طراحی‌هوشمندانه
کیت گریسون بویسورت /ترجمه: فریدون امام‌زاده شوشتری

طراحی ازسوی یک موجودهوشمند نشان ازورود جدیدترین بازیگر به عرصه‌ی آفرینش/تکامل دارد؛ طراحی‌هوشمندانه یا آی دی[۱]. طراحی‌هوشمندانه اغلب برداشت دیگری از آفرینش‌گرایی[۲] پیشرفته تلقی می‌شود، چون هردو آن‌ها تکامل کلان را رد می کنند، تکامل خُرد را می پذیرند و پشتیبان این ایده هستند که منشاء حیات و گونه‌های[۳]جدید نیازمند طراحی توسط هوشی است که فراتر از قوانین طبیعی عمل می‌کند. با این همه، مدافعان طراحی‌هوشمندانه نمی‌پذیرند که در زمره‌ی آفرینش‌گرایان به شمارآیند، زیرا هیچ ایده‌ای درباره‌ی ماهیت طراح ندارند (پیترز و هیولت ۲۰۰۳، ص ۱۰۳). ازآن جای که آن ها خودشان مستقلا صاحب نظریه‌ای درمورد منشاء حیات نیستند بلکه دروهله‌ی نخست داروینیسم و طبیعت‌گرایی درعلم[۴] را مورد انتقاد قرارمی‌دهند، ارزیابی دیدگاه‌های آن‌ها درمورد تکامل کیهان‌شناختی غیرممکن است و به احتمال خیلی زیاد دامنه‌ی دیدگاه‌های مجموعه‌ی مدافعان طراحی‌هوشمندانه در مورد تکامل بسیار وسیع است: از قبول تا انکار. آن چه همه‌ی آن‌ها درمورد آن توافق دارند این است که کل تکامل نمی‌توانسته بدون وساطت یک طراح‌هوشمند به خودی خود روی داده باشد.

جنبش طراحی‌هوشمندانه درواقع اواخرقرن بیستم و به دنبال پیشرفت‌های زیست‌شناسی با ایده‌هایی مانند انتقاد ازتقلیل گرایی[۵]، انتخاب طبیعی[۶] و تکامل مولکولی درنظریه‌ی نئوداروینیسم و دلایلی مبنی براین که برای تشریح منشاء حیات و پیچیدگی‌های آن به چیزی بیش ازداروینیسم طییعت‌گرایانه مورد نیازاست، رشد کرد. بسیاری ازمدافعان این جنبش تحت تأثیر بینش مایکل پولانی[۷] شیمی‌دان-فیلسوفی بودند که دردهه‌ی ۱۹۵۰ میلادی علیه دیدگاه تقلیل‌گرایی زیست‌شناسان به پا خاست و به این اعتقاد رسید که «DNA را چیزی فراتر از فیزیک و شیمی رمزگذاری[۸] کرده‌است» (ویتمن ۲۰۰۳، ص ۱۱۹). ایده‌های او برکتابی پیشتاز به نام  راز منشا حیات(تاکسون، ۱۹۸۴)[۹] تاثیرگذاشت. تاکسون با انجام پژوهش‌هایی درزمینه‌ی‌ پیدایش حیات، مسایلی از جمله منشاء اطلاعات درمولکول‌های پیچیده را مورد بررسی قرارداد و امکان طراحی هوشمندانه‌ی مداخله‌گر را در این فرآیند مطرح کرد.

یک سال بعد، مایکل دنتون[۱۰] زیست‌شیمی‌دان یکی از دیدگاه‌های اصلی نظریه‌ی‌ داروین را درکتابی با نام  تکامل: نظریه‌ای در بحران[۱۱]به نقد کشید. او درایده‌ی تغییرات تصادفی ژن‌ها برای تولید شکل‌های پیچیده‌ترحیات اشکالاتی می‌دید. با این که دنتون خودش هوادار سرسخت فرضیه‌ی طراحی‌هوشمندانه نبود اما اعتقاد داشت استنتاج این فرضیه نه برمبنای پندارهای مذهبی، بلکه حاصل کاربرد دقیق منطق قیاسی و به روش استقرایی بوده است.

