چیستیِ آگاهی: فیل در اتاقجاشوا فاریس- آلین کوکو/ ترجمه: مریم درودیان
پس از شکستهای مکرر در تبیین آگاهی، مسیر جدیدی در دانش مربوط به شناخت آگاهی به وجود آمده است که میتواند نویدبخش نظریهی نهایی در خصوص مفهوم آگاهی باشد.
آگاهی را چهگونه میتوان توضیح داد؟
دیدگاهی که هنوز میان دانشمندان و فیلسوفان غالب است، مادهگرایی الحادی است؛ یعنی آگاهی صرفا از دیدگاه مادی تبیین میشود و آگاهی بدون در نظر داشتن مفهوم خدا تعریف میشود.
اصولا مادهگرایان معتقدند علم بهتنهایی میتواند مفهوم آگاهی را توضیح دهد. علم در تبیین بسیاری از کارکردهای موجودات زنده در شرایط صرفا مادی موفقیت چشمگیری داشته است اما چرا شاهد این موفقیت در حوزهی آگاهی نیستیم؟
تاکنون به طور قطع برونیابی ساده از رشتههای عصبی به تجربهی موجودات زنده -آگاهی- با تبیینی مادی محقق نشده است. تنها چیزهایی که از علوم مادی ارایه میشود، وعده و وعید است. به عنوان مثال، سال ۱۹۹۸، عصبشناسی به نام کریستف کخ[۱] شرطبندی کرده بود که علوم اعصاب طی بیستوپنج سال بعد توضیحی مادهگرایانه برای آگاهی کشف خواهد کرد. او بهتازگی این شرط را به فیلسوفی به نام دیوید چالمرز[۲] (که معتقد است آگاهی پدیدهای غیرفیزیکی است) باخته است. با این حال، کخ همچنان امیدوار است که این پیشرفت بزرگ در بیستوپنج سال آینده اتفاق بیفتد. فرض بر این است که فناوری بیشتر و دانش انباشته برای پلزدن بر شکافی که به دلایل بسیار بنیادین، غیرقابلپلزنی به نظر میرسد، کافی باشند: وعدهها همان چیزی هستند که تبیینهای مادهگرایانهی الحادی به آن شهرت دارند.
اما بسیاری از مادهگرایان احساس ناامنی میکنند. آناکا هریس[۳] (همسر سام هریس[۴] که بهتازگی به گروه خداناباوران پیوسته است) به اهمیت نظریهای جدید و غیرمادی در مورد آگاهی اشاره میکند و معتقد است که ممکن است چنین نظریهای، چیزی شبیه امید نهایی برای درک آگاهی باشد. اشاره به چرایی اعتراف او حایز اهمیت است: دقیقا به دلیل شکستهایی که علم مادهگرا با آن مواجه شده است.
نیگل: علم فیزیکی کافی نیست
خیلی پیشتر، توماس نیگل[۵]، فیلسوف مشهور خداناباور دانشگاه نیویورک، این استدلال را مطرح کرده بود که ذهنها صرفا فیزیکی نیستند، بنابراین «نمیتوان آنها را بهطور کامل به کمک علم فیزیکی توضیح داد». او همچنین گفته بود علم الحادی به خداباوری، به دلیل توانایی ظاهری آن در توضیح آنچه علم فیزیکی قادر به انجام آن نیست، علاقهمند است[۶]. با این حال، او همچنان متعهد به نجات علم الحادی است.
خدا و روح، همچنان «فیل در اتاق» باقی میمانند: هیچکس نمیخواهد درباره ی آنها حرف بزند.
نو خداناباوران[۷] با دیدگاههای علمی سختگیرانهی خود مبنی بر اینکه تمام واقعیت مادی و مکانیکی است و بهطور کامل با قوانین حاکم بر ماده تبیین میشود، معتقدند علم واقعی باید «این دسته از خدایان و شیاطین را از میدان نظریات محو کند»[۸]. جای تعجب نیست که شون کرول[۹] پیشنهاد میکند روح ایدهای دیوانهکننده است. یکی از اهداف این مکتب، تسلط بر علم بهگونهای است که برای خدا جایی وجود نداشته باشد.
با این حال، همزمان که نوخداناباوران شکستهای خود را به نمایش میگذارند، نوعی خداناباوری تازهتر جایگزین آن میشود.
فیل در اتاق ]۱[
مجلهی علمی مشهور ساینتیفیک امریکن[۱۰]، اخیرا برای اعلام دیدگاه جدیدی که آناکا هریس به آن اشاره کرده، هیاهوی زیادی به راه انداخته است. در واقع، این دیدگاه ذهن را به عنوان پدیدهای غیرمکانیکی جدی میگیرد، پدیدهای که تنها با مادهی خاکستری و قوانین فیزیکی حاکم بر زیستشناسی قابلدرک نخواهد بود. این نظریه همهروانانگاری[۱۱] نام دارد و این دیدگاه را که ماده آگاه است، اختیار میکند. چنین دیدگاهی جستوجو برای مانع مطرح شده از سوی چالمرز مشهور به «مسئلهی دشوار آگاهی» را منسوخ میکند. امیدهایی که در همهروانانگاری وجود دارد، در تداوم ارایهی آن از سوی مشهورترین هوادار معاصرش، یعنی فیلیپ گاف[۱۲]، دیده میشود. او که نویسندهی کتاب خطای گالیله[۱۳] است، سالها است استدلال میکند فیزیکگرایی که دیدگاه اصلی نوخداناباوران (مانند دانیل دنت[۱۴]) است، نمیتواند آگاهی را توضیح دهد. فیلیپ گاف و همکارش، آندری باکارف[۱۵]، به تازگی موفقیت همهروانانگاری را در قالب کنفرانسی که ساینتیفیک آمریکن آن را پوشش میداد، جشن گرفتند.
اما «فیل در اتاق» هنوز تایید نشده است. ساینتیفیک امریکن اما دیدگاه دینگرایانه و دیرینهی بیشتر مردم را که در طول تاریخ و در گسترهی جهان به آن گرایش داشتهاند ترویج نمیکند؛ مردمی که معتقدند ارواح دقیقا چیزهایی هستند که آگاهی دارند و یکی از مخلوقات خدا هستند. اما چرا اینطور نیست؟ شاید زمانی که نظریهی جدید هم تبدیل به رشتهای دیگر از سلسلهی طولانی وعدههای الحادی شود، دیدگاه خدا و روح مورد بازنگری قرار گیرد.
منبع:
یادداشت مترجم:
در فرهنگ انگلیسی، اصطلاح «فیل در اتاق» به معنای پدیدهای مناقشهزا است که وجودش بدیهی است اما نادیده گرفته میشود و کسی دربارهی آن صحبت نمیکند.
[۱]. Christof Koch
[۲]. David Chalmers
[۴]. Sam Harris
[۵]. Thomas Nagel
[۶]. Mind & Cosmos, ۲۲
[۷] New Atheists
[۸] عبارتی که از ملحد قرن نوزدهم، جان تیندال، اقتباس شده است.
[۱۰]. Scientific American
[۱۱]. panpsychism
[۱۲]. Philip Goff
[۱۴]. Daniel Dennett
[۱۵]. Andrei Buckareff