مفهوم شخص در تفکر جدیدنانسی مورفی/ ترجمه: جلیل جعفری
نانسی مورفی[۱] استاد فلسفه مسیحی در مدرسهی دینی فولر[۲] در آمریکا است. نخستین کتاب او با نام الهیات در عصر استدلال علمی[۳] برنده جوایزی از آکادمی آمریکایی دین[۴] و بنیاد تمپلتون[۵] شد. او همچنین با جورج اف.آر. الیس[۶] در نوشتن کتاب در باب طبیعت اخلاقی جهان: الهیات، کیهانشناسی و اخلاق[۷] همکاری داشته است. مورفی عضو هیات مدیرهی مرکز الهیات و علوم طبیعی[۸] است.
با ظهور عصر جدید (۱۹۵۰-۱۶۵۰بعد از میلاد) دلایل متعددی در انکار انواع جداسازی دوگانهانگاری[۹] جسم، ذهن و روح مطرح شده است. این دلایل ملاحظات دینی، فلسفی و علمی را دربرمیگیرند. دلایل مربوط به ملاحظات دینی عبارتند از: ۱) ادعای اینکه دوگانهانگاری منشا انجیلی ندارد و اینکه الهیات ملزم به انکار ادراکات یونانی به سود مفاهیم اصلی عبری از کتاب مقدس است. ۲) ادعای مرتبط با اینکه معاد جسمانی (به جای فناناپذیری روح) ریشه در زندگی پس از مرگ به روایت مسیحیت دارد و ۳) این ادعا که دوگانهانگاری به تحقیر درک غیرمسیحی از آفرینش جسمانی انجامیده است.
مفهوم روح همواره با مسایل فلسفی دست به گریبان بوده است. برای مثال، افلاطون معتقد بود که جسم نمیتواند بر روح تاثیر بگذارد. اگر این گونه باشد، پس احساسات چهگونه آن را در اختیار دانش ادراکی قرار میدهند؟ در دوران جدید، مسایل بسیار ظریف شده و همین موضوع اغلب فلاسفه و بسیاری از الهیدانان را به سمت این نتیجهگیری سوق داده است که باید تعریف متفاوتی از سرشت آدمی به دست داد.
دلایل فلسفی این تغییر تا حد زیادی با دشواریها (یا ناممکنبودن) این موضوع مرتبط است که چه گونه وجودی غیرمادی قادر است با بدن مادی تعامل داشته باشد. افزون بر این، پیشرفتهای علمی متعددی به این مسایل دامن زدهاند.
رنه دکارت (۱۶۵۰-۱۵۹۶) که به مثابه نخستین فیلسوف عصر جدید مطرح است، مواجههای شگرف با تمامی ادراکات اخیر بشر داشته است. دکارت قایل به دو قسم بنیادین از اصالت وجود است: ۱) وجود بسیط که شامل همهی انواع مواد است و ۲) وجود اندیشهورز که فرشتگان و آدمیان را دربرمیگیرد. (به تغییر در اصطلاحشناسی دکارت از روح به ذهن توجه کنید. این مفاهیم برای فیلسوفان باستان و متفکران قرون وسطا همپوشانی داشت. این در حالی است که فلسفهی انگلیسی زبان عموما از اصطلاح «ذهن» به جای «روح» استفاده میکند.)
مسئلهی تعامل ذهنـبدن ناگهان در عصر جدید دشوارتر شد زیرا قرائتی اتمیستی ظهور کرد تا جای مفاهیم ماده از نظر ارسطو را بگیرد. از دیدگاه ارسطو، ماده و صورت لازم و ملزوم یکدیگرند. با این توضیح که صورت اصل فعال است و ماده اصل منفعل. از این رو، روح به مثابه گونهای از صورت، دقیقا در حکم چیزی که زنده است و درون جسم حرکت میکند در نظر گرفته میشد. مفهوم ماده، به ویژه آن گونه که آیزاک نیوتون آن را بسط داده بود، در اوایل دوران جدید علم این بود که ماده نیز بیروح و منفعل است. بدینگونه، از نظر نیوتون ماده برای حرکتکردن به جای داشتن اشکالی ذاتی به کمک عاملی خارجی و فیزیکی حرکت میکرد. این نظر چالشی را پیش کشید: اگر ما غیرمادی بودن ذهن را باور کنیم، در آن صورت توجیهی برای قبول قدرت او در حرکت دادن جسم باقی نمیماند. از سوی دیگر، اگر آن را در حکم نوعی نیروی فیزیکی تفسیر کنیم، اثرات آن، درست مانند هر نیروی دیگری در طبیعت، باید قابل اندازهگیری و سنجش باشد. با این حال، هیچ «نیروی روحی» هنوز در فیزیک مدرن توضیح داده نشده است. برای حل این مسئله، انواع نظریههای فلسفی آزموده شدهاند. برای مثال، «همسانی روانی و فیزیکی»[۱۰] حاکی از آن است که رخدادهای ذهنی و فیزیکی در زنجیرههایی موازی رخ میدهند و فقط به نظر میرسد به علت هماهنگی از پیش تعیین شده تعامل داشته باشند. از طرف دیگر، همایندگرایی[۱۱] ادعا میکند که حوادث مغز باعث وقوع فعالیت ذهنی میشوند اما فعالیت ذهنی هیچ اثری علیه خودشان ندارند. همسانی روانی و فیزیکی هواداران بسیار کمی دارد. همایندگرایی مشکلساز است زیرا به سادگی این موضوع را منکر میشود که ذهن بتواند تغییری در جهان ایجاد کند. این دو نظریه متکی بر فعل و انفعالات مغز هستند زیرا احتمالا تحت فرامین اعصاب یا در نهایت قوانین فیزیکی اتفاقاتی را رقم میزنند. این امر منجر به بروز مسئلهای میشود که به این معنا است که وقایع جسمی (مغزی) منجر به وقایع ذهنی میشوند.
این مسایل بیشتر فیلسوفان سکولار را به این نتیجه رسانده است که بهتر است ذهن را به مثابه نهاد تعبیر نکنیم. در عوض میتوان فعالیتهای ذهنی را پیش کشید اما همچنان با فعالیتهای جسمی (مغزی) یکسان پنداشته شوند. میتوان نام فعالیتهای ذهنی را نیز انتخاب کرد چون ما تجربهی درونی از آنها سراغ داریم. از طرفی از منظر یک عصبپژوه که از بیرون به مغز نگاه میکند میتوان آنها را فعالیتجسمی نامید.
همانطور که مشاهده کردیم، درک تازهی دانش نوین از ماده مشکلاتی فلسفی برای دوگانهانگاری ذهن و بدن ایجاد کرد. بسیاری از فیلسوفان این مسئله را حلناشدنی میدانند و این به نوبهی خود به رد یکسرهی مفهوم ذهن مادی انجامیده است.
منبع:
https://counterbalance.org/neuro/modern-frame.html
- Nancey Murphy
- Fuller Theological Seminary
- Theology in the Age of Scientific Reasoning
- American Academy of Religion
- Templeton Foundation
- George F.R. Ellis
- On the Moral Nature of the Universe: Theology, Cosmology, and Ethics
- Center for Theology and the Natural Sciences
- dualism
- psycho-physical parallelism
- epiphenomenalism
کاملا مشخصه مترجم با فلسفه آشنا نیستند؛ شکل ترجمه form در فلسفه نیست. مقصود صورت از منظر ارسطو است.
ممنون از نظرتون. تصحیح شد.