اصطلاح «طراحی‌هوشمندانه» اواخر دهه‌ی ۱۹۸۰ ابداع شد و دین کنیون[۱۲]در کتاب تکمیلی درسی دبیرستانی به نام درباره‌ی پانداها و انسان‌ها: پرسش اصلی در باب منشاهای زیست‌شناختی[۱۳]به تفصیل به تبیین آن پرداخت. بعدها مایکل بهی[۱۴]، زیست-شیمی‌دانی تکامل گرا، درکتاب خود به نام جعبه‌ی سیاه داروین[۱۵] (۱۹۹۶) جامع‌ترین پرسش مطرح نشده تا آن زمان را به میان آورد: چرا فرآیند زیست-شیمیایی «پیچیدگی‌کاهش‌ناپذیر»[۱۶] باید محصول طراحی‌هوشمندانه باشد و نه تکامل طبیعی تدریجی؟ بنابراین با رشد این جنبش، نخستین هدف اصلی آن به چالش کشیدن نظریه نئوداروینیسم بود.

در حال حاضرکانون دوم گروه رهبری طراحی‌هوشمندانه- همکاران «مرکزعلم و فرهنگ» (CSC)[۱۷]درموسسه‌ی دیسکاوری[۱۸] واقع درسیاتل- قصد دارد برای شناسایی مصداق‌های طراحی‌هوشمندانه یک مبنای نظری و مشاهداتی قابل قبول تعریف کرده و ازآن برای یافتن نمونه‌هایی درطبیعت استفاده کند. کمک بزرگ ویلیام دمبسکی[۱۹]، ریاضی دان و فیلسوف، به شکل‌گیری فرضیه‌ی طراحی‌هوشمندانه، پیشنهاد گسترش روش فیلترتبیینی[۲۰]برای شناسایی «پیچیدگی مشخص شده»[۲۱] بوده است. با توجه به دشواربودن تعریف «هوشمندی»، دمبسکی دربحث‌هایش ازردیابی یکی ازآثار حاصله ازآن، یعنی اطلاعات، استفاده کرده است. او معتقد است که به صورت مقایسه‌ای، هرجا درطبیعت «اطلاعات مشخص پیچیده»[۲۲]وجود داشته باشد می‌توان به وجود یک عامل هوشمند پی برد. دیگر بازیگران کلیدی درگیر بحث‌های طراحی‌هوشمندانه که نمونه‌های روشنگر بسیاری هم ازطبیعت آورده‌اند عبارتند ازمایکل بهی، درحوزه‌ی فرآیندهای پیچیده‌ی زیست-شیمیایی سلولی، استفان میر[۲۳] فیلسوف-دانشمند ومدیرمرکزعلم و فرهنگ، که تخصص او مطالعات منشاء حیات است، و گیلرمو گونزالس[۲۴] ستاره‌شناس که درباره‌ی کائنات درمقیاس بزرگ مطالعه می کند.

گونزالس و دیگران تمام سازگاری‌هایی را که انسان با شرایط دارد مانند برگ برنده به عنوان شاهد واضح طراحی‌هوشمندانه درنظرمی‌گیرند، اما گونزالس یک گام جلوتر برمی‌دارد؛ او یادآوری می‌کند که افزون براین، مجموعه‌ی یکتای شرایط قابلیت سکونت زمین باعث می‌شود که جایگاه یکتایی برای کشفیات علمی باشد. به نظراو این وابستگی بین شرایط یکتای قابلیت سکونت و کشفیات علمی «تاکنون قوی‌ترین دلیل برای هدف‌مند بودن کائنات» بوده است (ویتام ۲۰۰۳، ص ۱۳۹).

گرچه مدافعان طراحی‌هوشمندانه ازاین بابت مورد انتقاد هستند که با خداشناسان طبیعت‌گرای پیشین که اکنون مورد بی‌توجهی قرارگرفته‌اند، یکی هستند و آن‌ها را آفرینش‌گرایانی می‌دانند که جامه‌ای دیگربه مذهب پوشانده و پشت آن پنهان شده‌اند، اما آن‌هاعلاقه دارند ازهر دو این گروه‌ها تمیزداده شوند. دمبسکی درکتاب طراحی‌هوشمندانه[۲۵] خود ادعا می‌کند که: «طراحی‌هوشمندانه درهمان نگاه اول و با دیدی میانه‌رو، قدرت مندترازخداشناسی طبیعت گرایانه است…]که[ برای استدلال درباره‌ی وجود و صفات خداوند مستقیما ازداده‌های طبیعت بهره می‌جوید.» (دمبسکی، ۱۹۹۹، صص ۸-۱۰۷). طراحی‌هوشمندانه درارایه‌ی یک روش آشکارسازی دقیق تر ازاستدلال مقایسه‌ای شهودی مدافعان طراحی اولیه مانند پالی[۲۶] قدرت‌مندتر است. طراحی‌هوشمندانه به این دلیل میانه‌روتراست که هیچ نظری درخصوص این که چه کسی طراح است و به چه منظوریا هدفی چیزی طراحی شده است، ندارد. دمبسکی می گوید: «ارتباط دادن هوشی که نظریه‌پردازان طراحی‌هوشمندانه مد نظر دارند با خدای کتاب مقدس وظیفه‌ای بردوش عالمان الهیات است.» (دمبسکی، ۱۹۹۹، ص ۱۰۷).  با این اوصاف، مدافعان طراحی‌هوشمندانه مدعی‌اند که با آفرینش‌گرایان معتقد به متون مقدس تفاوت قابل ملاحظه‌ای دارند، گرچه درمخالفت‌شان با تفکر طبیعت‌گرایانه‌ی داروینیستی یقینا با آن‌ها اشتراک نظردارند.

