رابطهی میان دین و تکنولوژیآستین کلاین/ ترجمه: امیرحسین لطیفی
بسیاری از سکولاریستها و خداناباوران از انواع مختلف تمایل دارند به گونهای به دین و علم نگاه کنند که گویی این دو از اساس با هم ناسازگارند. این سر سازش نداشتن همچنین به رابطهی بین دین و تکنولوژی هم گسترش داده میشود چون تکنولوژی محصول علم است و علم، مخصوصا امروزه، بدون تکنولوژی نمیتواند پیشرفت کند. به همین دلیل تعداد بسیار کمی از خداناباوران از این که چه میزان از مهندسان خلقتگرا هستند یا چند نفر از افراد صنایع تکنولوژی پیشرفته انگیزههای مذهبی پرشور نشان میدهند ناباورانه تعجب میکنند.
ترکیب دین و تکنولوژی
چرا همزمان که شاهد گسترش جادوی تکنولوژی هستیم، تجدید حیات جهانگستری نیز در بنیادگرایی دینی در حال وقوع است؟ نباید تصور کنیم که ظهور هر دو صرفا یک همزمانی تصادفی است. عوض این پیش فرض که تحصیلات و آموزش علم و تکنولوژی همواره باید منجر به شکگرایی دینی بیشتر و حتی مقداری خداناباوری بیشتر شود، در کمال شگفتی میبینیم که شاید حتی مشاهدات تجربی هم عملا ناقض پیشفرضهای ذهنی ما هستند. خداناباوران اغلب آمادهاند تا از خداباوران انتقاد کنند که آنها قادر نیستند به شواهدی بپردازند که با انتظارات همخوانی ندارند، پس بیاید ما از این سوراخ گزیده نشویم.
شاید آن چه که به صورت زیربنایی تکنولوژی را که مشخصهی مدرنیته است، هدایت میکند در حقیقت انگیزهی دینی باشد. انگیزه دینیای که احتمالا خداناباوران سکولار را هم، حتی اگر آنقدر از خود آگاه نباشند که متوجه شوند دور و برشان چه میگذرد، تحت تاثیر قرار دهد. چنین انگیزههایی احتمالا از این ایده که دین و تکنولوژی سازشناپذیر هستند جلوگیری میکند. شاید هم تکنولوژی به خودی خود در حال تبدیل شدن به ماهیتی مذهبی است که این هم بر سازشناپذیر بودن آنها خط بطلان میکشد.
هر دو امکان باید مورد تحقیق و بررسی قرار گیرند. هر دو امکان احتمالا برای صدها سال در حال وقوع بودهاند اما بنیانهای به وضوح مذهبیِ پیشرفت تکنولوژی یا نادیده گرفته شدهاند یا مانند خویشاوندانی خجالتی خودشان را از نظر پنهانها کردهاند.
اشتیاقی که بسیاری از مردم نسبت به تکنولوژی دارند اغلب -بدون آن که خودشان بدانند- در افسانههای دینی و رویاهای باستانی ریشه دارد. این مایهی تاسف است؛ چون تکنولوژی ثابت کرده است که میتواند مشکلات وحشتناکی برای بشریت به ارمغان آورد. یکی از دلایل آن شاید انگیزههای دینی باشد که مردم آن را نادیده میگیرند.
تکنولوژی مانند علم نشان تعریف کنندهی مدرنیته است و اگر قرار باشد آینده بهبود یابد، فرضهای بنیادین مشخصی باید شناخته شوند، تصدیق شوند و میتوان امیدوار بود که حذف شوند.
دین و استعلای تکنولوژیک
کلید همهی اینها حرکت رو به تعالی است. وعدهی تعالی طبیعت، بدنهای ما، طبیعت انسانی ما، جانهای ما، مرگ ما، تاریخ و غیره اساسا بخشی از دین است که اغلب صراحتا تشخیص داده نمیشود. این تفکر به خوبی به ورای ترس معمول از مرگ و میل به غلبه بر آن گرایش دارد و نتیجهی آن نفی چیزی است که همگی ما در تلاش برای تبدیل شدن به آن هستیم.
برای هزاران سال در فرهنگ غربی پیشرفت هنرهای مکانیکی -تکنولوژی- از مقاصد عمیقا دینیِ تعالی و رستگاری الهام میگرفت. بدین ترتیب، این تجدید حیات معاصر دین و حتی بنیادگرایی، همراستا و دست در دست تکنولوژی نوعی انحراف نیست بلکه صرفا خودنمایی دوبارهی سنتی فراموش شده است؛ هر چند این نگاه اغلب با زبان و ایدئولوژی سکولار از انظار پوشیده میشود. اگر نتوانید درک و شناسایی کنید که چهگونه تعالی دینی و تکنولوژیکی با یکدیگر گسترش مییابند، هرگز قادر نخواهید بود به طور موفقیتآمیز با آن مقابله کنید؛ چه بسا حتی قادر نباشید که تشخیص دهید آنها چه زمانی در درون خود شما رشد کردهاند.
