اصل انسانی قویکریستوفر ساوتگیت/ ترجمه: حسنا ارشدی
برای برخی کیهان شناسان، اصل انسانی ضعیف به اندازهی کافی جامع نیست. دلیل و پاسخ آنها استناد به وجود گونههای عقلانی حیات مبتنی بر کربن به عنوان «تبیینی» برای جنبههای انسانی جهان است. بنابراین «جهان الزاما باید دارای آن خصوصیاتی باشد که اجازه دهد در مرحلهای از تاریخش حیات درون آن گسترش پیدا کند.»
شناختهشدهترین نوع این اصل، اصل انسانیِ نهایی[۱] بارو و تیپلر[۲] است که میگوید: «پردازش اطلاعات هوشمند باید در جهان به وجود آید و زمانی که به وجود آید، دیگر هرگز از بین نخواهد رفت.» آن دو معتقدند که گونههای حیات هوشمند به دلیل ظرفیتشان در آینده برای درک ماده و به کارگیری آن در مقیاس کیهانی، اهمیت کیهانشناسانه دارند.
این باور منجر میشود تا آنها نوعی آخرتشناسی فیزیکی خداناباورانه را توسعه و پرورش دهند. تیپلر این عقیده را در کتاب خود با نام فیزیک ابدیت[۳] (۱۹۹۵) به تفصیل آورده است. ممکن است بشر برای همیشه وجود نداشته باشد اما فرهنگ بشر همیشه خواهد ماند، یعنی از طریق دستگاههای هوشمند خود–تکثیری، نگهداری و توسعه داده میشود. انتقال نرمافزار فرهنگی ما به اشکالی از سختافزارهای جایگزین، عاملی برای دلگرم کردن رشد نامحدود ظرفیت برای پردازش اطلاعات و بهکارگیری ماده است. آنها با توسعهی اجتنابناپذیر فرهنگ بشر تا به جایی رسیدهاند که تمام کیهان را در بر میگیرد. اما بگذاریم آنها سخن پایانی خود را بگویند:
«اگر از منظر کیهانشناختی کوانتومی حیات در تمام جهانها بسط پیدا کند و تکامل یابد، و اگر حیات به وجود داشتن خود در تمام این جهانها ادامه دهد (که شامل تمام گذشتههای ممکن در بین آنها میشود)، به نقطهی امگا[۴] خواهیم رسید. در لحظهای که نقطهی امگا حاصل شده است، حیات اختیار و کنترل تمام ماده و نیروها را نه تنها در یک جهان، بلکه در تمام جهانهایی که وجود آنها به طور منطقی محتمل است، به دست خواهد آورد و بدینگونه حیات در تمام مناطق فضایی، در تمام جهانهایی که منطقا میتوانند وجود داشته باشند، گسترش خواهد یافت و حجم نامحدودی از اطلاعات را، شامل تمام سلولهای دانشی که به طور منطقی قابل دانستن هستند، ذخیره خواهد کرد و این نهایت امر است.»
بارو و تیپلر در پاورقی اضافه میکنند که «یک خداشناس امروزی ممکن است بگوید که کلیت حیات در نقطهی امگا همان قادر مطلق، حاضر مطلق و عالم مطلق است.»
به رغم لحن متافیزیکی حجم زیادی از بحث آنها، بارو و تیپلر تاکید میکنند که اصلِ انسانیِ نهایی پیشبینیهای روشن و واضحی راجع به آن گونهای از جهان که ما میتوانیم انتظار داشته باشیم، دارد. مهمتر از همه، آنها استدلال میکنند برای این که حیات واقعا تمام جهان را در بر بگیرد، جهان باید بسته باشد، یعنی تحتتاثیر جاذبهی خود باید به تدریج شروع به فروریختن به سمت تکینگی[۵] نهایی کند.
منبع:
Reference: https://counterbalance.org/ghc-bb/sap-body.html
[۱] Final Anthropic Principle
[۲] Barrow and Tipler
[۳] The Physics of Immortality
[۴] Omega، نقطهی امگا آیندهای فرضی است که در آن زمان همه چیز در جهان به طور مارپیچ به سمت نقطهی نهایی یگانگی و وحدت حرکت خواهد کرد. م
[۵] singularity, در کیهانشناسی مهبانگ، تکینگی نقطهای است که در آن زمان به سمت صفر میل میکند و مقادیری مانند تراکم جهان، به سمت بینهایت میروند. از این رو در آن نقطه، قوانین فیزیک دیگر معتبر نیستند.