همزمانی رویدادها و اصل انسانی
کریستوفر ساوت‌گیت/ ترجمه: ریحانه بی‌آزاران

دکتر کریستوفر ساوت‌گیت[۱] نویسنده‌ی کتاب خدا، انسانیت و کیهان[۲] و متخصص پژوهش‌‍‌های زیست‌شیمی است. او در حال حاضر به صورت پاره وقت در دانشگاه اکستر[۳]، الهیات تدریس می‌کند. آخرین کتابش با نام یک عشق و نوایش[۴] در سال ۱۹۹۷ از طرف انتشارات دانشگاه سالزبورگ[۵] به چاپ رسیده است.

کیهان‌شناسی مدرن، مدل‌های ریاضیاتی‌ از ساختار احتمالی بسیار وسیع جهان به ما ارایه می‌دهد. مانند دیگر مدل‌های ریاضیاتی، ویژگی‌های حقیقی این جهان بستگی به اعداد جای‌گذاری شده در معادلات دارند. مقادیر متفاوت به دست آمده از حجم کلی جهان، مدل‌های بسیار متفاوتی از کیهان را به ما نشان می‌دهد. به طورکلی، ساختار نهایی بسیاری از سیستم‌های فیزیکی، عمدتا تحت تاثیر مقادیر عددی ثابت‌های جهانی مانند  «ثابت گرانشی» است. طی چند دهه گذشته فیزیک‌دانان بیش‌تر دریافته‌اند که شرایط فیزیکی که باعث وجود حیات شده، نسبت به مقادیر عددی این ثابت‌ها بسیار حساس است. اگر ثابت‌ها اندکی متفاوت بودند، حیات نمی‌توانست به شکلی که می‌دانیم تکامل یابد.
به‌علاوه، شکل کلی ترکیبات شیمیایی جهان با شرایط فیزیکی همان ثانیه‌های اولیه مه‌بانگ مشخص شده است. عناصری مانند کربن، نیتروژن، اکسیژن، سولفور و آهن که حیات به آن‌ها وابسته است، حاصل فعل و انفعالات هسته‌ای میان ستاره‌ای‌اند. در هر دو شرایط روند شکل‌گیری عوامل شیمیایی به صورت بسیار دقیقی از طریق نیروی چهار اندرکنش بنیادین فیزیک[۶] کنترل می‌شوند: گرانش، الکترو مغناطیس، نیروی هسته‌ای ضعیف و نیروی هسته‌ای قوی.

اگر میانگین قدرت مبان این نیروها متفاوت بود، جهان حاصل از آن نیز متفاوت می‌شد. برای مثال، اگر میانگین اندرکنش نیروی هسته‌ای قوی نسبت به اندرکنش الکترومغناظیسی را ۳% افزایش دهیم، مدل کیهانی متفاوتی خواهیم داشت که در آن هیچ‌کدام از عناصر شیمیایی فعلی نمی‌توانستند تشکیل شوند. برعکس، اگر همین نسبت را ۱% کاهش دهیم، مدلی از کیهان به دست می‌آوریم که در آن اتم‌های کربن ناپایدارند. هر دو سناریو مانع حیات متکی بر کربن هستند. تغییرات بسیار جزیی دیگر در نسبت میان این نیرو‌ها می‌توانست جهانی به وجود آورد که ۱۰۰% آن هلیوم بود یا جهانی که در آن انفجار ابر نواختر‌ها رخ نمی‌داد؛ انفجاری که علت عمده‌ی شناخته شده در دفع مواد شیمیایی لازم برای شکل‌گیری حیات هستند. این «دقت» موجود در پارامترهای مختلف را، از جمله پارامترهایی که منجر به حیات می‌شوند، به عنوان «همزمانی انسانی»[۷] شناخته می‌شود.

برای مقادیر کنونی این پارامترها، دلیل واضح فیزیکی وجود ندارد و تغییر بسیار ناچیزی در هر یک از این پارامتر‌های اصلی منجر به پدید آمدن جهانی به شدت متفاوت می‌شود، جهانی که در آن حیات به شکلی که ما می‌دانیم قطعا وجود نمی‌داشت. در مجموعه‌ی تمام مدل‌های کیهانی ممکن، مدل‌های کیهانی با امکان حیات به طرز ناامید‌کننده ای کوچک هستند.

یک پاسخ ممکن به این معما پذیرش دیدگاه تجربه‌گرایی افراطی است. این‌که بگوییم: «که چه؟ این‌که بعد از وجودمان، درباره محتمل بودن‌مان حرف بزنیم بی‌معنا است.» به نظر می‌رسد برخی کیهان‌شناسان با پذیرش این راه‌حل می‌خواهند از احتمالات چنین همزمانی کیهانی‌ای چشم پوشی‌کنند.

پاسخ ممکن دیگر این خواهد بود که تصادفی بودن قوانین فیزیکی و پارامتر‌ها را انکار کنیم. برای مثال، برخی فیزیک‌دانان حدس می‌زنند بعدها با پیشرفت فیزیک، نشان داده خواهد شد که تنها این مجموعه‌ی دقیق از قوانین و پارامترها هستند که وجودشان امکان پذیر است.

و سرانجام، پاسخ ممکن سوم پذیرش نوعی از اصل انسانی[۸] است.


[۱] Christopher Southgate

[۲] God, Humanity and the Cosmos

[۳] University of Exeter

[۴] A Love and its Sounding

[۵] Salzburg

 [۶] fundamental physical interactions

[۷] anthropic coincidences

[۸] Anthropic Principle

منبع: http://www.counterbalance.org/ghc-bb/coinc-body.html

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا