چرا باور به ارادهی آزاد از نظر فلسفی و علمی منطقی است؟گفتوگو با مایکل اگنور / ترجمه: مریم درودیان

۳ ژوئیه ۲۰۲۲
زمینشناس کیسی لاسکین[۱] در پادکست جدیدی با عنوان «مایکل اگنور، جراح مغز و اعصاب: انسانها ارادهی آزاد دارند» (به مدت ۱۳ دقیقه و ۵ ثانیه)، با مایکل اگنور، جراح برجستهی مغز و اعصاب، درباره استدلالهای علمی علیه ارادهی آزاد گفتوگو کرده است. آیا این استدلالها چالشی جدی بهشمار میآیند یا صرفا نوعی خوشخیالی از سوی مادهگرایاناند؟ در ادامه بخشی از متن این گفتوگو را میخوانید:
کیسی لاسکین: دکتر اگنور، مایلم گفتوگویمان را از پادکست قبلی ادامه دهیم، جایی که دربارهی مناظرههای شما در وبسایت اولوشن نیوز اند ویوز[۲] و پاسخهایتان به دکتر جری کوین[۳]، زیستشناس تکاملی سرشناس از دانشگاه شیکاگو، صحبت میکردیم. کوین را میتوان «خداناباور صادق» نامید، زیرا او حاضر است پیامدهایی را که بیخدایی و مادهگرایی داروینی برای مفاهیمی چون ارادهی آزاد و جبر در پی دارند، بپذیرد.
به زبان ساده، جبر و اختیار چیست؟
مایکل اگنور: جبرگرایی این باور است که رفتار انسان کاملا توسط فرآیندهای فیزیکی تعیین میشود، مانند شیمی مغز، محیط، گذشتهی فرد و شرایط پیرامون او. در این دیدگاه، هیچ عنصر یا مؤلفهای از ارادهی آزاد در اعمال ما دخیل نیست.
اختیارباوری یا انکار جبرگرایی دیدگاهی است که براساس آن، برخی از جنبههای اعمال ما بهطور آزادانه انتخاب میشوند. البته این به معنای آن نیست که همه چیز آزادانه انتخاب شده است، بلکه فقط برخی جنبهها چنیناند.
ارادهی آزاد به این معناست که در بخشی از کارهایی که انجام میدهیم، واقعا اختیار و حق انتخاب داریم؛ و میتوانستیم به گونهای دیگر تصمیم بگیریم.
جبرگرایی را میتوان به شکلی بسیار ساده و گویا تعریف کرد: افزون بر این دیدگاه که هر کاری که انجام میدهیم بهوسیلهی فیزیک، شیمی و گذشتهی ما تعیین میشود. جبرگرایی این باور است که در هر لحظه از زمان، آینده نمیتواند جز آن چیزی باشد که هست.
به عنوان مثال همین لحظه را در نظر بگیرید؛ تصور کنید ۱۰ ثانیهی دیگر چه کاری انجام خواهم داد. اگر جبرگرایی درست باشد، هر اتفاقی که ۱۰ ثانیهی بعد بیفتد، ناگزیر باید همان باشد که رخ میدهد؛ هیچ امکان دیگری وجود ندارد. و اگر جبرگرایی درست باشد و ارادهی آزاد وجود نداشته باشد، این دیدگاه به انواع نگرشهای مضحک و حتی تا حدی دیوانهوار منتهی میشود.
«ارادهی آزاد توهمی بیش نیست. ارادههای ما در واقع ساختهی خود ما نیستند. افکار و نیتها از علل پنهان و پس زمینهای برمیخیزند که ما از آنها بیخبریم و هیچ کنترل آگاهانهای بر آنها نداریم. ما آنچنان آزاد نیستیم که گمان میکنیم.»
