«هوشمندانه بودن طراحی» به چه معنا است؟هووارد ون تیل /ترجمه: مسعود جهانبین
هووارد ونتیل[۱] فیزیکدان امریکایی است که بیش از سه دهه مشغول به تدریس در کالج کلوین است. پژوهشهای او در حوزه فیزیک جامدات و اخترشناسی رادیویی است. ون تیل نویسنده کتابهای «روز چهارم، «گروگان گیری علم» و «تصویر آفرینش» است.
اگر بخواهیم تا حد امکان، به اختصار، اصل ادعای علمی جنبش ID [۲] را بیان کنیم، باید بگوییم: «شواهد تجربی محکمی داریم که نشان میدهد احتمالا فرایندهای طبیعی محض نمیتوانند یک سیستم جاندار X را، دست کم برای اولین بار، تحقق ببخشند؛ بنابراین X باید هوشمندانه طراحی شده باشد». برای ارزیابی این ادعا باید دو پرسش مطرح کرد:
۱- هواداران ID این ادعای خود را که فرایندهای طبیعی به تنهایی نمیتوانستهاند X را تحقق ببخشند، بر چه شواهد و استدلالی بنا میکنند؟
۲- این گفته که X هوشمندانه طراحی شده است، به چه معنا است؟
پرسش اول را در تحلیل خود از ادعای دمبسکی[۳] بررسی میکنم؛ ادعای او این است که تاژک باکتریایی[۴] (نمونهای خاص از یک X) نمیتوانسته بهطور طبیعی شکل بگیرد؛ اکنون کانون توجه ما پرسش دوم خواهد بود.
مقصود هواداران ID از گفتن اینکه «X هوشمندانه طراحی شده است» چیست؟ با فرض اینکه طراحی هوشمندانه صورتی از کنش است؛ آن فعل چه نوع کنشی و کنش چه نوع فاعلی است؟
امروزه ما از اشیایی صحبت میکنیم که طراحی شدهاند؛ خودروها، لباسها و ساختمانها. سپس فرض کنید قصد داریم به سوی شعبهی مرکزی یکی از تولیدکنندههای عمدهی خودرو برویم و درخواست کنیم اجازه بدهند فرایند طراحی خودرو را مشاهده کنیم. چه فعالیتی باید به ما نشان داده شود؟ آیا ما را به خط مونتاژ میبرند تا ببینیم دستان انسان و روباتهای مکانیکی خودروها را میسازند؟ نه، ما را به «مرکز طراحی» خواهند برد، جایی که احتمالا افرادی را میبینیم که با ذهنهایشان کار میکنند که البته ذهن آنها با رایانهها و ابزارهای گوناگون برای مدلسازی آنچه ذهنهای آنان دربردارد، همراه است. آنها خودروهای جدید با سبکهای مختلف را تصور میکنند تا هدف تولیدکننده در بازار را برآورده سازند. به بیان دیگر، این گفته که «خودرو طراحی شده است» به معنای این است که خودرو متفکرانه تصویرسازی شده است تا نوعی هدف خوشتعریف را برآورده سازد. به بیان امروزی، فعل طراحی به کمک ذهنی اجرا میشود که عمدا چیزی را برای دستیابی به یک هدف تصویرسازی میکند.
این کنش ذهنگونهی[۵] طراحی، بهوضوح از کنش دستگونهی[۶] تحقق بخشیدن به چیزی که ابتدا طراحی شده است (یعنی مونتاژ، چیدن و ساختن آن چیز)، متمایز است. برای مثال، در گشتوگذار در کارخانهی تولید خودرو، ما به آسانی کار ذهنی انجام شده در مرکز طراحی را از کار دستی انجام شده در خط مونتاژ، متمایز میکنیم.
اما در تاریخ تفکر دربارهی اینکه اشیای زنده چهگونه به وضعیت کنونیشان رسیدهاند، واژهی «طراحی» بهعنوان نامی برای یک کنش اغلب معنایی متفاوت داشته است. مثلا دو قرن قبل، ویلیام پیلی[۷] با فصاحت دربارهی چیزهایی شبیه چشم سخن گفت و آنها را طراحیشده خواند؛ بسیار شبیه به اینکه میتوانست بگوید یک ساعت جیبی طراحی شده است. آشکار است که اجزای ساعت به طور کارآمد و هماهنگ کار میکنند تا وظیفهی نگهداری و نمایش زمان را انجام دهند. با نگاه به یک ساعت، بیدرنگ میتوانیم بگوییم چنان ساعتی را یک ساعتساز طراحی کرده است. بیتردید، آن ساعتساز ذهن خود را برای تصویرسازی عملکرد ساعت با هدف نگهداری و نمایش زمان به کار برده است.