علم و دین قرون وسطایی
پروژهی پیشرفت تکنولوژی امروزی امری نوظهور و متاخر نیست؛ ریشههای آن را میتوان تا قرون وسطی ردیابی کرد و اتفاقا در همین جا است که پیوند میان تکنولوژی و دین رشد پیدا میکند. تکنولوژی به طور خاص با تعالی مسیحیت از کلمهای گناهآلود و رستگاری مسیحیت از طبیعت هبوط یافتهی انسان تشخص پیدا کرد.
اوایل عصر مسیحیت چنین چیزی اصولا در نظر گرفته نمیشد. در کتاب شهر خدا[۱] نوشته شده است که برای تسکین زندگی محکوم به شقاوت «تقریبا غیر از هنرهای ماواراءالطبیعی زیستن در فضیلت و دستیابی به سعادت جاودان» هیچ کاری از دست انسان برنمیآید. هنرهای مکانیکی، صرف نظر از این که چهقدر پیشرفته باشند، تنها برای کمک به انسانهای هبوط یافته و نه چیزی دیگر وجود دارند. سعادت و تعالی را تنها میتوان از طریق فضیلت کسبنشدهی الهی به دست آورد.
این تفکر در ابتدای قرون وسطی دستخوش تغییر شد. تاریخدان لین وایت[۲] با وجود تردیدها از دلایل این موضوع، معتقد است که شاید آشنایی اروپای غربی با گاوآهن در اواخر قرن هشتم میلادی در این امر نقش داشته است. ما به ایدهی انقیاد بشر در برابر محیط زیست عادت کردهایم اما باید یادآور شویم که مردم همیشه مسایل را این گونه نمیدیدند. در سِفر پیدایش به انسان سلطه بر جهان طبیعی اعطا شده بود اما او آغشته به گناه شد و این سلطه را از دست داد و پس از آن مجبور شد روزی خود را «با عرق جبین خویش کسب کند».
با این حال با کمک تکنولوژی انسانها قادر بودند برخی از آن سلطه را بار دیگر به دست بیاورند و کارهایی انجام دهند که به تنهایی هرگز قادر به انجام آنها نبودند. به تعبیری، به جای آن که طبیعت همواره چیزی باشد که فراتر از بشریت باشد، رابطهی میان انسان و طبیعت معکوس شد؛ ظرفیت ماشین برای انجام کار تبدیل به معیار جدیدی شد تا به مردم این امکان را بدهد که از آنچه در اختیار داشتند بهره برداری کنند. گاوآهن شاید چندان موضوع مهمی به نظر نرسد اما اولین و مهمترین گام در این فرایند بود.
پس از این، ماشینها و هنرهای مکانیکی بر تذهیبهای رهبانی نقش بستند؛ برخلاف قبل که تنها از تصاویر مذهبی برای این کار استفاده میشد. سایر تذهیبها پیشرفتهای تکنولوژیکیای را نشان میدهند که به ارتش صالح خدا کمک میکند، در حالی که مخالفان شیطانی از نظر فناوری پایینتر به تصویر کشیده میشوند. ممکن است در این مقطع بوده که ما شاهد اولین رگههای این تغییر نگرش میشویم و بدینگونه تکنولوژی تبدیل به جنبهای از فضیلت مسیحی میشود. موضوع تقریبا ساده است: آنچه در زندگی خوب و مثمر ثمر بود از سوی نظام دینی رایج به رسمیت شناخته میشد.
علوم رهبانی
اولین محرکهای پشتیبان برای به رسمیت شناختن همراهی دین و تکنولوژی، تشکلهای رهبانی بود. آنها این کار را شکل دیگری از نماز و عبادت میدانستند. این موضوع بهخصوص در مورد راهبهای بندیکتی[۳] صادق است. در قرن ششم، هنرهای تجسمی و کارِ دستی به عنوان عناصر حیاتی عبادت رهبانی آموزش داده میشد که هدف آن جستوجوی کمال در هر زمانی بود؛ کارِ دستی به خودیخود هدف نبود بلکه همواره با دلایل معنوی انجام میشد. هنرهای مکانیکی –تکنولوژی- به خوبی با این برنامه سازگار است و بدین ترتیب اهداف معنوی بر آنها سرمایهگذاری شد.
شایان توجه است که مطابق الهیات پدرشناسانه[۴] انسانها تنها در طبیعت معنوی خود الهی بودند. پیکر انسان هبوط یافته و گناهکار بود و بدین ترتیب سعادت را تنها میشد با متعالی کردن جسم به دست آورد. تکنولوژی راهی برای انسان فراهم کرد تا بیش از آنچه را از نظر فیزیکی ممکن بود، کسب کند.
فیلسوف کارلنژی[۵]، اریگنا[۶] (کسی که اولین بار اصطلاح هنرهای مکانیکی[۷] را ابداع کرد) تکنولوژی را بخشی از بشریت میدانست که در اصل آن را از خدا به ارث برده بود، نه محصولی که پس از مرحلهی هبوط آن را به دست آورده باشد. او نوشت که هنرها «پیوندهای انسان به خدا هستند و پرورش آنها راهی برای رستگاری است». با تلاش و مطالعه، شاید بتوانیم تواناییهای پیش از هبوطمان را بار دیگر کسب کنیم و بدین ترتیب در مسیر کسب کمال و سعادت موفق شویم.
اهمیت این چرخش ایدئولوژیک جایی برای اغراق ندارد. هنرهای مکانیکی، دیگر صرفا برای برطرف ساختن نیازهای خام انسانهای هبوط یافته تلقی نمیشدند بلکه رنگ و بوی مسیحی به خود گرفته بودند و با مفهومی معنوی روی آنها سرمایهگذاری شده بود؛ مفهومی که به مرور زمان رشد و بالندگی یافت.
هزارهگرایی[۸] مکانیکی
توسعهی هزارهگرایی در مسیحیت همچنین تاثیر چشمگیری بر رفتار تکنولوژی داشت. برای آگوستین[۹] قدیس زمان کند و لایتغیر بود؛ تاریخ انسان هبوط یافته حداقل به این زودیها قرار نبود ره به جایی ببرد. برای مدتی طولانی هیچ گزارش ملموس و شفافی از هیچ نوع پیشرفتی در کار نبود. توسعهی تکنولوژیک تمام اینها را تغییر داد، به خصوص زمانی که اهمیت معنوی آنها شناخته شد. تکنولوژی توانست به شیوهای که همه میتوانستند مشاهده کنند و تجربه کنند، اطمینان دهد که بشریت دارد جایگاهش را در زندگی بهبود میدهد و بر طبیعت غلبه میکند.
بدینگونه نوعی ذهنیت «هزارهگرایانهی جدید» توسعه یافت تا استفاده مشخصی از ثمرههای تکنولوژی داشته باشد. تاریخ بشر با دور شدن از مفهوم ملالآور و خستهکنندهی آگوستین از زمان و حرکت، به سوی تعقیب و گریز فعال باز تعریف شد؛ تلاش برای دستیابی به کمال. دیگر از مردم انتظار نمیرفت کورکورانه و منفعلانه با یک تاریخ سیاه و تیره روبهرو شوند، بلکه از مردم انتظار میرفت آگاهانه بر کمال خود کار کنند؛ مسیری که تا حدی به دست تکنولوژی رقم میخورد.
هر چه هنرهای مکانیکی توسعهی بیشتری یافتند و دانش فزونی یافت، به نظر میرسید بشریت بیش از پیش دارد به ته خط میرسد. برای مثال، کریستف کلمب[۱۰] معتقد بود که جهان تقریبا ۱۵۰ سال پس از او به پایان خواهد رسید و حتی خودش را به عنوان کسی که نقشی در تکمیل رسالت آخر الزمانی بازی میکند در نظر میگرفت. او هم دستی در گسترش تکنولوژی دریایی داشت و هم در توسعهی دانش خام از طریق کشف قارههای جدید فعال بود. هر دو این موارد از سوی بسیاری به عنوان مراحل مهم در مسیر کمال، و بدین ترتیب به سوی پایان، قلمداد میشدند. از این منظر بود که تکنولوژی تبدیل به بخشی از فرجامشناسی مسیحی شد.
علوم و دین روشنگری
انگلیس و روشنگری نقش مهمی در توسعهی تکنولوژی به عنوان روشهای مادی به سوی اهداف معنوی بازی کردند. رستگاریشناسی[۱۱] و معادشناسی[۱۲] دلمشغولی رایج حلقههای آموزش دیده بود. بیشتر مردان تحصیلکرده پیشگویی دانیال[۱۳] که «بسیاری به این سو و آن سو میدوند و دانش افزایش مییابد» (دانیال/۴:۱۲) را بسیار جدی میگرفتند و آن را به عنوان نشانهای بر نزدیک بودن پایان میدانستند.
تلاشهای آنها برای افزایش دانش در مورد جهان و بهبود تکنولوژی انسان بخشی از برنامهی غیرمتعصبانهی آنها بود که صرفا در مورد جهان بیاموزند، نه این که در انتظار آخرالزمانی هزارهگراها فعالیت کنند. در این ایده که انسان باید بار دیگر به سلطه بر جهان طبیعی بازگردد -ایدهای که در کتاب پیدایش به آن وعده داده شده بود اما انسان با هبوط خود آن را از دست داده بود- تکنولوژی نقشی کلیدی بازی میکرد. چارلز وبستر[۱۴] تاریخدان این موضوع را چنین ارزیابی میکند: «پیوریتنها[۱۵] در اصل معتقد بودند که هر گام در راستای غلبه بر طبیعت، حرکتی به سوی شرایط هزارهای را به نمایش میگذارد.»
راجر بیکن[۱۶]
راجر بیکن شخصیتی مهم در توسعهی علم غربی بود. برای بیکن علم در وهلهی اول به معنای تکنولوژی و هنرهای مکانیکی بود؛ نه برای هیچ هدف درونیای بلکه برای اهداف سودگرایانه. یکی از علایق او این بود که دجال (ضد مسیح) تنها مالک ابزارهای تکنولوژیک در نبردهای آخرالزمانیِ در راه نباشد. بیکن مینویسد:
دجال از این روشها آزادانه و موثر استفاده میکند تا قدرت این جهان را نابود و مختل کند . . . کلیسا باید به دلیل خطرات آینده که در زمان دجال وجود خواهد داشت، بهکارگیری این نوآوریها را مد نظر قرار دهد. اگر پیشوایان و شاهزادگان مبلغ و مشوق مطالعه و تحقیق رازهای طبیعت باشند، دیدار با دجال به لطف خدا ملاقاتی آسان خواهد بود.
بیکن همچنین مانند بقیه باور داشت که دانش تجربی حق مسلم بشریت بود که صرفا در اثر هبوط از دست رفته است. او در کتاب کار بزرگتر[۱۷] این موضوع را مطرح میکند که شکافهای کنونی در درک بشر مستقیما از گناه اصلی سرچشمه میگیرد: «گناه اولیه و گناهان مخصوص هر فرد، بخشی از تصویر خدا را مخدوش کرده است. به همین دلیل عقل کور، حافظه ضعیف و اراده زایل شده است.»
بدینگونه برای بیکن، که یکی از اولین روشنگران عقلانیت علمی بود، تعقیب دانش و تکنولوژی سه دلیل داشت: یکم، مزایای تکنولوژی تنها در مالکیت دجال نخواهد بود؛ دوم، برای بازپسگیری قدرت و دانش از دست رفته بعد از هبوط از عدن و سوم، برای غلبه بر گناهان فردی حال حاضر و دستیابی به کمال معنوی.
وراثت بیکنی
جانشینان بیکن در علم انگلیسی اهداف او را بسیار از نزدیک دنبال کردند. همانطور که مارگارت جیکوب[۱۸] مینویسد: «تقریبا تمام دانشمندان یا مبلغان علم انگلیسی قرن هفدهم از رابرت بویل[۱۹] گرفته تا ایزاک نیوتون[۲۰] به رویکرد هزارهای باور داشتند». در همراهی با این باور، تمایل به بازیابی کمال اصلی آدمی و دانش گمشده با هبوط نیز بود.
انجمن سلطنتی[۲۱] در سال ۱۶۶۰ با هدف بهبود دانش عمومی و تجربی تاسیس شد؛ اعضای آن در تحقیقات آزمایشی و هنرهای مکانیکی کار میکردند. موسسان آن چه از نظر فلسفی و چه از نظر علمی به شدت تحت تاثیر فرانسیس بیکن[۲۲] بودند. برای مثال، جان ویلکینز[۲۳] در زیبایی مالاندیشی[۲۴] ادعا کرد که پیشرفت در دانش علمی به بشر امکان بازیابی خود پس از هبوط را میدهد».
رابرت هوک[۲۵] نوشت که انجمن سلطنتی وجود دارد تا «هنرها و نوآوریهای قابل دستییابیای از این دست بازیابی شوند». توماس اسپرت[۲۶] مطمئن بود که علم راه بینقص ایجاد «رستگاری انسان» است. رابرت بویل معتقد بود که دانشمندان رابطهی خاصی با خدا دارند؛ آنها به عنوان «کشیشان طبیعت زاده میشوند» و در نهایت «دانشی بسیار بیشتر از آنچه که خود آدم ابوالبشر در مورد جهان شگفتانگیز خدا داشت، کسب خواهند کرد.»
فرماسونها محصول مستقیم و بهترین مثال در این زمینه هستند. در نوشتههای ماسونی، خدا به طور خیلی خاص به عنوان متخصص هنرهای مکانیکی شناخته میشود و اغلب از او به عنوان «معماری بزرگ» که «علوم لیبرال و مخصوصا هندسه، در قلب او نگاشته شده است» یاد میشود. اعضا تشویق میشوند که هنرهای علمی مشابهی را، نه فقط برای بازیابی دانش آدمی از دست رفته بلکه همچین برای بیشتر شبیه خدا شدن، تمرین کنند. فراماسونری راهی برای رستگاری و کمال از طریق ترویج علم و تکنولوژی بود.
میراث مخصوص فراماسونری برای باقی جامعه، توسعهی مهندسی به عنوان تخصص فراماسونها در انگلستان بود. آگوست کنت[۲۷] در مورد نقشی که مهندسان در احیای عدن بازی خواهند کرد، نوشت: «تاسیس طبقهی مهندسان بدون شک ابزاری مستقیم و ضروری برای تشکیل اتحاد میان مردان علم و صنعتگران خواهد بود؛ ابزاری که به تنهایی میتواند نظم اجتماعی جدیدی را بنا نهد. کنت پیشنهاد کرد که آنها، یعنی کشیشان جدید، با چشم پوشی از لذت های جسمانی، از کاهنان و راهبان تقلید کنند.
در اینجا ذکر این نکته شایان توجه است که به نقل از سفر پیدایش، هبوط زمانی رخ میدهد که آدم و حوا میوهی ممنوعهی دانش را میخورند؛ دانش خیر و شر. بنابراین، طنزآمیز است که ما دانشمندان را مبلغان افزایش دانش به منظور بازپسگیری کمال از دست رفته مییابیم.
دین و علم مدرن
هیچکدام از مباحثی که تا اینجا شرح داده شد تاریخ باستان نبوده است، زیرا میراث علم و تکنولوژی دینی همچنان همراه ما است. امروزه انگیزههای دینی پیشرفت تکنولوژیک دو شکل کلی دارد: استفاده از آموزههای صریح دینی، به خصوص آموزههای مسیحیت برای توضیح این که چرا باید تکنولوژی را دنبال کرد و دیگر استفاده از تصاویر تعالی و رستگاری که گرچه از آموزههای دینی سنتی حذف شدند اما نیروی محرکهی خود را همچنان تمام و کمال حفظ کردهاند.
مثالی از اولی را میتوان در اکتشافات فضایی مدرن جستوجو کرد. پدر دانش موشکی مدرن، وارنر فون براون[۲۸]، از هزارهگرایی مسیحی برای توضیح تمایل خود در فرستادن انسان به فضا استفاده کرد. او نوشت زمانی که مسیح به زمین بیاید جهان «سر و ته خواهد شد» و با اکتشاف فضا «همین اتفاق امروز هم میتواند رخ دهد». علم نه تنها با دین او به مناقشهای برنخورد بلکه آن را تایید هم کرد: «در این دستیابی به هزارهی جدید از طریق ایمان به عیسی مسیح، علم میتواند ابزاری ارزشمند و نه یک مانع باشد.» هزاره ای که او از آن صحبت میکند همان قیامت است.
این اشتیاق دینی از سوی سایر رهبران برنامهی فضایی آمریکا نیز تداوم یافت. جری کلوماس[۲۹] که زمانی مهندس سیستمی برجسته در ناسا بود مینویسد آموزههای صریح مسیحی در مرکز فضایی جانسون[۳۰] امری عادی بود و نیز اشاره میکند که افزایش دانشی که با برنامهی فضایی به دست آمد، تکملهای بود بر پیشگویی دانیال که پیشتر به آن اشاره شد.
تمام فضانوردان آمریکایی اولیه از متدینان پروتستان بودند. برای آنها مرسوم بود که هنگام حضور در فضا به مراسم یا جشنهای مذهبی بپردازند. آنها بهطورکلی گزارش میکردند که تجربهی پرواز فضایی، ایمان مذهبی آنها را بار دیگر تایید میکند. در اولین ماموریت سرنشیندار به ماه خوانشی مجدد از سفر پیدایش پخش شد. حتی قبل از آن که فضانوردان قدم بر ماه بگذارند. ادوین آلدرین[۳۱] نان و شراب عشای ربانی خورد؛ این نخستین مایع و غذایی بود که در ماه خورده شد. او سپس یادآور شد که از آن جا زمین را با چشماندازی که «از نظر فیزیکی متعالی» به نظر میرسیده دیده و امیدوار شده است که اکتشاف فضایی باعث شود «مردم بار دیگر نسبت به ابعاد اسطورهای انسان آگاه شوند».
هوش مصنوعی
تلاش برای جدا کردن تفکر از ذهن انسان نشان دهندهی تلاش دیگری برای متعالی ساختن شرایط انسانی است. در ابتدا دلایل با صراحت بیشتری مسیحی بودند. دکارت جسم را به عنوان شاهدی بر «هبوط» انسان به جای الوهیتی بودن آن در نظر گرفت. جسم در مقابل عقل ایستاد و مانع شد تا ذهن عقل ناب را دنبال کند. تحت تاثیر دکارت، تلاشهای بعدی برای ایجاد «ماشین تفکر» به تلاشهایی برای جدا کردن «ذهن» فناناپذیر و متعالی از جسم فانی و هبوطیافته تبدیل شد.
ادوارد فردکین[۳۲]، اولین پیامبر و محقق در زمینهی هوش مصنوعی، قانع شد که پیشرفت هوش مصنوعی تنها به امید غلبه بر محدودیتها و بیخردی انسانی بوده است. مطابق نظر او میشد جهان را به عنوان یک «کامپیوتر بزرگ» در نظر گرفت و او میخواست یک «الگوریتم جهانی» بنویسد که اگر به صورت روشمند اجرا میشد جهان را به سمت صلح و هماهنگی هدایت میکرد.
ماروین مینسکی[۳۳] که برنامهی هوش مصنوعی MIT را هدایت میکرد، مغز انسان را چیزی بیشتر از یک «ماشین گوشتی» و بدن را به عنوان «آشفتگی خونین مواد آلی» در نظر نمیگرفت. امید او این بود که چیزی بیشتر و بزرگتر به دست بیاورد؛ راهی برای تعالی بخشیدن به آن چه که از دید او بشریت بود. از دید او هم بدن و هم مغز قابل جایگزین شدن با ماشین بودند. زمانی که مسئله در مورد زندگی باشد، تنها چیزی که واقعا اهمیت دارد «ذهن» است و این چیزی بود که او میخواست با تکنولوژی به آن برسد.
یک آرزوی مشترک در میان اعضای جامعهی هوش مصنوعی وجود دارد و آن استفاده از ماشینها برای متعالی کردن زندگی خودشان است: ذهنشان را روی ماشینها بارگذاری کنند و شاید تا ابد زنده بمانند. هانس موراوک[۳۴] نوشته است که ماشینهای هوشمند امکان «نامیرایی شخصی با پیوند ذهن» را برای بشریت فراهم میکنند و این «دفاعی است برای جلوگیری از فقدان غیرقابل کنترل دانش و عملکرد، وضعیتی بدترین جنبهی مرگ اشخاص است».
فضای مجازی
در این جا وقت و مجال کافی برای پرداختن به زمینههای مذهبی بسیار زیادی که پشت ساخت سلاحهای هستهای یا مهندسی ژنتیک وجود دارد و نیز در خصوص این که نمیتوان توسعهی فضای مجازی و اینترنت را نادیده گرفت، در اختیار ندارم. شکی نیست که پیشرفت اینترنت در زندگی افراد تاثیری ژرف بر فرهنگ انسان گذاشته است. فرقی نمیکند که شما یک تکنولوژیدوست باشید که با آغوش باز از این موضوع استقبال میکند یا یک نئولادیت[۳۵] باشید که مخالف آن است؛ همگی بر این امر اتفاق نظر دارند که چیز جدیدی در حال شکلگیری است. بسیاری از گروه اول این اتفاق را نوعی رستگاری در نظر میگیرند و گروه دوم به آن به چشم هبوطی دیگر مینگرند.
اگر نوشتههای بسیاری از تکنولوژی دوستانی را که نهایت تلاش خود را به کار میگیرند تا استفاده از فضای مجازی را تبلیغ کنند مطالعه کنید، نمیتوانید از عرفان ذاتی در تجربیاتی که آنها توصیف میکنند شگفتزده نشوید. کارن آرمسترانگ[۳۶] این تجربهی عرفانی عشای ربانی را به عنوان «حس یگانگی با همه چیز . . . حس جذب شدن در یک واقعیت بزرگتر و وصفناپذیر» توصیف کرده است. گرچه او نظامهای مذهبی سنتی را در ذهن داشت، اما با نگاهی به اظهارات ظاهرا غیرمذهبی از رسولان سکولار فضای مجازی، شایسته است این توصیف را به خاطر بسپاریم.
جان بروکمن[۳۷]، ناشر و نویسندهی دیجیتال نوشته است: «من اینترنت هستم. من شبکهی گستردهی جهانی (World Wide Web) هستم. من اطلاعاتام. من محتوام». مایکل هیم[۳۸] مشاور و فیلسوف نوشته است: «مجذوبیت ما به کامپیوترها . . . معنویت ژرفتری از فایدهگرایان دارد. زمانی که ما آنلاین هستیم احساس رهایی از وجود جسمانی خود داریم». این تداعیگر «چشمانداز خداگونه» است که یکپارچه بودن «معرفت الهی» را خاطر نشان میکند. مایکل بندیکت[۳۹] مینویسد: «واقعیت مرگ است. اگر میتوانستیم، فقط در زمین سرگردان می شدیم و هرگز خانه را ترک نمی کردیم. ما از پیروزی بدون خطر لذت می بریم و از درخت می خوریم و مجازات نمیشویم، هر روز با فرشتگان معاشرت میکنیم و حالا وارد بهشت می شویم و نمی میریم.»
تکنولوژی و دین
به نظر میرسد علم و تکنولوژی نه تنها با دین سازشپذیرند بلکه دستیابی به پیشرفتهای تکنولوژیک اغلب نتیجهی مستقیم دین و بلندپروازیهای دینی بوده است.
اما آنچه که سکولاریستها و خداناباوران باید بیشتر مورد توجه قرار دهند، این حقیقت است که این بلندپروازیهای دینی همواره ماهیت آشکارا دینی ندارند و اگر از منظر سنتی به صورت آشکار دینی نباشند، شخص قادر به تشخیص انگیزههای دینی در حال رشد درون آنها نخواهد بود. گاهی انگیزهی تبلیغ پیشرفت تکنولوژیک از انگیزههای بنیادین دینی برای تعالی بخشی بشریت ریشه گرفتهاند. اگرچه ممکن است که داستانها و اسطورهشناسی دینی سنتی (مانند ارجاع صریح مسیحیت به عدن) کنار گذاشته شده باشند اما انگیزه همچنان به طور بنیادین دینی باقی مانده است، حتی زمانی که دخالت فعال آن دیگر قابل تشخیص نباشد.
با این حال با وجود تمام اهداف تعالیبخشی دیگر جهانی، این قدرتهای دنیوی بودهاند که بیشترین سود را از تکنولوژی بردهاند. راهبان بندیکتین جزء اولین کسانی بودند که از فناوری به عنوان ابزاری معنوی استفاده کردند، گرچه در نهایت، وضعیت آنها به وفاداریشان به پادشاهان و پاپها بستگی داشت و بنابراین کار دیگر شکلی از دعا نبود بلکه به ابزاری برای ثروتاندوزی و جمعآوری مالیات بدل شده بود. فرانسیس بیکن رویای رستگاری تکنولوژیک را در سر می پروراند اما به غنیسازی دربار سلطنتی دست یافت و برای همیشه رهبری عدن جدید را در دستان نخبگان اشرافی و علمی قرار داد.
این الگو امروزه هم همچنان ادامه دارد: توسعهدهندگان سلاحهای هستهای، اکتشاف فضایی و هوش مصنوعی ممکن است با انگیزههای دینی به حرکت در آمده باشند اما آنها با تامین مالی نظامی حفظ میشوند و نتایج کار آنها در پدید آمدن دولتهای قدرتمندتر، وضعیت نابسامانتر و شکلگیری نخبگان تکنوکرات برجستهتر بوده است.
تکنولوژی به مثابه دین
به رغم همهی تلاشها برای استفاده از تکنولوژی در حل مشکلاتمان، تکنولوژی خود عامل مشکلات است؛ هیچ شکی در این حقیقت وجود ندارد. مردم همچنان در حیرتاند که چرا تکنولوژیهای جدید مشکلات ما را حل نمیکنند و نیازهایمان را برطرف نکردهاند؛ شاید حالا بتوانیم یک پاسخ احتمالی و جزیی به این پرسش بدهیم: تکنولوژی هرگز برای چنین کارهایی نبوده است.
برای بسیاری، هدف توسعهی تکنولوژیهای جدید تماما فراتر رفتن از دغدغههای مادی و میرا بوده است. زمانی که هدف یک ایدئولوژی، یک دین یا یک تکنولوژی فراری دادن انسان از شرایطی است که مشکلات و ناامیدیها حقایق زندگی وی هستند، آنگاه جای شگفتی نیست اگر مشکلات انسان واقعا حل نشوند، نیازهای او برطرف نشوند و مشکلات جدید تولید شوند.
این به خودیخود مشکلی بنیادین با دین است و این که چرا تکنولوژی میتواند مخاطرهای جدی باشد؛ به خصوص زمانی که دلایل دینی را دنبال میکند. برای تمام مشکلاتی که برای خودمان خلق میکنیم، ما تنها قادر خواهیم بود که حلشان کنیم و تکنولوژی یکی از راههای اصلی ما خواهد بود. آنچه که مورد نیاز است تغییر شیوهها با رها کردن تکنولوژی نیست، بلکه تغییر در ایدئولوژی با رها کردن تمایلات منحرفکننده در فراتر بردن شرایط انسانی و پرواز از جهان است.
این کار آسان نخواهد بود. طی چندین قرن گذشته، به توسعهی تکنولوژیک به عنوان امری گریزناپذیر و ذاتا جبرگرایانه نگاه شده است. استفاده و توسعهی تکنولوژی از بحثهای سیاسی و ایدئولوژیک رخت بر بسته است. دیگر اهداف در نظر گرفته نمیشوند و تنها این روشها هستند که حایز اهمیتاند. فرض بر این بوده است که پیشرفت تکنولوژیک خودبهخود منجر به بهبود جامعه میشود؛ تنها به مسابقه برای نصب کامپیوترها در مدارس بدون در نظر گرفتن نحوهی استفاده از آنها، تلاش کمتر برای در نظر گرفتن این که چه کسی قرار است بهای تکنیسینها را بپردازد، آپگریدها، آموزش و حفظ و نگهداری کامپیوترها پس از راهاندازی نگاهی بیاندازید. پرسش در مورد چنین مسایلی اغلب بیربط و حتی بدتر بیادبی تلقی میشود.
اما این چیزی است که به خصوص ما آتئیستها و سکولاریستها باید از خودمان بپرسیم. بسیاری از ما مبلغان بزرگ تکنولوژی هستیم. بسیاری این مطلب را در اینترنت میخوانیم و طرفداران پر و پا قرص قدرت و پتانسیل فضای مجازی هستیم. ما تا این جای کار اسطورهشناسی دینی سنتی را به عنوان محرکهای زندگیمان حذف کردهایم اما هیچ یک از ما انگیزههای موروثی به سوی تعالی را در تقویت تکنولوژی از خود زدودهایم؟ چه تعداد از آتئیستهای سکولار که به شیوههای دیگر وقت خود را صرف نقد دین کردهاند، هنگام تبلیغ علم و تکنولوژی عملا با انگیزههای دینی ناشناخته برای تعالیبخشی بشریت برانگیخته و هدایت شدهاند؟
باید لحظهای درنگ کنیم و نگاهی جدی به خودمان بیندازیم و صادقانه پاسخ دهیم: آیا ما به تکنولوژی به چشم راهی برای فرار از شرایط بشر با تمام مشکلات و ناامیدیهایش نگاه میکنیم یا بهرغم وجود این مشکلات به دنبال بهبود وضعیت انسان و برطرف ساختن نقصها و عیوب هستیم؟
منبع مقاله:
https://www.learnreligions.com/technology-as-religion-4038599
منابع:
The Religion of Technology: The Divinity of Man and the Spirit of Invention. David F. Noble.
Sleeping with Extraterrestrials: The Rise of Irrationalism and Perils of Piety. Wendy Kaminer.
Technology, Pessimism, and Postmodernism. Edited by Yaron Ezrahi, Everett Mendelsohn, and Howard P. Segal.
Cyberia: Life in the Trenches of Hyperspace. Douglas Rushkoff.
Medieval and Early Modern Science, Volume II. A.C. Crombie.
[۱] The City of God
[۲] Lynn White
[۳] Benedictine
[۴] Patristics
[۵] Carolingian
[۶] Erigena
[۷]artes mechanicae
[۸] Millenarianism
[۹] Augustine
[۱۰] Christopher Columbus
[۱۱] Soteriology
[۱۲] Eschatology
[۱۳] Daniel
[۱۴] Charles Webster
[۱۵] Puritans
[۱۶] Roger Bacon
[۱۷] Opus Majus
[۱۸] Margaret Jacob
[۱۹] Robert Boyle
[۲۰] Isaac Newton
[۲۱] The Royal Society
[۲۲] Francis Bacon
[۲۳] John Wilkins
[۲۴] The Beauty of Providence
[۲۵] Robert Hooke
[۲۶] Thomas Sprat
[۲۷] August Comte
[۲۸] Werner Von Braun
[۲۹] Jerry Klumas
[۳۰] Johnson space center
[۳۱] Edwin Aldrin
[۳۲] Edward Fredkin
[۳۳] Marvin Minsky
[۳۴] Hans Moravec
[۳۵] neo-Luddite
[۳۶] Karen Armstrong
[۳۷] John Brockman
[۳۸] Michael Heim
[۳۹] Michael Benedikt