– سام هریس[۴]، ارادهی آزاد (۲۰۱۲)
چرا جبرگرایی از نظر شهودی بیمعنا بهنظر میرسد؟ پیش از هر چیز، تقریبا همهی انسانها بهطور شهودی میدانند که ارادهی آزاد دستکم تا حدی واقعیت دارد. به بیان دیگر اگر کسی ارادهی آزاد را انکار کند، در حقیقت تجربهی زیستهی تمام انسانهای روی زمین را انکار کرده است. البته ممکن است همهی مردم دنیا در اشتباه باشند، اما انکار ارادهی آزاد ادعایی بهغایت افراطی است که برای دفاع از آن، باید شواهدی بسیار نیرومند و قانعکننده ارائه شود.
مسئلهی دیگر در انکار ارادهی آزاد این است که اگر چیزی به نام اختیار وجود نداشته باشد و هر کاری که انجام میدهیم از پیش تعیین شده باشد، در آن صورت مفهومی به نام اخلاق نیز بیمعنا میشود.
اگر هر کاری که انجام میدهیم به وسیلهی فرایندهای شیمیایی تعیین شده باشد، باید گفت که خود شیمی مفهومی از «خوب» یا «بد» را در بر ندارد. هیچ واکنش شیمیایی ذاتا اخلاقی یا غیر اخلاقی نیست. بنابراین هر کاری که انسانها انجام میدهند –چه جنایات نازیها در هولوکاست، چه فداکاریهای مادر ترزا در غذا دادن به گرسنگان- همگی از منظر اخلاقی بیمعنا خواهند بود. در چنین دیدگاهی، یک قاتل زنجیرهای از نظر اخلاقی تفاوتی با کسی که جان انسانهای بسیاری را نجات میدهد، ندارد (یعنی هیچکدام اخلاقی به معنای واقعی نیستند). در نتیجه اگر واقعا به جبرگرایی باور دارید و ارادهی آزاد را انکار میکنید، در حقیقت امکان وجود اخلاق، خیر و شر را انکار کردهاید.
اما واقعیت این است که همهی ما میدانیم برخی کارها از نظر اخلاقی درستاند و برخی دیگر نادرست. حتی جری کوین نیز میپذیرد که شکنجه دادن بچه گربهها از لحاظ اخلاقی اشتباه است. با این حال، اگر واقعا جبرگرایی و نبودِ ارادهی آزاد را جدی بگیرید، توجیه این که «هر عملی میتواند اخلاقا نادرست باشد» بهغایت دشوار و تقریبا ناممکن میشود.
چرا جبرگرایی از نظر منطقی نیز بیمعناست؟
علاوه بر این، نفی ارادهی آزاد و تایید جبر، در ذات خود ابطالگر است. بسیاری از ادعاهای ماتریالیستی خاصیت خودابطالگری دارند، اما این مورد بهویژه چنین است. اگر باورها و گفتههای شما کاملا توسط واکنشهای شیمیایی تعیین شده باشد و هیچ انتخاب آزادانهای در آن دخیل نباشد، آنگاه گزارهی «ارادهی آزاد وجود ندارد» خود نتیجهی صرف یک واکنش شیمیایی است.
در صورتی که واکنشهای شیمیایی گزاره نیستند؛ آنها نمیتوانند «درست» یا «نادرست» باشند -فقط رخ میدهند. بنابرین، اگر ادعا کنید که ارادهی آزاد وجود ندارد، در واقع همزمان انکار میکنید که خودِ این ادعا بتواند ارزش صدق داشته باشد. پس این سخن، در نهایت، خودابطالکنندهی بیمعنا است.
«برخی از کسانی که ارادهی آزاد را انکار میکنند، در واقع خودفریبیِ آگاهانه را برمیگزینند: پیام من به شما این است -وانمود کنید که ارادهی آزاد دارید. ضروری است که طوری رفتار کنید که گویی تصمیمات شما اهمیت دارند، حتی اگر میدانید که ندارند. واقعیت مهم نیست؛ آنچه اهمیت دارد، باور شماست. باور به دروغ، تنها راه گریز از اغمای آگاهی است. تمدن، امروز به خودفریبی وابسته است. شاید همیشه چنین بوده است.»