اما کنش ذهنی، به تنهایی، یک ساعت در حال کار تولید نمیکند. علاوه بر کنش ذهنی، آن ساعت باید با کنش دستی تحقق بخشیده شود. ساعتساز، بهعنوان صنعتگر، نه تنها باید پیکربندی دندهها و صفحهی ساعت را برای تشکیل یک ساعت، تصویرسازی کند، بلکه باید بخشهای مختلف را ایجاد و آنها را به شکل یک سازوکار واقعیِ آماده به کار، مونتاژ کند. در بافت الهیات طبیعی[۸] قرن هجدهم، این گفته که «چیزی طراحی شده است»، معادل با این دو نکته بود: اولا آن چیز، با کنش ذهنگونه، هدفمندانه تصویرسازی شده و ثانیا، ماهرانه ساخته شده است و با کنش دستگونه شکل داده شده یا مونتاژ شده است. این معنای سنتی برای کنش طراحی مبتنی بر استعارهی صنعتگر است. یک صنعتگر دو چیز را اجرا میکند: از لحاظ ذهنی نوعی مصنوع را تصویرسازی میکند و سپس با دست خود آنچه را که ابتدا طراحی کرده، میسازد.
«اکنون»، اینکه چیزی «هوشمندانه طراحی شده باشد» به چه معنا است؟ با فرض تاکید منحصربهفرد ID بر این پرسش که اشیا چهگونه به شکل کنونیشان ساخته شدهاند و با فرض تاکید مکرر ID بر ناکافیبودن واضح فرایندهای طبیعی برای تحقق این ساختارها، واضح است که معنای اولیهی «طراحی هوشمندانهی X» این است: «کنش شکلدهندهی فاعلی غیرطبیعی به نام طراح هوشمند.» طراحی هوشمندانه، به عنوان یک کنش، هم مستلزم کنش ذهنی تصویرسازی است و هم کنش دستی ساختن یا مونتاژ ساختاری عملکردی، با تاکیدی بسیار قوی بر «طراحی» بهعنوان ابزار تحقق بخشیدن. افزودن صفت «هوشمند» گاهی این نقش را دارد که:
۱- توجه را به این اندیشه جلب کند که طراحی، کنشی از یک فاعل (انتخابگر) هوشمند است، بدون هیچ ادعایی در مورد «بهینهبودن طراحی».
گاهی هم این نقش را دارد که:
۲- تضمین کند «طراحیای که ما دربارهی آن سخن میگوییم صرفا ظاهری نیست؛ بلکه واقعی است.»
کدام نوع از فاعلها قادر به انجام فعل طراحی هوشمندانه، بهگونهای که بیان شد، هستند؟ اول اینکه مطمئنا باید هوشمند باشند که در این زمینه به معنای قادر بودن بر انتخابهای ارادی است. فاعلان انسانی مطمئنا به همین معنا هوشمند هستند، اما میتوان در مورد گزینشگری برخی حیوانات نیز سخن گفت. با این حال، همانطور که پیشتر ذکر شد، فاعلهای هوشمندی که ID از آن سخن میگوید، باید قادر باشند بر آنچه ابتدا برگزیدهاند، اثر بگذارند یا آنچه را که ابتدا تصویرسازی کردهاند تحقق ببخشند.
در بررسی فاعلهای هوشمند جسمانی، مانند انسانها یا حیوانات، برای تصور چهگونگی انجام دو کنش تصویرسازی و تحققبخشی هیچ مشکلی نداریم. صنعتگر-ساعتساز پیلی میتواند سیستم مناسب مکانیکی ساعت را دربربگیرد و آنگاه به شکلدادن اجزای مختلف و سرهمبندی آنها به صورت ساعتِ در حال کار بپردازد. با این حال، وقتی هواداران ID در مورد سیستمهای جاندار در طبیعت بهعنوان محصولات کنش طراحی هوشمند سخن میگویند، در واقع آنها از کنش فاعلی کاملا متفاوت –فاعل هوشمند غیرجسمانی– صحبت میکنند که میتواند هم هدفمندانه چیزی را مفهومسازی کند و هم آن مفهوم را به شکل ساختاری مادی-فیزیکی تحقق بخشد. حالا فرض کنید این موضوع را که چهگونه یک فاعل هوشمند غیرجسمانی ممکن است در کنش ذهنگونهی مفهومسازی از چیزی، مثلا یک تاژک باکتریایی، سهیم باشد کنار بگذاریم. فلاسفه و الهیدانان برای مدتی طولانی فرض کردهاند معقول است چنان کنش ذهنگونهای را فرض گرفته، بر آن تامل کنیم.
