علم چگونه به معنای زندگی اشاره میکندمایکل اگنور

۲۷ ژوئیه ۲۰۲۱[۱]
مایکل اگنور[۲]، جراح مغز و اعصاب، اخیرا در پادکستی با آرجونا داس[۳] در برنامهی الهیات بدون مرز[۴] شرکت کرده است؛ برنامهای که خود را محل تلاقی «الهیات شرقی و شکاکیت غربی» معرفی میکند. از جمله مباحثی که او در این گفتوگو به آنها میپردازد، این است که علم چگونه ما را به سوی معنای زندگی رهنمون میشود.
اگنور پیشتر توضیح داده بود که چرا با عمیقتر شدن فهمش از علم (و بهویژه درک وابستگی آن به ریاضیات، که امری غیرمادی است) از الحاد فاصله گرفته است. در این بخش از گفتوگو، او به اهمیت مفهوم غایتمندی طبیعت (تلهئولوژی یا غایتشناسی)[۵] میپردازد و در این زمینه به فیلسوف یونان باستان، ارسطو (۳۸۴–۳۲۲ پیش از میلاد)، اشاره میکند.
آنچه در ادامه میآید، گزیدهای از متن گفتوگو و یادداشتها مربوط به دقیقهی پانزدهم تا بیستم برنامه است:
مایکل اگنور: به نظر من، غایتشناسی سنگبنای فهم طبیعت است. این شیوهی نگاه به طبیعت (که غایتشناسی را دربر میگیرد) در اصل با ارسطو آغاز شد. ارسطو معتقد بود که برای فهم هر وضعیت یا پدیدهای، میتوان به چهار نوع علت اشاره کرد؛ اما برای فهم کامل آن وضعیت، لازم است هر چهار علت را بشناسیم.
ارسطو از بزرگترین فیلسوفان تاریخ بهشمار میآید و بهدرستی میتوان او را نخستین فیلسوف علم دانست. او در پی آن بود که بنیانی عقلانی برای بررسی جهان طبیعی فراهم کند. علت نخست، علت مادی است؛ یعنی اینکه آن چیز از چه مادهای ساخته شده است. گیاهی مثل آزالیا را تصور کنید که در گلدانی داخل یک گلخانه رشد میکند. ترکیب زیستشیمیایی آن و نوع موادی که از آنها تشکیل شده، علت مادی آن گیاه محسوب میشود. علت دوم، علت صوری است؛ یعنی ساختار ماده. اینکه ماده چگونه سازمان یافته است. برای اینکه آزالیا واقعا یک آزالیا باشد، صرفِ وجود فیزیکی کافی نیست؛ بلکه باید ساختاری پیچیده داشته باشد که هم شکل آن را تعیین کند و هم ادامهی حیاتش را ممکن سازد. این همان علت صوری یا «صورت»[۶] آن است. علت سوم، علت فاعلی است؛ یعنی این وضعیت چگونه پدید آمده است؟ چه عامل یا محرکی باعث وقوع آن شده؟ هر روز یکی از کارکنان گلخانه به آزالیا سر میزند تا مطمئن شود آب و کود کافی دارد و از آفات در امان است. علت چهارم، علت غایی است؛ چیزی که ارسطو آن را غایتشناسی مینامید. روزی، رانندهی وانت تحویل گلخانه، گلدان آزالیا را (که حالا با کاغذ کادو و روبان تزئین شده) به خانهی مادر یک خریدار میبرد که در حال بهبودی پس از عمل جراحی است.
ارسطو حتی اشاره میکند که این علتها معمولا بهصورت جفتجفت با هم کار میکنند. مثلا علت مادی و علت صوری با هم مرتبطاند، چون این صورت است که ماده را سازمان میدهد. شما نمیتوانید علت مادی را بدون فهم علت صوری درک کنید، چون ماده بدون شکل و سازمان وجود ندارد. مادهی گیاه آزالیا بدون ساختار و صورتش قادر به حفظ حیات نیست. علت فاعلی و علت غایی هم به همین ترتیب با هم عمل میکنند. میتوانید علت فاعلی را «نیرو یا فشار» و علت غایی را «جهت آن فشار» در نظر بگیرید. مثلا وقتی بازیکن بیلیارد توپ را به سمت سوراخ میزند، ضربهی بازیکن علت فاعلی است، و سوراخی که توپ به سمت آن نشانه رفته، علت غایی است؛ یعنی قصد و هدف او برای انداختن توپ در آن سوراخ. به همین شکل، رسیدگی کارمند گلخانه به آزالیا (علت فاعلی) در خدمت علت غایی است: رساندن گل به مادر خریدار. این چهار علت، در کنار هم، به ما کمک میکنند معنای زندگی را بهتر بفهمیم؛ از سطح مادی گرفته تا سطوح انتزاعیتر.
اما نکتهی مهم این است که برای درک عمیقتر معنای زندگی، باید بپذیریم که حالات ذهنی ما واقعیت دارند. در ادامهی گفتوگو، اگنور و داس به این پرسش میپردازند که چگونه میتوانیم از واقعی بودن حالات ذهنی مطمئن شویم؛ و این بحث آنها را به نقد این میکشاند که چرا فلسفهی مادهگرایانهی رایج امروز، از دید آنها، دچار مشکلات جدی است.
منبع:
[۱] – این متن با کمک هوش مصنوعی (GPT-5) ترجمه و سپس تحریریهی سایت آن را بازبینی و نهایی کرده است.
[۳] Arjuna Das
[۴] Theology Unleashed
[۵] teleology
[۶] form



