تکامل یا طراحی هوشمندانه؟تام دیکسون
باکتری ایکولی[sta_anchor id=”1″][۱][/sta_anchor] را میتوان نشان پرچم مکتب «طراحی هوشمندانه» دانست. این باکتری خود را به روشی مبتکرانه و به کمک یک دُم یا «تاژک» چرخان –که نوعی موتور بیرونی محسوب میشود- پیش میراند. این تاژک، با اجزای متعدد بههم پیوستهای که همکاری آنها با یکدیگر معطوف به هدف مشخص حرکت از جایی به جای دیگر است، با معیارهایی که ویلیام پیلی در سال ۱۸۰۲ برای وجود طرح و نظم در طبیعت تعیین کرد، همخوانی کامل دارد.
از اویل دههی ۱۹۹۰، حامیان نهضتی در ایالات متحده که مکتب «طراحی هوشمندانه» را تبلیغ میکند، به مقابله با این نظریهی نو داروینی پرداختهاند که همهی اشکال حیات از طریق فرایندهای دگرگونی ژنتیکی، وراثت و انتخاب طبیعی تکامل یافتهاند. طرفداران مکتب طراحی هوشمندانه، از جمله فیلیپ جانسون، حقوقدان، ویلیام دمبسکی، ریاضیدان، فیلسوف و متاله و مایکل بهی، زیستشیمیدان، میگویند طراحی هوشمندانه حریف علمی قدری برای تکامل است. جهان طبیعت مانند تاژک باکتری، پیچیدهتر و نامحتملتر از آن است که با فرآیندهای جهش ژنتیکی و انتخاب طبیعی پدید آمده باشد. آنها از محاسبات دقیق، بر پایهی پیشفرضهای ریاضیاتی تردیدپذیر دربارهی اطلاعات و احتمال، بهره میگیرند تا میزان نامحتملبودن تکامل را نشان دهند و ناباوری خود را توجیه کنند. مایکل بهی مخصوصا بر زنجیرههای پیچیدهی فرایندهای شیمیایی درون سلولها تاکید میکند؛ مثلا سلسلهواکنشهای دخیل در لخته شدن خون در پستانداران، معروف به «آبشار خونلختگی». به عقیدهی بهی معقولترین تبیین برای «پیچیدگی کاهشناپذیر» تاژک، آبشار خونلختگی و بسیاری پدیدههای دیگر، که مبتنی بر تعاملات پیچیده میان اجزای چندگانهاند، این است که به دست طراحی هوشمند پدید آمده باشندکه به گمان بهی و اکثر خوانندگان نوشتههایش همان خدا است.
تامس دیکسون، علم و دین، ترجمهی محمد دهقانی، نشر ماهی، تهران، ۱۳۹۴ ، ص ۱۱۴-۱۱۳