– تد چیانگ[۵]، داستانهای زندگی شما و دیگران
آیا در علم دربارهی ارادهی آزاد اجماع نظر وجود دارد؟
مایکل اگنور: علاوه بر این، کوین بارها استدلال کرده است که جبرگرایی توسط فیزیک ثابت شده، و اجماع علمی بر این باور است که هر آنچه رخ میدهد از پیش تعیین شده است. اما کوین هنوز به فیزیک دههی ۱۹۲۰ تکیه میکند. با پیدایش مکانیک کوانتوم، جبرگرایی در فیزیک بهشکلی قاطع رد شده است. امروزه عملا هیچ فیزیکدانی از جبرگرایی در چارچوب فیزیک دفاع نمیکند، و حتی از نظر تجربی نیز نشان داده شده که این دیدگاه پایدار و قابلدفاع نیست…
نکته: به طور کلی آلبرت انیشتین (۱۸۷۹-۱۹۵۵) طرفدار مکانیک کوانتومی و نبود جبرگرایی در فیزیک نبود. او این پدیده را «کنش شبحگون از راه دور» مینامید (و این تعبیر، طعنهآمیز بود) و تلاشهای بسیاری برای رد آن انجام داد. با این حال، شواهد تجربی همواره در تایید آن ظاهر شدند.
مایکل اگنور: اینشتین یک آزمایش فکری مطرح کرد: اگر دو ذرهی زیراتمی را در نظر بگیریم که در یک فرآیند، مثلا از طریق واپاشی پرتوزا تولید شدهاند، این ذرات دارای پدیدهای به نام درهمتنیدگی کوانتومی[۶] خواهند بود. یعنی خواص این ذرات به یکدیگر مرتبط هستند و اگر یکی از ذرات یک ویژگی خاص داشته باشد، طبق قوانین مکانیک کوانتومی، ذرهی دیگر باید ویژگی خاص مربوط به آن را داشته باشد.
بیایید تصور کنیم که این ذرات ساطع میشوند و در جهات مختلف پرتاب میشوند، بهطوری که یکی از ذرات سالهای نوری دورتر از ما قرار میگیرد. ذرهی دیگر به سمت حسگر شما میآید و شما ویژگیهای آن را اندازهگیری میکنید. طبق قوانین مکانیک کوانتومی، هیچ یک از ذرات تا زمان اندازهگیری، مقدار مشخصی برای پارامترهای معین ندارند… و هنگامی که شما آن پارامتر را اندازهگیری کنید، ذرهی مربوطهی آن مقدار را پیدا میکند.
وقتی شما یک مقدار را در یکی از ذرات اندازهگیری میکنید، همان لحظه آن ذره آن مقدار را خواهد داشت. ذرهی دیگر که اکنون در آن سوی کیهان قرار دارد، باید مقدار متناظر را داشته باشد، زیرا این ذرات برای همیشه درهمتنیده هستند.
اینشتین معتقد بود که چنین چیزی دیوانهکننده است. چگونه ممکن است یک ذره در آن سوی جهان، مثلا یک ساعت پس از واپاشی ذرات، وقتی شما ذرهی دیگر را اندازهگیری میکنید، بداند آن ذرهی دیگر چه مقداری دارد؟ کل ایدهی اختیارباوری دیوانهکننده بینظر میرسد و نمیتواند درست باشد. بنابرین سالها این موضوع محل بحث و جدل بود.
در اوایل دههی ۱۹۶۰، فیزیکدانی به نام جان بل[۷] (۱۹۲۸-۱۹۹۰) نشان داد که پرسش انیشتین میتواند به صورت تجربی پاسخ داده شود… و آزمایشی را پیشنهاد کرد. اجرای این آزمایش در دههی ۱۹۶۰ از نظر امکانات و تجهیزات فنی امکانپذیر نبود، اما تا اواخر دههی هفتاد عملی شد و تعدادی از پژوهشگران آن را انجام دادند.
این آزمایش اکنون بارها تکرار شده و تقریبا همه را قانع کرده است که اینشتین اشتباه میکرد. وقتی ذرات جدا میشوند و در لحظهی جدا شدن ویژگیهای مشخصی ندارند، با اندازهگیری یکی از ذرات، ذره دیگر -دقیقا در همان لحظه – خاصیتی پیدا میکند که طبق قوانین مکانیک کوانتومی باید داشته باشد…
بنابراین جبرگرایی به عنوان یک نظریه در فیزیک مرده است. در واقع، برای بخش عمدهای از قرن بیستم در مکانیک کوانتومی مرده بود و از دههی ۱۹۸۰ به صورت تجربی نیز ثابت شده که دیگر قابل دفاع نیست. با این حال، کوین در وبلاگ خود بارها میگوید که فیزیک نشان میدهد جبرگرایی درست است. فیزیک کوین، درست مانند زیستشناسی کوین، متعلق به قرن نوزدهم است.
در حالی که دلایل زیادی وجود دارد که نشان میدهد ارادهی یک فرد کاملا عاری از تاثیرات خارجی نیست، هیچ اجماع علمیای علیه ارادهی آزاد وجود ندارد.
– «آیا علم ارادهی آزاد را رد میکند؟»، سایکولوژی تودی[۸]
کیسی لاسکین: دکتر اگنور، بسیاری از افراد پیشنهاد کردهاند که شاید ذهن ما، یا مغز، از فرآیندهای مکانیکی کوانتومی استفاده میکند. ما بهتازگی پادکستی با دیوید اسنوک[۹]، فیزیکدان دانشگاه پیتسبورگ که مکانیک کوانتومی را بررسی میکند، داشتیم و با او در مورد این موضوع صحبت کردیم که برخی از پژوهشگران احتمال میدهند مغز ممکن است از فرآیندهای مکانیکی کوانتومی بهره ببرد… آیا شما با این نظر موافق هستید؟
مایکل اگنور: دربارهی اینکه این موضوع چه ارتباطی با ذهن دارد… نظریههای جذابی در این زمینه مطرح شدهاند و به نظرم این نظریهها ارزش بررسی دقیق دارند. اما حتی صرف نظر از نظریهها، یک واقعیت وجود دارد -و باید تاکید کنم که این صرفا یک ساختار نظری نیست، بلکه یک واقعیت تجربی است: جبرگرایی در فیزیک درست نیست. و یک مادهگرا مانند کوین، که انکار نسبتا عجیب خود از ارادهی آزاد را بر این ادعا استوار میکند که فیزیک جبرگرایی را ثابت کرده، در حالی که از دههی ۱۹۳۰ طبق مکانیک کوانتومی کاملا روشن بود که جبرگرایی درست نیست و از دههی ۱۹۸۰ نیز این موضوع بهطور تجربی ثابت شده، واقعا جای تعجب دارد که کوین تا چه حد علم را درک میکند. منظورم این است که متافیزیک او کاملا غیرمتعارف است، اما دانش علمی او تقریبا یک قرن عقب است.
کیسی لاسکین: البته کوین مدافع سرسخت نئوداروینیسم است، نظریهای که اکنون بسیاری از دانشمندان شروع به رد آن کردهاند. حتی دانشمندان جریان اصلی تکامل نیز روزبهروز به نئوداروینیسم انتقاد بیشتری نشان میدهند و کوین هم مناظرات خود را با برخی از این افراد داشته است. او مصمم است که از نسخهی مدرن نظریهی قرن نوزدهمی داروین دفاع کند:
«علوم به تدریج جسورتر شدهاند در این ادعا که تمام رفتارهای انسانی را میتوان از طریق قوانین دقیق علیت و علت و معلول توضیح داد. این تغییر در ادراک، ادامهی یک انقلاب فکری است که حدود ۱۵۰ سال پیش آغاز شد، زمانی که چارلز داروین برای نخستین بار کتاب خاستگاه گونهها را منتشر کرد.»
-استیفن کیو، «چیزی به نام ارادهی آزاد وجود ندارد»، ریچارد داوکینز دات نت
منبع:
https://mindmatters.ai/2022/07/why-free-will-is-philosophically-and-scientifically-sound/
[۲] Evolution News and Views
[۳] Jerry Coyne
[۴] Sam Harris
[۵] Ted Chiang
[۶] quantum entanglement
[۹] David Snoke