هدف اصلی که زیربنای چالش آن‌ها با داروینیسم است و پیشنهاد آن‌ها برای شناساندن روش‌شناسی طراحی‌هوشمندانه، ازاعتبارساقط کردن یک اصل بنیادین علم جدید است: طبیعت‌گرایی است؛ هم به لحاظ روش شناسی وهم به لحاظ فلسفی. آن‌ها نه تنها اکیدا به دنبال مقابله با تبیین‌های ماده گرایانه ازعلم هستند، بلکه افزون برآن می‌خواهند با بهره‌مندی ازاذعان به عوامل پیش‌بینی نشده‌ای که فراترازقوانین و فرآیندهای طبیعی، به ویژه نوع هوشمندانه‌ی آن‌ها، عمل می‌کنند، قوانین خودعلم را هم تغییردهند. آن‌ها معمولا ازاین هدف با اصطلاحات نظامی، سیاسی یا حتی پزشکی سخن می‌گویند، مانند «درهم کوبی قریب الوقوع» یا «واگذاری قدرت» از سوی طبیعت‌گرایی علمی یا «یافتن درمانی» برای آن. همچنین به این منظور، مرکزعلم و فرهنگ (CSC) با نشان دادن نقاط ضعف و قوت نظریه‌ی‌ داروینیسم از پژوهش‌های علوم اجتماعی و انسانی در مقابله با آثار فرهنگی ماده گرایی علمی[۲۷] حمایت می کند. موضع اصلی پرچم‌دار دیگر این جنبش، یعنی فیلیپ جانسون[۲۸] -استاد بازنشسته‌ی حقوق دانشگاه برکلی و مشاور مرکزعلم و فرهنگ- مخالفت با داروینیسم و کل طبیعت‌گرایی درمحافل دانشگاهی است. او درکتاب محاکمه‌ی داروین[۲۹] (۱۹۹۱) نه تنها علم تکامل را مورد نقد قرار داده و بررقابت‌های قانونی آموزشی خرده گیری می‌کند، بلکه همچنین مجموعه فکری جانب‌دارانه‌ی یک سازمان علمی را به این دلیل که با چنان شدتی به الگوی طبیعت‌گرایی وفادار مانده که حتی شواهدی دال برکنش الهی را درنظرمی‌گیرد، نکوهش می‌کند (پیترز و هیولت۲۰۰۳، صص ۶-۱۰۵). او در کتاب  در تنگنای حقیقت[۳۰] (۲۰۰۲) این دیدگاه را به صورت کامل‌تری تشریح می کند. گرچه دمبسکی و میر معتقدند طراحی‌هوشمندانه می‌تواند رابطه مفیدی بین علم و خداشناسی ایجاد کند، این نظر با انتقاد آتشین هردو طرف روبه‌رو است. منتقدان طراحی‌هوشمندانه روی موضوعات متعددی انگشت می گذارند: شکست باورمندان به طراحی‌هوشمندانه در مشخص‌کردن تفاوت‌ میان روش طبیعت‌گرایانه‌ی علم و باوربه ماده‌گرایی، تخطی از «قوانین» علم، استفاده از استدلال «خدای حفره‌ها»[۳۱]، توجه ناکافی به انعطاف‌پذیر بودن انتخاب طبیعی وعدم موفقیت درارایه‌ی فرضیه‌ای جایگزین آزمون‌پذیر برای منشاء حیات و گسترش آن. برای مثال، درمیان مدافعان طراحی‌هوشمندانه دامنه‌ی دیدگاه‌ها درباره‌ی چه‌گونگی عرضه شدن مجموعه‌ی طراحی شده- یعنی اطلاعات پیچیده‌ی مشخص- به طبیعت و زمان اثرگذاری آن بسیار وسیع است. به اعتقاد برخی ازآن‌ها، این مجموعه از روز ازل «پس بارگذاری»[۳۲]  شده و به تدریج با گذشت زمان فعال شده است؛ اظهارنظری که ممکن است تصوراعتقاد داشتن به دئیسم[۳۳] را ایجاد کند. به اعتقاد برخی دیگر، این مجموعه با گذشت زمان دراثرفعالیت هوشمندانه‌ی دخالت‌های گاه به گاه به وجود آمده است. به هر حال، همگی آن‌ها توافق دارند که با در نظر گرفتن چنین نقش برجسته‌ای برای اطلاعات، طبیعت‌گرایی داروینیستی نمی‌تواند یک گزینه باشد.

