نگاهی اجمالی بر بستر فرهنگی طراحی هوشمندهاوارد جی. ون تیل/ ترجمه: امیرحسین لطیفی
مخالفتها با انگیزههای مذهبی دربارهی نظریات علمی، به خصوص نظریاتی که با فرگشت زیستی سر و کار دارند پدیدهی جدیدی نیست. با وجود این، هم شکل و هم نام این مخالفت به مرور زمان مدام در حال تغییر است. برای مثال، نظریهی«خلقتگرایی خاص زمین جوان»[۱]که در یکی دو قرن پیش شکوفا شد، ریشه در این اعتقاد داشت که در سه بخش نخست سفر پیدایش[۲]، تاریخچهای مختصر از اعمال الهی در خلقت جهان ارایه شده است. اگر با دید یک تاریخچه این بخش را بخوانیم، به نظر خواهد رسید که این متون دارند میگویند که خداوند حدود ۶۰۰۰ سال پیش طی شش روز ۲۴ ساعته اشکال مختلفی از مواد را خلق کرده و به آنها هستی بخشیده است. از این دیدگاه، فرگشت زیستی کاملا غیرضروری بود زیرا اشکال پایهای مخلوقات زنده به طور مستقل از جانب خداوند به آنها اعطا شده بود. به علاوه، هواداران خلقتگرایی خاص زمین جوان، فرگشت را به دو دلیل به کلی «غیرممکن» میدانستند. دلیل نخست این که از نظر آنها مواد غیرآلی اصولا ظرفیت مورد نیاز برای سازماندهی به صورت اشکال زنده را نداشتند. دلیل دوم این که این مواد وقت کافی برای این کار را نداشتند. خلقتگرایی خاص زمین کهن تاریخچهی علمی تاریخ کیهان را میپذیرد اما همچنان بر موضع خود در مورد خلقتگرایی خاص و غیرممکن بودن فرگشت زیستی باقی میماند.
به جای خلقت «خاص»[۳] (که در اصل از این ایده اقتباس شده است که هر «گونه» –یا با ادبیات انجیلی هر «نوع»- به طور مستقل و با عمل خلقی جدید محقق شده است) به نظرم مناسب است که از اصطلاح خلقتگرایی چند رویدادی[۴] استفاده کنم تا توجهات را به طورکامل به این تمایز موجود میان میان دو روشی که میتوان برای شکلگیری گونههای جدید فرض کرد، جلب کنم: ۱) با رویدادهای مقطعی شکلگیری با مداخلهی الهی ۲) با اعمال پیوستهی فرایندهای طبیعی.
شیوههای مختلفی که خلقتگرایان رویدادی باورشان را ارایه میدهند بسته به بستری که این کار را میکنند، متفاوت است. درون مجامع دینی، آنها آزادند که با توسل به انجیل یا پیمانهای مذهبیای که دارند به استدلال در مورد مطالبشان بپردازند. اما تلاش برای مطرح کردن خلقتگرایی چند رویدادی در کلاسهای علوم مدارس عمومی نیاز به اتخاذ استراتژی متفاوتی داشت. یک رویکرد خلقتگرایی علمی[۵] نام داشت که بدون ارجاع به ریشههای مذهبیاش آن را صورتبندی میکردند و تمایل داشتند تا آن را به عنوان جایگزین علمی فرگشت زیستی ارایه دهند.
درک این نکته مهم است که در خلقتگرایی علمی نیز نگرانیهای اصولگرایی مذهبی که منجر به جنبش خلقتگرایی علمی شد هنوز برطرف نشدهاند. همچنان تعداد زیادی از والدین، به خصوص در آمریکای شمالی هستند که تدریس فرگشت را از نظر مذهبی توهینآمیز میدانند. فارغ از خواستهی مدارس دولتی، بسیاری از والدین متعصب دینی تدریس زیستشناسی فرگشتی را بدون ارایهی هیچگونه جایگزین شبه خلقتگرایانه، نقض بیطرفی دینیای تلقی میکنند که دولت موظف به حفظ آن است.
این والدین با رشد جنبش نسبتا جدید «طراحی هوشمندانه» در دههی گذشته، بسیار خوشبین و امیدوار شدند. شروع این جنبش به نظرم میتوان با انتشار کتاب داروین در دادگاه نوشتهی استاد حقوق دانشگاه برکلی فیلیپ جانسون مصادف دانست.[۶] در این کتاب، جانسون روش مبلغان داروینیسم را مورد نکوهش قرار میدهد. او معتقد است این مبلغان با پا فشاری بر این که فرگشت زیستی باید به عنوان یک حقیقت اثبات شده در مدارس تدریس شوند، سیستم تحصیلی سکولار را به صورت سیستم غالب در مدارس در آوردهاند. با متر و معیار جانسون، داروینیسم نه به خاطر وزن شواهد تجربیاش بلکه به خاطر کارکردش در توسعهی یک جهانبینی مادیگرایانهی مبتنی بر یک فرضیهی علمی ریشهدار، مشهور شده است.
به عقیدهی من پیشرفت بزرگ بعدی در رشد جنبش طراحی هوشمندانه انتشار کتاب جعبه سیاه داروین به قلم مایکل بیهی زیستشیمیدان بود.[۷] بیهی توجهات را جلب تعدادی از سیستمهای زیستی و ساختارهای زیستشیمیایی خاصی کرد که به نظر او ویژگیهایی را از خود نشان میدادند که آن را پیچیدگیکاهشناپذیر[۸] میخواند. این ویژگی بسیار قابل توجه بود و احتمالا نمیتوانست صرفا از فرایند طبیعی هدایت نشده بوجود آمده باشد. بنابراین، بیهی استدلال کرد که این ساختارها باید «به طور هوشمندانه طراحی شده باشند». ویلیام دمبسکی[۹] که دانش آموختهی فلسفه، ریاضیات و الهیات بود، روی نوعی استراتژی نظری کار میکرد که از نظر خودش میتوانست تمام قدرت تحلیلی منطق رسمی، ریاضیات و نظریهی اطلاعات را به سود جنبش جدید طراحی هوشمندانه به کار گیرد.
دمبسکی در کتاب اخیرش، ناهار مجانی در کار نیست[۱۰]، استدلال میکند که در سطحی که اشیای طبیعی در جهان قرار دارند الف) میتوان صراحتا نشان داد که اشیا نمیتوانستهاند خروجی «فرایندهای طبیعی هدایتنشده» صرف باشند و ب) بنابراین باید محصولات «طراحی هوشمندانه» باشند.[۱۱] این اشیا، به قول دمبسکی، قابل تشخیصاند چون خصوصیاتی را از خود به نمایش میگذارند که به طور تجربی قابل شناساییاند و او آن را پیچیدگیکاهشناپذیر میخواند. بدینگونه برخی از انواع فعالیتهای فراطبیعی ضروریاند چون او معتقد است که فرایندهای طبیعی هدایت نشده به طور ذاتی قابلیت ساخت پیچیدگیکاهشناپذیر را ندارند.
در بستر فرهنگی بحثهای خلقت-فرگشتی غالب در آمریکای شمالی پدیدههایی که بیش از همه مورد علاقهی دانشمندان هستند، سیستمهای زیستی هستند. مثال مورد علاقهی دمبسکی تاژک باکتری، یک ماشین مولکولی تقریبا قابل توجه است که به عنوان یک پیشرانهی پروانهای در باکتریهایی مانند ای-کولی[۱۲] عمل میکند. دمبسکی استدلال میکند که اگر سیستمهای زیستیای وجود دارند که چون پیچیدگیکاهشناپذیری ارایه میدهند نمیتوانند صرفا به کمک فرایندهای طبیعی محقق شده باشند، در نتیجه باید یک عامل هوشمند غیرمادی وجود داشته باشد که کاری کرده باشد تا این رویدادی که به طور طبیعی وقوعش امکانپذیر نیست به واقعیت بدل شود. یک عمل غیرطبیعی به نام طراحی هوشمندانه باید وجود داشته باشد تا چیزی را که طبیعت هدایتنشده از جانب هذر نوع هوش نمیتوانسته محقق کند، تخقق بخشد. این هستهی ادعای دمبسکی است.
منبع:
Are Bacterial Flagella Intelligently Designed? Reflections on the Rhetoric of the Modern ID Movement, Howard J. Van Till, Science and Christian Belief, Vol 15, No 2, 117-140
[۱] Young-earth special creationism
[۲] Genesis
[۳] special creation
[۴] episodic creationism
[۵] scientific creationism
[۶] Phillip E. Johnson, Darwin On Trial (Downers Grove, Ill: InterVarsity Press, 1991)
[۷] Michael J. Behe, Darwin’s Black Box: The Biochemical Challenge to Evolution (New York: The Free Press, 1996).
[۸] irreducible complexity
[۹] William A. Dembski
[۱۰] No Free Lunch
[۱۱] William A. Dembski, No Free Lunch: Why Specified Complexity Cannot Be Purchased Without Intelligence (Lanham, MD: Rowman & Littlefield Publishers, Inc., 2002). Future references to this work will be designated simply as NFL, p. xyz.
[۱۲] E.coli