود ندارد؛ او در هر دو عرصه حاکم است.]۶[ با این حال، درون طرح کلی آفرینش و مشیت عناصری وجود دارد که این عناصر دلیل تاکیدکتاب مقدس را روشن میکنند و میتوانند جوری توصیف شوند که به ایدهی طراحی خداوند اشاره کنند، حتی اگر مقصود اصلی آنان این اشارهگری نباشد.
حکمت خدا در جهان طبیعی
این موضوع در عبارت زیر تجلی یافته است: «همهی آنها را با حکمت انجام دادی»[۹] این قطعه، نقطهی اوج و قسمت بینظیر مزامیر ۱۰۴است، یعنی جایی که نویسنده برای نشاندادن اینکه کل نظم طبیعت چهگونه درکنار هم قرار گرفته و چهگونه در هماهنگی کار میکند، بسیار تلاش کرده است. شاید در اینجا تقلیدی از بخش اول سفر پیدایشدیده شود، یعنی همان جایی که در آیهی اول گفته میشود زمانی که زمین «بیشکل و خالی» بود، روح خداوند نظم و ماده را خلق کرد. نویسندهی مزامیر به ما یادآوری میکند چهگونه خدا نور را، آبهای جاری و زمینهای خشک را، چشمههایی با آبهای درونی شیرین برای حیوانات و گیاهان را، باران را، تا غلاتی برای تغذیه وجود داشته باشد، درختان را برای پرندگان و فصلهایی با روز و شب را بخشیده است. نویسنده از گوناگونی بیپایان آفریدههای زمین و دریا شگفتزده است، همانطور که ما شگفتزده هستیم، او میگوید: «در آن به تعداد بیشمار، حرکتمیکنند»[۱۰]، و جریان موزون زندگی که با مرگ و تولد نسلهای جدید حیوانات برقرار است، همه تحت حاکمیت روح خداوند است. پس او بانگ برمیدارد: «ای یهوِه، کارهای تو چه بسیار است! همهی آنها را با حکمت انجام دادی».[۱۱]
مفهوم حکمت در کتاب مقدس با معنای جدید آن بسیار متفاوت است. اگر ما این اصطلاح را همیشه بهمعنای تحلیل و حل هوشمندانهی مسئله تلقی کنیم، کتاب مقدس اغلب آن را بهعنوان داشتن توانایی عملی برای دانستن آنچه باید بعد از فهمیدن باطنِ حقیقیِ وضعیت انجام شود، تعبیر میکند. دریک کیدنر[۱۲] آن را با عنوان تشخیص «خط پایان زندگی» توصیف میکند. البته در کتاب امثال[۱۳] است که این موضوع به بهترین شکل بسط یافته است. حکمت انسان توانایی دیدن چیزی که در زندگی واقعا مهم است و چهگونگی زیستن برطبق آن است. اصطلاح «فهمیدن» تقریبا معادل با حکمت است. این اصطلاح فقط شامل فهم مشترک نمیشود، بلکه فهمیدن آنکه زندگی اساسا برای چیست و ارزش و غیرارزش چیستند هم در آن مستتر است. گاهی حکمت در مقابل عامل آفرینش معنا پیدا میکند: «یهوه به واسطهی حکمت، زمین را بنیاد نهاده، آسمانها را به واسطهی «هوشمندی» برقرار نموده است»[۱۴]؛. بنابراین طبیعی است که مکررا ادامه دهد: «آغاز حکمت ترس یهوه است»[۱۵]؛ شاید کسی بگوید: «اگر میخواهی بدانی زندگی برای چیست، باید از اینجا شروع کنی؛ لازم است بدانی خدا همهچیز را ساخته و در آخر همه را سامان میبخشد.» آغاز حکمت آن است که بدانی وضعیت از این قرار است.
جهان بهشکل باورنکردنیای مبتکرانه است؛ مرغ مگسخوار باعث میشود هلیکوپترِ ساختهی دستبشر، شبیه اسباببازی بچهها باشد و همهی این کارها در بدنی دیده میشود که ۳۰ تا ۶۰ گرم وزن دارد و علاوهبراین میتواند خود را بازتولید هم بکند. یا اینکه پرندگان میتوانند بدون تغذیه، هزاران مایل روی دریاها و ساحلها پرواز کنند تا به بهترین زمینهای حاصلخیزی که تا پیش از آن ندیدهاند، مهاجرت کنند و مدتی بعد دوباره برگردند تا در زمان مناسب و در محیطی مساعدتر تولید مثل کنند و این حقیقتا اعجاببرانگیز است. از پرندگان بهعنوان نمودی از حکمت طراحی شده، یاد میشود: «آیا از ذکاوت [حکمت] توست که قرقی به پرواز در میآید و بالهای خود را بهسوی جنوب میگشاید؟[۱۶]» این سوالی است که خدا بهعنوان نمونهای از حکمت و جهل نسبی نوع بشر، از ایوب میپرسد. (ایوب، ۳۹: ۲۶) پرسش او به این معنا نیست که ما هیچوقت نمیتوانیم دلیلی را که موجب مهاجرت پرندگان میشود، کشف کنیم، بلکه میپرسد تا به کلیت جهان بنگریم و ببینیم چهقدر اعجابانگیز است؛ اعجابی که با بیشتر شدن دانش علمی ما، افزایش مییابد. ریچارد داوکینز این نکته را بهخوبی در نوشتهاش بیان میکند: «جانورشناسان عادت کردهاند هر وقت ایدهی خوبی به ذهن انسان میرسد، نمونهاش را در قلمرو حیوانات بیابند. برای مثال، مرتبکنندهی پژواک (خفاشها)، مکانیابی الکترونیکی (مارماهی)، سد (سگآبی)، نورافکن اتومبیل (خارهچسب)، حسگرهای فروسرخ حساس به گرما (برخی از مارها)، تزریق زیرپوستی (زنبورها، مارها و عقربها)، موشک ضدکشتی (مرجانیان) و نیروی محرکهی جت (ماهی مرکب)»]۷[.
همانطور که وقتی خدا برخی ویژگیهای جالب توجه نظم آفرینش را در بخش ۳۸ تا ۴۱ کتاب ایوب نبی تشریح میکند، سوال او این نیست که «آیا میتوانی آنان را تبیین کنی؟»، بلکه پرسش این است که «آیا تو آن کارها را کردهای؟» پرسش اصلی او این است: «وقتی من بنیانهای زمین را میگذاشتم، تو کجا بودی؟» پس پرسشی که امروز مقابل ما است، این نیست که: «آیا میتوانی از نظم طبیعت تقلید کنی یا نه؟» یا «آیا با فرض معرفت کنونیات از جهان، میتوانی توضیح دهی چهگونه نظم طبیعت اینگونه که هماکنون هست، شده است؟» بلکه سوال این است که: «آیا این تو بودی که این تنوع بیکران در زمین و آسمان را بهوجود آوردی؟ تنوعی که وقتی از تفکر فارغ شدی در برابر تو ظاهر میشود.» الیور اُدوناوان[۱۷] دربارهی این فصلها میگوید:
ایوب در برابر صحنهی عظیم پدیدههای طبیعی سرفرودآورده است و از جزییات مشاهدهپذیر و ناب آن سربلند است: اقیانوسشناسی، زمینشناسی، هواشناسی، ستارهشناسی و البته رفتارشناسی بسیار جوانان . . . این نمونهی مفتخر از نوع بشر، ادعایی برای زیستبومی پایدار و متوازن ندارد. این خدا است که با صدای طبیعت سخن میگوید، چون طبیعت حسِ ملموس ممکنبودن انسان را برمیانگیزاند و به ما میآموزد پرستش کنیم. مسئلهی امروز ما، که عامل مشکلات دیگر ما نیز هست، این است که آیا این هیبت ما جای خود را به رویکردی استثمارگر و سامانگرانه درباب طبیعت داده است]۸[.
با وجود این، آیا این حاکی از ایدهی طراحی جهان طبیعی است؟ فکر میکنم دوباره باید بگوییم که این موضوع مستلزم ایدهی طراحی جهان طبیعی است. اگر این خدا است که جهان را اینچنین ماهرانه و با این ویژگیها آفریده که کلیتی واحد در خدمت به هدف حیات پیرامونی عمل میکند، پس استنتاج «طراحی» آن کاملا معقول بهنظر میرسد. ولی گویی خود نویسندگان کتاب مقدس تاکیدی بر این ایده ندارند؛ شاید بهاین خاطر که چنین ایدهای، مفهومی بسیار ضعیف از خدا ارایه میدهد.
هیبت در برابر جهان طبیعی
موضوع «هیبت در برابر جهان طبیعی» در قطعهی مشهور ۱۳۹ مزامیر یعنی «من مهیب و شگفتانگیز خلق شدهام»، بهخوبی تجلی یافته است. نویسنده در این قطعه دربرابر خدا که هم بر تاریخ شخصی ما حاکم است و هم آفرینندهی همه چیز است، تسلیم و شگفتزده شده است:
زیرا تو هستی که گُردههای مرا آفریدی،
که مرا در بطن مادرم تنیدی
تو را تمجید میکنم چون من مهیب و شگفتانگیز خلق شدهام
چه شگفتیهایی هستند اعمال تو!
جانم را بهخوبی میشناسی
استخوانهایم از تو مخفی نبود
آن هنگام که در نهان ساخته شدم
و در اعماق زمین قلابدوزی گردیدم
چشمانت همهی روزهایم را میدید
و همگی بر دفترت ثبت میشد،
روزهایم شکل میگرفت
پیش از آنکه کسی پدید آید.[۱۸]
نویسندگان کتاب مقدس دربرابر اعجابی که در نحوهی کار جهان هست هیبتزده هستند. با نگاه به بند ۱۰۴ مزامیر باید گفت نویسنده بهخاطر اینکه کل جهان برای حیات تجهیز شده، شگفتزده شده است. نهرها از کوهها جاری میشوند و درون درهها میروند تا حیوانات و گیاهان را تغذیه کنند و برای پرندگان غذا و محلهای تودرتو فراهم آورند. کوههای بلند پناهگاه بزها و خرگوشها هستند و ترتیب فصلها و پیشبینیپذیری روز و شب، ضربآهنگ و تنوع وسیع صور زندگی را ممکن میسازد؛ بینظیر است. اگر در جهانی که علم در تلاش برای مطالعهی آن است، شگفتزده نباشیم، بخش بزرگی از تفکراتمان از دست دادهایم. نویسندگان کتاب مقدس از ما میخواهند در مقابل آفرینش خدا هیبتزده باشیم. ما صرفا در حال کاوش در چیزهایی هستیم که خدا آنها را تعبیه کرده و مغرور شدن به کشفیاتمان کار پسندیدهای نیست. کار شایستهای که میتوانیم انجام دهیم، تحسین عمل آفریننده است. دانشمندان مسیحی باید همواره در خط مقدمِ برجستهسازی جنبههایی از نظم آفرینش که تعجب ما را برمیانگیزاند، باشند.
نتیجهگیری
مفهوم «طراحی» تنها بخش کوچکی از تصویر کتاب مقدس از جهان است و این مفهوم در این پرسش بهخوبی مطرح شده است: «طراحی برای چه؟» پاسخ کتاب مقدس آن است که هر چیزی روی زمین است، آفریدهشده، تحت حفاظت و برنامهریزی شده است تا حیات آنگونه که ما میشناسیم ممکن باشد و بهطور ویژه، مردم بتوانند زندگی کنند و در ارتباط با خدا باشند. این دیدگاه، جلال و قدرت خداوند را در آفرینش، بهشکل وسیعی یادآور میشود، ولی در کتاب مقدس، بهنسبتِ این منظر که وسیعتر است، طراحی مفهومی است که صرفا عارضی بهنظر میرسد.
اما پیامدهای عملی این موضوع برای دانشمندان چیست؟ اولا به ما یادآوری میکند برای ابراز شگفتی نسبت به این جهان اعجابانگیز که به ما داده شده است، بیشتر زمان صرف کنیم و اگر چنین کنیم، زندگی و کارهای علمیمان غنی میشوند. این که بدانیم درحال فهمیدن کارهای خداوند هستیم، انگیزهای خوب برای پیشبرد کارهایمان با هیجان بیشتر است.
ثانیا، بصیرتهای کتاب مقدس باید ما را نسبت به کشفیات و کل پروژهی علمیمان متواضعتر سازند. این یکی از نشانههای متمایزکنندهی مسیحیت است؛ زمانی که ما به کسانی که کشفیات علمی داشتهاند، بالاترین احترام را ادا میکنیم، باید چالش اشعیا را به خود یادآور شویم که میگوید: «کدام مشاور، خدا را تعلیم داده است؟»[۱۹]چه کسی کدهای ژنتیکی را ابداع کرده است، که شما بعد از قرنها تلاش علمی به کشف آن افتخار میکنید؟ اینها از نوع یادآوریهای خدا به ایوب هستند.
ثالثا، زمانی که از طراحی طبیعت صحبت میکنیم باید حتما درنظر داشته باشیم این در بهترین حالت تنها جنبهی کوچکی از ایدهی کتاب مقدس درباب آفرینش است؛ آن هم جنبهای تلویحی و نه تصریحی. ما باید خدا را متفاوت با نقشهکشی که همهچیز را از راهدور و بدون درگیری بعدی طراحی میکند، بدانیم. همچون خدای آفرینندهی کتاب مقدس؛ خدایی که مواظب است و در همهی جنبههای نظم آفرینش کاملا درگیر است. همانطور که نویسندهی مزامیر گفته است: «یهوِه برای همگان نیکو است و رحمت او بر جمیع اعمالش گسترده است»[۲۰]
رابعا، هنگامیکه از میزان اعجابانگیزی و هوشمندی عالی آفریدههای جهان مینویسیم و میگوییم، تاکیدهای کتاب مقدس باید ما را بیش از پیش جسور سازد. این مناسب نیست که در حین آموزش و انجام کارهای علمی، از خدا به عنوان آفریننده یاد کنیم، در حالی که مردم، بدون آن هم میتوانند این پیام را درک کنند. پروفسور آر. جی. هویکاس[۲۱] یکی از بنیانگذاران و مربیان مسیحیان در علم میگفت شادترین لحظات او زمانی بود که در یک کشور کمونیستی بدون هیچ اشارهای به خدا یا آفرینش، دربارهی بلورشناسی صحبت میکرد. بعد از آن دانشمندی روسی بهصورت خصوصی به او گفته: «فکر میکنم تو باید مسیحی باشی.» احساس اعجاب و تواضع در برابر آفرینش که در بیان آن دانشمند روسی دیده میشد بهروشنی جلال نظمی را که خداوند آن را آفریده – در اینجا نظم بلورها – آشکار میکرد.
[۱] – Michael Behe (۱۹۵۲)
[۲] – Richard Dawkins (۱۹۴۱-)
[۳] – William A. Dembski (۱۹۶۰-)
[۴] – Cambrian یکی از دورههای زمینشناسی از دوران دیرینهزیستی است. دورهی کامبرین حدود ۵۴۲ میلیون سال پیش آغاز شده و تا حدودا ۴۸۸/۳ میلیون سال پیش ادامه داشتهاست.
[۵] – Bradley
[۶] – Thaxton
[۷] – god of the gaps
[۸] Blaise Pasca
[۹] – مزامیر، ص۱۹۷: ۱۰۴: ۲۴
[۱۰] – مزامیر، ص۱۹۷: ۱۰۴
[۱۱] – مزامیر، ص۱۹۷: ۱۰۴
[۱۲]. Derek Kidner (۱۹۱۳-۲۰۰۸)
[۱۳]. Proverbs
[۱۴] – امثال، ۳: ۱۹، سلیمان (کتاب مقدس ترسایان)، مقدمه و توضیحات طبق ترجمهی بینالکلیسایی کتاب مقدس، ۲۰۰۳ م.، ص ۱۷: (امثال، ۴۵: ۱۸)
[۱۵] – امثال، ص ۳۳: ۹: ۱۰
[۱۶] -ایوب نبی کتاب مقدس ترسایان، مقدمه و توضیحات طبق ترجمهی بینالکلیسایی کتاب مقدس، ۲۰۰۳ م.، ص ۹۵: ایوبنبی، ۴۵: ۱۸
[۱۷] – Oliver O’Donovan (۱۹۴۵-)
[۱۸] – مزامیر، ص۲۵۶: ۱۳۹: ۱۳-۱۶
[۱۹] – اشعیا، ۴۰: ۱۴
[۲۰] – مزامیر، ص ۲۶۶: ۱۴۵: ۹
[۲۱] – R. J. Hooykaas
یادداشتها:
۱.The key books are Dembski, W.A., The Design Revolution, Downers Grove USA & Leicester UK: IVP (۲۰۰۴); Behe, M.J. Darwin’s Black Box, New York: Touchstone (۱۹۹۶) and at a more popular level Johnson, P.E. Darwin on Trial, Downers Grove: IVP (۱۹۹۱). See also Pennock, R.T.(ed.) Intelligent Design Creationism and its Critics, Cambridge, MA: MIT Press (۲۰۰۱) which includes essays by the main Intelligent Design critics and its advocates.
۲. e.g. see Pennock, R.T.(ed.) Intelligent Design Creationism and its Critics, Cambridge, MA: MIT Press (۲۰۰۱); Johnson, P.E & Lamoureux, D.O. Darwinism Defeated? The Johnson-Lamoureux Debate on Biological Origins, Vancouver: Regent College Publishing (۱۹۹۹); Miller, K.R. Finding Darwin’s God – a Scientist’s Search for Common Ground Between God and Evolution, New York: HarperCollins (۱۹۹۹); Pennock, R.T. Tower of Babel – the Evidence Against the New Creationism, Cambridge MA: MIT Press (۲۰۰۰); Dembski, W.A.& Ruse M. Debating Design – from Darwin to DNA, Cambridge: CUP (۲۰۰۴); Alexander, D.R. & White, R.S. Beyond Belief – Science, Faith and Ethical Challenges, Oxford:Lion (۲۰۰۴).
۳. Bradley & Thaxton ‘Information Theory and the Origin of life’, In Moreland, J.P. (ed.) The Creation Hypothesis, Downers Grove USA: IVP (۱۹۹۴). ۸ Dembski op. cit.[۵], pp.۱۸۱-۱۸۲.
۴. Dembski op. cit.[۵], pp.۱۸۱-۱۸۲.
۵. Pascal, B. The Memorial (۱۶۵۴).
۶. As Kidner points out on Psalm. ۱۱۱, God’s ‘works’ in the Psalms refers most often to his works
in nature, though at other times equally in history. Kidner, F.D. Psalms, Vol.۲, Tyndale New Testament Series, Leicester: IVP (۱۹۷۵).
۷. R. Dawkins The Ancestor’s Tale, London: Orion Books (۲۰۰۴), p. ۵۵۸.
۸. In Berry, R.J. (ed.) The Care of Creation, Leicester: IVP (۲۰۰۰).
منبع: برگرفته از Oliver R. Barclay (۲۰۰۶), Design in Nature, Science & Christian Belief), Vol ۱۸, No. ۱, pp. ۴۹-۶۱