 

یادداشت:

  1. Peters, Ted, and Martinez Hewlett. 2003. Evolution from Creation to New Creation:Conflict, Conversation, and Convergence. Nashville, TN: Abingdon Press.
  2. Witham, Larry. 2003. By Design: Science and the Search for God. San Francisco: Encounter Books.. 2005. The Measure
  1. Dembski, William A. 1999. Intelligent Design: The Bridge between Science and Theology. Downers Grove, IL: InterVarsity Press

 

    منبع:

. Kate Grayson Boisvert, Religion and the Physical Sciences, Greenwood Press, pp.166-168

 

 

  1. Intelligent Design (ID)
  2.  Creationism،  اعتقاد به این که جهان طبق آن‌چه در کتاب مقدس آمده از جانب خداوند آفریده شده است. م
  3. species
  4. Naturalism، تا کید نویسنده بر«طبیعت گرایی (ناتورالیسم) درعلم» که چندین باردرمقاله تکرارمی‌شود، به این علت است که ناتورالیسم در فلسفه، ادبیات  و . . . نیز به کار می‌رود. م
  5. Reductionism ،  ردوکسیونیسم یا تقلیل‌گرایی اعتقاد به این است که چیزهای پیچیده را می‌توان به اجزای کوچک‌تری فروکاست. م
  6. natural selection
  7. Michael Polanyi
  8. encode
  9. Mystery of Life’s Origin (Thaxton,1984)
  10. Michael Denton
  11. Evolution: A Theory in Crisis
  12. Dean Kenyon
  13. Of Pandas and People: The Central Question of Biological Origins
  14. Michael J. Behe
  15. Darwin’s Black Box
  16.  irreducible complex، این ایده که برخی سامانه‌های زیست‌شناسی نمی‌توانند ازطریق انتخاب طبیعی، با اصلاحات جزیی پی در پی روی سامانه‌های از قبل موجود، تکامل پیدا کنند- م.
  17. Center for Science and Culture (CSC)
  18. Discovery Institute
  19. William A. Dembski
  20. explanatory filter، یک رویداد می‌تواند سه نوع باشد: معمولی، تصادفی، طراحی شده. دمبسکی فرآیندهایی که حالت رویداد را بررسی می‌کند تا نوع آن را تشخیص دهد «فیلتر تبیینی»می‌نامد. م
  21. specified complexity، ویژگی خاص الگوهای رویدادهایی که هم مشخص هستند و هم پیچیده. با اصطلاحاتی که دمبسکی به کار می‌برد، الگوی رویداد مشخص به سادگی فابل توضیح است، حال آن که احتمال وقوع الگوی رویداد پیچیده به صورت تصادفی وجود ندارد- م.
  22. complex specified information ، اندازه اطلاعات موجود در موضوعی که هم پیچیده است و هم مشخص، و نشان دهنده این است که آیا آن موضوع طراحی شده است یا به صورت طبیعی روی داده است- م.
  23. Stephen Meyer
  24. Guillermo Gonzalez
  25. Intelligent Design
  26. Paley
  27. Materialism
  28. Philip Johnson
  29. Darwin on Trial
  30. The Wedge of Truth
  31.  God of the gaps، دیدگاهی که بر اساس آن پدیده‌های تبیین‌ناپذیر علمی (یا حفره‌ها) به عنوان شواهدی برای اثبات خدا در نظر گرفته می‌شود. م.
  32. front-loaded
  33. Deism، اعتقاد به خدایی که جهان را خلق کرده ولی در کنش‌های بعدی آن شرکت ندارد. م

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا