تکامل و چالش پیچیدگی کاهشناپذیرارکی وسا راپ کوژنن/ ترجمه: امیر مسعود جهانبین
اگر برخی اندامهای زیستشناختی نمیتوانستهاند از طریق سازوکار انتخاب طبیعی و جهش شکل بگیرند، ادعای نظریهی تکامل برای تبیین نظم حیات به خطر میافتد. بهی استدلال میکند ماشینهای با «پیچیدگی کاهشناپذیر» در سلولها، از عهدهی چالش داروین برمیآیند.
استدلال مایکل بهی[sta_anchor id=”1″][1][/sta_anchor] براساس پیچیدگی کاهشناپذیر[sta_anchor id=”2″][2][/sta_anchor]، معمولا بهعنوان استدلالی قیاسی تفسیر میشود، اما در واقع استدلالی دو بخشی است. بخش قیاسی اول، انتقاد به چیزی به نامِ «گذرگاههای تکاملی مستقیم» است. با این حال، من دلیل میآورم که انتقاد بهی از «گذرگاههای تکاملی غیرمستقیم»، احتمالاتی است و قیاسی نیست. بهی تکامل داروینی را بهطور کلی بهعنوان تبیینی ممکن برای دستگاه زیستی میپذیرد اما ادعا میکند جزییات تجربی معضلات بزرگی در برابر این تبیین داروینی مطرح میکنند. در عوض او میگوید جزییات زیستشناسی، استنتاج مبتنی بر طراحی را تقویت کرده است.
من به استدلال داوکینز[sta_anchor id=”3″][3][/sta_anchor] در کتاب ساعتساز نابینا[sta_anchor id=”4″][4][/sta_anchor] باز میگردم؛ زیرا این استدلال پشت صحنهی استدلال بهی را فراهم میکند. داوکینز استدلال میکند، بسیار عقلانی است که برای اینکه حتی ساختارهای پیچیدهتر را تبیین کنیم، ظرفیتهای فرایند جهش و انتخاب طبیعی را باور کنیم. تکامل چشم پستانداران را در نظر بگیرید؛ ساختار بسیار پیچیدهای که ویلیام پیلی[sta_anchor id=”5″][5][/sta_anchor] پیشتر بهعنوان نمونهای از طراحی به کار برده است.[sta_anchor id=”111″]]۱[[/sta_anchor] داوکینز استدلال میکند که تکامل ممکن است با تکهی کوچک حساس به نوری روی پوست آغاز شده باشد. جهشهای بهبود دهندهی توانایی بینایی پس از پیدایش سودمند از آب در آمدند، بنابراین در قابلیت این ارگانیزم موثر بودند. انتخاب طبیعی این جهشها را حفظ کرد و آنها را بر هم انباشت و طی بازهی زمانی طولانیای، چشم نوین تکامل یافته است.[sta_anchor id=”222″]]۲[[/sta_anchor] داوکینز[sta_anchor id=”333″][3][/sta_anchor] فرضیات اصلی این تبیین تکاملی را بهصورت زیر ارایه میدهد:
- آیا چشم انسان میتوانسته مستقیما در یک گام واحد، از وضعیت نبود هر نوع چشمی، پدید آید؟
- آیا چشم انسان میتوانسته مستقیما از چیزی که با خودش تفاوت ناچیزی دارد، پدید آید؛ چیزی که احتمالا باید آن را X بنامیم؟
- آیا دنبالهی پیوستهای از Xها وجود دارد که چشم نوین انسان را به وضعیتی با فقدان هر نوع چشمی، پیوند دهد؟
- آیا معقول است هرکدام از آنها، با در نظر گرفتن هر عضو از دنبالهی فرضی Xها که چشم انسانی را به وضعیت نبود هرگونه چشمی پیوند میدهد، به کمک جهش تصادفی عضو پیش از خود پدید آمده باشد؟
- آیا معقول است هرکدام از آنها، با در نظر گرفتن هر عضو از دنبالهی فرضی Xها که چشم انسانی را به وضعیت نبودنِ هرگونه چشمی پیوند میدهد، به اندازهی کافی خوب کار کرده باشد تا به بقا و تولید حیوانات مورد نظر کمک کرده باشد؟
پاسخ داوکینز به پرسش اول، منفی است؛ تبیین پیدایش اندامهای پیچیدهی جدید از طریق جهشهای تصادفی بزرگ، بعیدتر از آن است که قابل باور باشد. اما پاسخ او به چهار پرسش دیگر، مثبت است.
بهی مثال چشم را گمراهکننده میداند، زیرا گامهای کوچکی که داوکینز توصیف میکند در سطح زیستشیمی بسیار بزرگاند. در نگاه بهی چیزی بهعنوان سلول «ساده»ی حساس به نور وجود ندارد، اما بنیان زیستشیمی بینایی بسیار پیچیده است؛ زنجیرهای از پروتیینها که دارای پیچیدگی کاهشناپذیر هستند.[sta_anchor id=”444″]]۴[[/sta_anchor] بنابراین، از نگاه بهی، تبیین تکامل چشم به روش داوکینز به توضیح تولید دستگاه استریو شبیه است؛ به این ترتیب که شما ابتدا یک کاستخوان میسازید، سپس یک سیدیخوان و بعد بلندگوها و بعد کنترل از راه دور را به آن اضافه میکنید. به باور بهی جهشهای کوچکی که داوکینز آنهای را توصیف کرده، جهشهای بزرگی بین درههای عمیق هستند.[sta_anchor id=”555″]]۵[[/sta_anchor]
استدلال بهی از پیچیدگی کاهشناپذیر در برابر این تفکر که میتوان همهی ساختارهای زیستی را با انباشت جهشهای کوچک و سودمند تبیین کرد، جهتگیری شده است. بهی با تمرکز بر استدلال شمارهی پنج، منطق داوکینز را نقد میکند: معقولیت اینکه همهی جهشهای لازم برای تکامل شکل کنونی سودمند هستند. بهی با استدلال خود میکوشد به چالش داروین پاسخ دهد، همانطور که در کتاب منشا انواع[sta_anchor id=”6″][6][/sta_anchor] بیان کرد: «اگر بتوان نشان داد هر اندام پیچیدهای که وجود داشته، احتمالا نمیتوانسته با اصلاحات اندک، متوالی و متعدد شکل بگیرد، نظریهی من کاملا شکست خواهد خورد. اما من نمیتوانم چنین موردی پیدا کنم.»[sta_anchor id=”666″]]۶[[/sta_anchor] اگر برخی اندامهای زیستشناختی نمیتوانستهاند از طریق سازوکار انتخاب طبیعی و جهش شکل بگیرند، ادعای نظریهی تکامل برای تبیین نظم حیات به خطر میافتد. بهی استدلال میکند ماشینهای با «پیچیدگی کاهشناپذیر» در سلولها، از عهدهی چالش داروین برمیآیند.[sta_anchor id=”777″][7][/sta_anchor]
او فرض میگیرد هر جهشی در دنبالهی تکاملی باید سودمند یا دستکم خنثی باشد تا انتخاب طبیعی به تولید ساختارهای جدید زیستشناختی کمک کند. در غیر این صورت، انتخاب طبیعی خلاف بقای آن عمل میکند. ایدهی اساسی در تبیینهایی که از تکامل وجود دارد، مشترک است؛ همانگونه که دنیس نوبل[sta_anchor id=”7″][7][/sta_anchor] بیان میکند، اگر ما طراحی یک ارگانیزم را با هواپیما مقایسه کنیم، تکامل باید هواپیما را در حالی که هواپیما در پرواز است و همهی سیستمها مشغول کارند، بدون پیشبینی بهبود بخشد.[sta_anchor id=”888″][8][/sta_anchor] ایدهی اصلی استدلال بهی این است که عملی شدن این نوع از پیشرفتهای سودمند و ایجاد ساختارهای جدید، در مورد سیستمهای با «پیچیدگی کاهشناپذیر»، بسیار دشوار یا غیرممکن است.
