فیلسوف: آیا باید کیهانِ تهی از حیات را بپذیریم؟

۱ فوریه ۲۰۲۵[۱]
شای توبالی[۲] فیلسوف، در وبسایت بیگتینک[۳] دلایل زیادی را مرور میکند تا نشان دهد چرا احتمال دارد در جایی از کیهان حیات دیگری وجود داشته باشد. او این کار را با توجه به وسعت و تنوع شگفتانگیز عالم از یکسو و این واقعیت که جستوجوی ما هنوز در آغاز راه است و حتی امکان وجود شکلهایی از زیستشناسی که ممکن است با آنچه میشناسیم کاملا تفاوت داشته باشند، انجامداده است. با این حال او در نهایت اعتراف میکند:
با همهی این دلایل هیجانانگیز، نباید از حقیقتی هوشیارکننده غافل شویم که این باور هنوز نوعی جهش ایمانی است. پرسش از اینکه آیا ما در جهان تنها هستیم، یکی از بزرگترین معماهای علم باقی مانده است. همانطور که پروفسور دیوید کیپینگ[۴] بهخوبی اشاره میکند، دادهها تصویری وسوسهانگیز پیش روی ما میگذارند؛ تصویری که هم میتواند با جهانی پر از حیات سازگار باشد، و هم با جهانی که در آن، ما تنها زیر ستارگان ایستادهایم. او یادآور میشود که اگر اصرار داشته باشیم «حتما» باید جایی دیگر حیات وجود داشته باشد، در واقع شواهد را با خوشبینی عوض کردهایم. صادقانهترین پاسخ به این راز کیهانی شاید همان پاسخی باشد که هم ساده است و هم سرشار از شگفتی: «نمیدانیم.» اگر تنها باشیم چه؟
از نظر توبالی ممکن است ما واقعا تنها باشیم. به عقیدهی او حتی اگر تمدنهای دیگری هم در جهان وجود داشته باشند، احتمال دارد گسترهی عظیم فضا و زمان، آنها را برای همیشه از ما جدا کرده باشد. تلاشهای ما برای شنیدن نشانهای از حیات در میان ستارگان، تاکنون فقط با سکوتی عمیق روبهرو شده است. شاید تمدنها در گوشهوکنار کیهان پدید آیند و پیش از آنکه پیامهایشان فرصتی برای عبور از فضای میانستارهای پیدا کنند از میان بروند. فاصلهها حیرتانگیز است، حتی نور هزاران سال طول میکشد تا به نزدیکترین ستارهها برسد و فناوری ما برای سفر میان ستارگان هنوز بیشتر به قلمرو فرضیه و داستان علمی تعلق دارد تا واقعیت. از سوی دیگر، شتاب فزایندهی انبساط جهان، کهکشانها را هر لحظه از یکدیگر دورتر میکند و ما را در نوعی انزوای کیهانی نگه میدارد. در مقیاسی کیهانی، شاید واقعا تنها باشیم؛ گونهای آگاه، در جهانی باشکوه اما بیتفاوت، که نشانهای به فضا میفرستد و پاسخی دریافت نمیکند. اگر تنها باشیم چه؟
شای توبالی که نویسندهی چندین کتاب از جمله کیهان و کامو: علمتخیلی و پوچی[۵] است، بر این باور است که باید با احتمال تنها بودنمان روبهرو شویم. او میگوید: رویارویی مستقیم با تنهاییِ کیهانی شاید یکی از توانمندسازترین انتخابهای ما باشد. اگر واقعا تنها باشیم، اگر هیچ همراهِ آگاه و خودآگاهی در پهنهی کیهان نیابیم، وقت آن است که دست از انتظار برداریم و این جهان را از آنِ خود بدانیم. تعلق خاطر دائمی به یافتن گونههای دیگر حیات یا امید به رهایی از این تنهایی، میتواند شکلی از مسئولیتگریزی باشد. اما آیا واقعا وجود یک «محلهی پرجنبوجوش کهکشانی» معنای ژرفتری به هستی ما میبخشد؟ فیلسوف توماس نیگل[۶] استدلال میکند که حتی اگر ما نقشی در طرحی بزرگتر و کیهانی داشته باشیم، باز هم شاید آنچه را واقعا جستوجو میکنیم، نیابیم. در نهایت، چه در میان «دیگران» باشیم و چه نه، ما انسانیم، موجودی برهنه و تنها در جهانی که ژرفای آن درکناپذیر است؛ جهانی که در آن هیچکس بهجای ما تصمیم نمیگیرد.
البته تمام این بحثها، شواهد فراوانِ مربوط به «تنظیم دقیق» کیهان و زمین را برای پیدایش حیات نادیده میگیرد؛ شواهدی که به نوعی از وجودِ ذهنی کیهانی در پسِ جهان حکایت دارد. در این صورت -به معنای دقیق کلمه- ما هرگز تنها نیستیم. در این چارچوب، جستوجوی حیات فرازمینی همچنان کاری معقول و ارزشمند است؛ اگر هدفمان شناخت بیشترِ جهان باشد، نه صرفا برای آنکه از تنهایی بگریزیم.
منبع:
https://mindmatters.ai/brief/philosopher-should-we-just-accept-a-lifeless-cosmos/
[۱] این متن با کمک هوش مصنوعی (GPT-5) ترجمه و سپس تحریریهی سایت آن را بازبینی و نهایی کرده است.
[۳] Big Think
[۴] David Kipping
[۵] Cosmos and Camus: Science Fiction and the Absurd (Peter Lang, 2020)
[۶] Thomas Nagel