به نظر من، مسئلهی دشوارتر وقتی پدید میآید که طرفداران ID، فاعل هوشمند غیرجسمانیای را فرض میگیرند که به شکلی عمل میکند که بر ساختاری فیزیکی-مادی تاثیر بگذارد یا آن را اصلاح کند. برای مثال، چهگونه یک فاعل هوشمند غیرجسمانی میتواند روی باکتریای بدون تاژک کاری انجام دهد که تاژکی پدید آید که پیشتر وجود نداشته است؟ چهگونه این هوشمندی، که حالا به معنای کنش یک فاعل غیرجسمانی انتخابگر است، این مقصود را برآورده میسازد؟ آیا فاعل غیرجسمانی، مولفههای مولکولی و اتمی را به پیکربندی مناسبشان میراند؟ چهگونه یک عامل غیرفیزیکی میتواند نیروهای فیزیکی وارد بسازد؟
دمبسکی آزادانه میپذیرد که نمیتواند هیچ مدل خاص علّیای برای این کنش پیشنهاد دهد، اما همچنین ادعا میکند که این نباید به عنوان کمبودی در اندیشهی پیشنهادی ID تلقی شود. هرچه باشد، «طراحی هوشمند نظریهای ماشینانگارانه نیست.» بله، اما دمبسکی پیشتر بیان کرده بود در آینده پیشنهاد اساسیتری در مورد مدلی برای کنش طراح قابل ارایه خواهد بود. «بنابراین، یک استنتاج طراحی از این مسئله که چهگونه هوشمندی طراح ممکن است یک چیز را تولید کرده باشد، اجتناب نمیکند؛ بلکه صرفا آن را مسئلهای جدا میداند.» با این حال به نظر میرسد این «مسئلهی جدا»ی خاص، دایما در پروندهی «حلنشدنیها» قرار داده شده است. به نظر میرسد ادعای دمبسکی برای سلب مسئولیت از اینکه مدلسازی کنش طراحی هوشمند، هم غیرضروری و هم «مسئلهای جدا» است، قدری کممایه و ساده باشد.
اما او ادعای دیگری هم دارد که حتی به نظر میرسد باور به آن و دفاع از آن دشوارتر است: «مسلم گرفتن کنش طراحی هوشمندانه مانند مسلم گرفتن یک معجزه نیست». دمبسکی همانطور که در تلاش خود برای «حل اتهام رایج معجزات» ماهرانه بیان میکند، معجزه را به عنوان چیزی تعریف میکند که طراحی شده است؛ یعنی هوشیارانه مورد اراده قرار گرفته است تا از آن مسئله اجتناب کند. «معجزهها معمولا بر نقض قانونهای طبیعی یا تعلیق یا لغو آنها دلالتی ضمنی دارند.»؛ یعنی وقتی علتی طبیعی برای رخ دادن X تنظیم شده است و در عوض Y رخ داده است. معجزه شکلی از «جانشینی خلاف واقع»[۹] است.
با این حال از دید دمبسکی، کنش طراحی هوشمندانه لزوما مستلزم تعلیق یا لغو قوانین طبیعی نیست. برای مثال، زمانیکه انسانها بهعنوان فاعلان هوشمند جسمانی عمل میکنند، دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم قانونی طبیعی نقض شده است. همچنین در صورتی که یک طراح غیر جسمانی برای به وجود آوردن یک تاژک باکتریایی، کنشی داشته باشد، در نگاه اول برای اینکه فرض کنیم این طراح سازگار با قانونهای طبیعی عمل نکرده است، دلیلی وجود ندارد. برای مثال، این امکان منطقی وجود دارد که طراحی تاژک باکتریایی در زمان مهبانگ در جهان بارگذاری اولیه شده باشد و در پی آن خود را در خلال تاریخ طبیعی بهصورت موتور محرک بیرونی کوچکی بر پشت ای. کولی[۱۰] نشان داده باشد.
اینجا مقصود دمبسکی از «طراحی تاژک باکتریایی» که ممکن است در زمان مهبانگ در جهان بارگذاری اولیه شده باشد، چیست؟ در زمینهی بزرگتر استدلال دمبسکی، وادار میشوم نتیجه بگیرم در این مورد «طراحی» که بهعنوان یک اسم به کار رفته است، بیانگر وجود یک نقشه و همچنین انجام تدارکات است؛ نقشهای برای تحقق بخشیدن به تاژک و تدارک لازم برای تمامی شرایط اولیه و توانمندیهای تشکیلاتی ضروری برای تضمین اینکه آن نقشه با جزییات اجرا خواهد شد. به نظر میرسد، بارگذاری اولیهی[۱۱] یک جهان برای تحقق ساختاری جاندار، با تهیهی یک رایانه با برنامهی خاص و تمام توانمندیهای محاسباتی لازم برای تضمین اینکه نتیجهای خاص تولید شود، قابل قیاس باشد.
با این حال، دمبسکی در جای دیگری در ناهار غیرمجانی[۱۲]، بسیار شفاف بیان میکند که او دوستدار فرضیهی «بارگذاری اولیه» نیست؛ از نگاه او طراح هوشمند کسی است که در بستر زمان با جهان تعامل دارد. همانطور که خواهیم دید کنش طراح که برای تحقق بخشیدن به تاژک باکتریایی فرض گرفته میشود، کنشی است که مدتی طولانی بعد از مهبانگ رخ میدهد. علاوه بر این، ازآنجاکه دمبسکی با تاکید استدلال میکند سرهمکردن تاژک ای. کولی نمیتوانسته بهطور طبیعی پدید آید، پرسش آن است که «طراح هوشمند» چهگونه میتواند پیشامدی طبیعتا غیرممکن[۱۳] را از راه تعامل با یک باکتری و در خلال زمان بدون هرگونه تعلیق یا ابطال قوانین طبیعی بهوجود آورد. ممکن است قوانین طبیعت که مستلزم احتمالاتی برای پیشامدهای گوناگون هستند، نه با تاژک، بلکه به این پیشامد منتهی شده باشند. اگر این یک معجزه نیست، پس چیست؟ چه چیزی میتواند باشد غیر از یک دخالت ماوراءالطبیعی؟ دمبسکی میکوشد به این پرسش پاسخ دهد. «جهان فیزیکی از مادهی فیزیکی تشکیل میشود و به نظر میرسد برای این که یک طراح در آرایش مادهی فیزیکی تاثیر بگذارد، لازم است که آن طراح دخالت یا فضولی کند و یا به شکلی این مادهی فیزیکی را تحت فشار قرار دهد.» . . . «اما چه میشود اگر طراح در حرکتدادن ذرات، دستاندرکار نباشد؛ بلکه به رساندن اطلاعات بپردازد؟ در آن صورت، طبیعت ذرات خود را تکان میدهد. اما با وجود این، هوشمندی چینشها را راهبری میکند.» دمبسکی در پاسخ به دغدغههایی که من معمولا دربارهی ماهیت طراحی بهعنوان یک کنش برانگیختهام، میگوید: «ون تیل[۱۴] میپرسد آیا طراحیای که نظریهپردازان طراحی ادعا میکنند در سیستمهای طبیعی مییابند، اکیدا ذهنگونه است؟ یا همچنین دستگونه است؟ اما او گزینهی سومی را حذف کرده است؛ یعنی طراحی میتواند کلمهگونه[۱۵] (به معنای رساندن اطلاعات به رسانهای گیرنده) هم باشد». بنابراین، همان طور که میکوشیم یک طراح هوشمند را تصور کنیم که تاژک را به ای. کولی میافزاید، باید سلول باکتریایی را هم بهعنوان «رسانهی گیرنده» تصور کنیم که طراح به شیوهای کلمهگونه، اطلاعات را به آن ابلاغ میکند؛ اطلاعاتی که مربوط به فرایند سرهمکردن یک سیستم گریز از مرکز است. آیا ممکن است ما فهم این را که چهگونه این گفتار طراحیکننده کار میکند بدون اینکه مستلزم تعلیق یا ابطال فرایندهای طبیعی باشد، دشوار بیابیم؟ دمبسکی میگوید بله، مطمئنا چنین است، اما «دشواری در فهم» در حوزهی علم، غیرعادی نیست. «ما نمیفهمیم مکانیک کوانتومی چهگونه کار میکند اما میدانیم کار میکند. به همین ترتیب ممکن است نفهمیم یک طراح غیرجسمانی چهگونه پیچیدگی مذکور را به جهان ابلاغ میکند اما میتوانیم بدانیم چنان طراحی، پیچیدگی معینی را در جهان وارد میکند».
منبع:
http://www.counterbalance.org/id-hvt/doesi-frame.html
- Howard Van Till
- Intelligent Design
- William Dembski، ریاضیدان و فیلسوف آمریکایی.
- bacterial flagellum
- mind -like
- hand-like
- William Paley
- natural theology
- counterfactual substitution
- E. coli علامت اختصاری Escherichia coli به معنای نوعی باکتری است که در محیط، غذا و … یافت میشود. م
- Front-loading
- No Free Lunch
- naturally impossible outcome
- Van Till
- word-like