بهی فکر میکند سیستمی با پیچیدگی کاهشناپذیر، «سیستم واحدی است تشکیلیافته از چندین بخش سازگار و تعاملکننده با هم که در عملکرد اصلی دخیلاند و حذف یکی از اجزا، باعث توقف عملکرد سیستم میشود.»[sta_anchor id=”999″][9][/sta_anchor] او ادعا میکند چندین ساختار با پیچیدگی کاهشناپذیر در سلول وجود دارد و مبنای ادعایش هم تجربی هم مفهومی است. اول اینکه میتوان از آزمایشهای زیستشیمی استفاده کرد تا ضرورت اجزای ماشینهای زیستشیمی را آزمود. اگر هنگام حذف یک جز، عملکرد سیستم متوقف شود، میتوان حکم داد که این جز برای عملکرد سیستم ضروری است. دوم اینکه بلافاصله پس از فهم چهگونگی کارکرد یک سیستم، میتوانیم این را که اجزای معینی برای عملکرد آن ضروری هستند، تشخیص دهیم. بهی سیستم شناکردن را مثال میزند و میگوید یک سیستم برای شناکردن، دستکم نیاز به سه جز دارد: پارو، موتور و بخشی که این دو را به هم پیوند دهد. همچنین این بخشها باید تنظیم دقیق شوند تا با هم تناسب پیدا کنند. یا به تعبیر بهی «به خوبی سازگار شوند».[sta_anchor id=”10″][10][/sta_anchor]
در بحث طراحی هوشمندانه (ID)، تاژک باکتریایی[sta_anchor id=”8″][8][/sta_anchor] بهعنوان پرکاربردترین نمونه برای پیچیدگی کاهشناپذیر زیستشناختی، خودی نشان داد. تاژک، در نگاه بهی، موتوری بیرونی است که باکتریها را پیش میراند. بهی میگوید تاژک برای عملکرد خود به ده جز نیاز دارد.[sta_anchor id=”11″][11][/sta_anchor] همچنین استدلال او این است که تاژک بخشی از شبکهای از ماشینهای با پیچیدگی کاهشناپذیر است که به هم پیوند دارند. مثلا ادعا میشود سازوکار سازندهی تاژک، پیچیدگی کاهشناپذیر دارد.[sta_anchor id=”12″][12][/sta_anchor]
برخی مشکلات تعریف اولیهی بهی از پیچیدگی کاهشناپذیر در این بحث پدیدار شده است.تعریف پیچیدگی کاهشناپذیر فرض میکند همهی قسمتهای یک سیستم برای عملکرد آن ضروری هستند اما درعمل هیچ سیستم زیستشناختیای چنین نیست؛ مثلا بخشهای بسیاری از تاژک باکتریایی برای عملکرد آن غیرضروری هستند. خود بهی هماکنون این امر را در کتابجعبهی سیاه داروین[sta_anchor id=”9″][9][/sta_anchor] به رسمیت میشناسد و میپذیرد موتورهای مژگانی دارای اجزای متعددی هستند که عملکرد آنها حتی برای ما ناشناخته است. با این حال، در نگاه بهی این بدان معنا نیست که ما نتوانیم اجزای متعدد دیگری را بهعنوان اجزای ضروری تشخیص دهیم.[sta_anchor id=”13″][13][/sta_anchor] اصلاحیهی بهی و دمبسکی این است که تعریف بهی تنها در مورد هستهی کاهشناپذیر سیستم کاربرد دارد و ممکن است اجزای دیگری هم که باعث پایداری سیستم میشوند، وجود داشته باشند؛ آنها، بدون اینکه لزوما عملکرد سیستم از بین برود، قابل حذفاند.[sta_anchor id=”14″]]۱۴[[/sta_anchor]
بهی استدلال میکند پیچیدگی کاهشناپذیر سدی در برابر «گذرگاههای تکاملی مستقیم» است. منظور او از تکامل مستقیم، تکاملی است که با بهبود بخشیدن به برخی عملکردهای موجود، گام به گام محقق میشود؛ همانطور که در نمایش داوکینز از تکامل چشم، هر بهبودیای منجر به افزایش اندکی بینایی میشود. گذرگاه تکاملی مستقیم یعنی تکامل یک سیستم از سرآغازهای پست با بهبودهای کوچک در «عملکرد هستهی» سیستم. به عقیدهی بهی تکامل پیچیدگی کاهشناپذیر به این شیوه غیرممکن است، زیرا عملکرد اصلی سیستم پس از قرارگیری هر بخش ضروری در جای خود، پدیدار میشود. اما انتخاب طبیعی نمیتواند عملکردی را انتخاب کند که پس از آنکه همهی اجزا جای خود را یافتند، پدیدار میشود. بنابراین، سیستم نمیتواند با گامهای سودمند کوچک از راه یک گذرگاه تکاملی مستقیم، تکامل یابد. مثلا تاژک باکتریایی که عهدهدار حرکت دادن باکتری است، نمیتواند از سیستمی سادهتر، تکامل یافته باشد.[sta_anchor id=”15″]]۱۵[[/sta_anchor] در عوض تکامل آن –از نظر بهی– با دخالت یک طراح هوشمند بهتر تبیین میشود؛ طراحی که میتواند اجزا را طوری بچیند که هدفی مربوط به آینده را برآورده سازد.[sta_anchor id=”16″]]۱۶[[/sta_anchor]
بنابراین، ایده آن است که جهشهایی که منجر به ایجاد سیستمی با پیچیدگی کاهشناپذیر میشوند، نمیتوانند سودمندیای را که کل سیستم دارد، تولید کنند، در نتیجه دنبالههایی که منجر به بهوجود آمدن این سیستم میشوند نمیتوانند شرط پنجم داوکینز را برآورده سازند و انتخاب طبیعی هم نمیتواند به تبیین سیستم کمک کند. بیشتر منتقدان بهی پذیرفتهاند این استدلال به ضرر گذرگاههای تکاملی مستقیم عمل میکند، اما آنها هنوز هم وجود گذرگاههای تکاملی غیرمستقیم را ممکن تلقی میکنند.[sta_anchor id=”17″][17][/sta_anchor] استدلال بهی آن است که بخشهای سیستمی با پیچیدگی کاهشناپذیر، عملکرد آن سیستم را نخواهند داشت. بنابراین، انتخاب طبیعی آنها را انتخاب نمیکند. با این حال، این بدان معنا نیست که آنها نمیتوانستهاند عملکردهای دیگری داشته باشند و پس از آن به اجزایی تبدیل شده باشند که سیستمی تازه شکلیافته را با پیچیدگی کاهشناپذیر ساخته باشند. تاریخچهی تکاملی سیستمهایی با پیچیدگی کاهشناپذیر که بهی بیان میکند، مانند تاژک باکتریایی، میتواند بسیار پیچیده باشد، ضمن اینکه اجزای مشابه میتوانند در سیستمهای بسیاری، با اندکی تفاوت و با عملکردهای گوناگون، کار کنند.
یادداشتها:
[sta_anchor id=”111f”][1][/sta_anchor] Paley, William, ۲۰۰۶[۱۸۰۲] Natural Theology. Oxford World’s Classics. New York, NY: Oxford University Press , chapter III.
[sta_anchor id=”222f”][2][/sta_anchor] Dawkins, Richard,The Blind Watchmaker: How the Evidence of Evolution Reveals a Universe without Design.۱۹۹۱, London: Penguin.
همچنین استدلالهای موجود در مرجع زیر را بنگرید:
Freeman & Herron Evolutionary Analysis. Fourth Edition. Upper Saddle River, NJ: Pearson Prentice Hall, ۲۰۰۷, ۹۸-۹۹
[sta_anchor id=”333f”][3][/sta_anchor] Dawkins ۱۹۹۱, ۷۷-۸۱
[sta_anchor id=”444f”][4][/sta_anchor] Michael, Behe, Darwin’s Black Box. ۱۰th Anniversary edition. New York, NY: The Free Press ۲۰۰۶a, ۳۸
[sta_anchor id=”555f”][5][/sta_anchor] Behe ۲۰۰۶a, ۲۲.
[sta_anchor id=”666f”][6][/sta_anchor] Charles, Darwin, On the Origin of Species. Oxford: Oxford University Press. ۲۰۰۸ [۱۸۵۹], chapter VI.
ایدهی اصلی، بخشی از جریان اصلی نظریهی تکاملی کنونی باقی میماند. همانگونه که جری کوین / Jerry Coyne (۲۰۰۷) این نکته را بیان میکند: «در واقع درست است که انتخاب طبیعی نمیتواند هر خصیصهای را بسازد که در آن گامهای میانی یک منفعت خالص به ارگانیزم برساند.» کوین همچون داروین، ادعا میکند، وجود گونهی چنان خصیصهای، اثبات نشده است. با این حال، توجه داشته باشید زیستشناسی تکاملی ایجاب نمیکند که همهی خصیصههای حیات را انتخاب طبیعی، انتخاب کرده باشد. دربارهی این نکته، مقالهی کلاسیک Gould & Lewontin ۱۹۷۹ و نیز Pigliucci & Müller (eds) ۲۰۱۰ را ببینید.
[sta_anchor id=”777f”][7][/sta_anchor] Behe ۲۰۰۶a, ۳۶. See also Behe ۲۰۰۱b, ۲۰۰۳a and ۲۰۰۴.
[sta_anchor id=”888f”][8][/sta_anchor] Noble, Denis, The Music of Life: Biology Beyond the Genome. Oxford: Oxford University Press ۲۰۰۶, ۱۰۹
[sta_anchor id=”999f”][9][/sta_anchor] Behe ۲۰۰۶a, ۳۹
[sta_anchor id=”10f”][10][/sta_anchor] Behe ۲۰۰۶a
[sta_anchor id=”11f”][11][/sta_anchor] E.g. Behe, “Irreducible Complexity: Obstacle to Darwinian Evolution.” Debating Design: From Darwin to DNA. Eds. W. A. Dembski & M. Ruse. Cambridge: Cambridge University Press. ۳۵۲- ۳۷۰. ۲۰۰۴a
[sta_anchor id=”12f”][12][/sta_anchor] Behe, The Edge of Evolution: The Search for the Limits of Darwinism. New York, NY: The Free Press ۲۰۰۷, chapter ۵
[sta_anchor id=”13f”][13][/sta_anchor] Behe ۲۰۰۶a, ۳۹, ۷۲-۷۳
[sta_anchor id=”14f”][14][/sta_anchor] Dembski, William A. No Free Lunch: Why Specified Complexity Cannot Be Purchased Without Intelligence. Lanham: Rowman & Littlefield Publishers. ۲۰۰۲a, ۲۸۵
[sta_anchor id=”15f”][15][/sta_anchor] Behe ۲۰۰۶a, ۳۹
[sta_anchor id=”16f”][16][/sta_anchor] Behe ۲۰۰۶a, ۳۶-۳۹
[sta_anchor id=”17f”][17][/sta_anchor] E.g. Miller, Keneth, Finding Darwin’s God: A Scientist’s Search for Common Ground Between God and Evolution. New York, NY: Harper Perennial. ۲۰۰۲, ۱۳۲-۱۳۶, Orr ۱۹۹۶
[sta_anchor id=”1f”][۱][/sta_anchor] Michael Behe، زیستشیمیدان آمریکایی متولد ۱۹۵۲
[sta_anchor id=”2f”][۲][/sta_anchor] irreducible complexity
[sta_anchor id=”3f”][۳][/sta_anchor] Richard Dawkins
[sta_anchor id=”4f”][۴][/sta_anchor] The Blind watchmaker، کتابی از داوکینز که با هدف عمومیتر کردن فرگشت ژنمحور نوشته شده است و نام آن متاثر از تشبیه ویلیام پیلی است که گفت حتی اگر ندانید ساعت چیست، طراحی چرخدندهها و فنرها برای یک مقصود خاص، شما را وادار به این نتیجهگیری میکند که: این ساعت باید سازندهای که از سازوکار آن آگاه است، داشته باشد؛ سازندهای که برای چنین طراحیای کاربردی در نظر داشته است.
[sta_anchor id=”5f”][۵][/sta_anchor] William Paley
[sta_anchor id=”6f”][۶][/sta_anchor] On the Origin of Species
[sta_anchor id=”7f”][۷][/sta_anchor] Denis Noble
[sta_anchor id=”8f”][۸][/sta_anchor] bacterial flagellum
[sta_anchor id=”9f”][۹][/sta_anchor] Darwin’s Black Box
منبع: , The Intelligent Design Debate and the Temptation of Scientism: A Theological and Philosophical Analysis, Faculty of Theology, University of Helsinki, ۲۰۱۴, pp.۱۸۲-۱۸۶