انکار تکاملگرایی از طرف آفرینشگرایان خطا استگفتوگو با کنت ریموند میلر /ترجمه: حمیرا افشار
کنت ریموند میلر[۱] (متولد ۱۴ جولای ۱۹۴۸)، زیستشناس سلولی و مولکولی آمریکایی که در حال حاضر استاد زیستشناسی در دانشگاه براون[۲] و صاحب مقام استادی از بنیاد خانوادگی رویس[۳] به خاطر مهارت در تدریس از این دانشگاه است. تمرکز تحقیقات اولیهی میلر بر ساختار و کارکرد غشای سلول، به ویژه غشای تیلاکوئید کلروپلاست بوده است. میلر همچنین به عنوان یکی از مولفان کتابهای مقدماتی مرجع زیستشناسی در دبیرستان و کالج شناخته میشود. شهرت میلر، که یک کاتولیک است، عمدتا به خاطر مخالفتهایش با بحث آفرینشگرایی است که شامل جنبش طراحی هوشمندانه (ID) نیز میشود. او دو کتاب در این زمینه نوشته است: در جستوجوی خدای داروین[۴]، که در آن استدلال میکند قبول تکامل با اعتقاد به خدا سازگار است و نیز کتاب تنها یک نظریه[۵] که به بحث طراحی هوشمندانه و ماجرای کیتز میلر[۶] علیه مدارس منطقهی داور[۷] میپردازد و همچنین اشاراتی به گسترش علم در سراسر آمریکا نیز دارد.
میلر پیش از پیوستن به دانشگاه براون از دبیرستان راهوی[۸] در راهوی نیوجرسی فارغالتحصیل شده است. در سال ۱۹۷۰ در براون، لیسانس خود را در رشتهی زیستشناسی گرفت. او در سال ۱۹۷۳ دکتری خود را در زیستشناسی از دانشگاه کلرادو[۹] در بولدر اخذ کرد. میلر در فاصلهی سالهای ۱۹۷۴ تا ۱۹۸۰، در دانشگاه هاروارد به تدریس پرداخت. تحقیقات او در زمینهی مشکلات ساختاری و کارکردی غشای سلولی است که اغلب از میکروسکوپ الکترونی استفاده میکند. در می ۲۰۱۴ میلر مدال لائتار[۱۰] را از دانشگاه نوتردام[۱۱] دریافت کرد.
alchetron.com
دسامبر ۲۰۰۴
علم و دین میتوانند یکدیگر را کنار بگذارند؟
نه، قطعا. من اینطور فکر نمیکنم. من فکر میکنم تمام اعتقاد دانش غربی بر این است که مذهب و علم ناسازگار و جمع ناشدنی نیستند. افراد زیادی در مجامع علمی وجود دارند، در ایالات متحده و در سراسر دنیا که عقاید مذهبی محکمی دارند و دیدگاههای خود را با زمینهی کاری علمی خود یا با فلسفهی علم در تضاد نمیبینند.
علم میتواند وجود یک خالق بزرگتر را ثابت یا رد کند؟
نه، نمیتواند. حضور یک قادر متعال در واقع پرسشی علمی نیست. یک قادر متعال جایی بیرون از مرز طبیعت قرار میگیرد. علم فرآیندی برمبنای طبیعت است و تنها میتواند به سوالاتی دربارهی چیزهایی که در طبیعت قرار میگیرند پاسخ بدهد. مسایل فراتر از آن در حوزهی اعتقادات شخصی جای میگیرد.
چهطور میشود هم به تکامل یک جهان پیچیده باور داشت و هم به خدا اعتقاد داشت؟
سوال جالبی است. خدا برای کسانی که به او اعتقاد دارند، خالق و فرمانروای جهان است. همانطور که سی.اس. لوییس[۱۲] یک بار گفته است: «خدا مادیات را دوست دارد. او خودش آنها را اختراع کرده است.» (تنها مسیحیت[۱۳]، انتشارات هارپر[۱۴]، ۲۰۰۱) به نظر من خالق قدرتمندی که هم در مادیات این جهان و هم قوانینی که ارتباط بین این مواد را مدیریت میکند، نقش دارد، میتواند به هر هدفی که بخواهد برسد و این کار را در قالب فرآیند، ساختار یا پایان نهایی جهان انجام میدهد.
چیزی که به نظر من مفید نیست، این است که بخواهیم تخمین بزنیم دقیقا چه فرآیندهای فیزیکی، شیمیایی یا زیستشناسانهای هستند که میتوانند به خدا نسبت داده شوند یا به عنوان اعمال جادویی خداوند در جهان شناخته شوند. فکر میکنم عقاید مذهب غربی و خود کتاب آسمانی نیز به ما میگوید که خدا بسیار زیرک و ماهر است و میتواند به طرق گوناگونی کارهای خود را پیش برد.
اگر یک فرمانروای مطلق تکامل را به جریان بیندازد، آیا در این صورت دیگر انسانها مسئولیتی اخلاقی برای حفظ سیاره خواهند داشت؟
این سوال بسیار خوبی است. به گمان من پاسخ این سوال قطعا مثبت است. بگذارید اول درمورد زیستشناسی صحبت کنیم. ما درخشانترین چیز در مجموعه هستیم. ما یگانه پستاندار بزرگ و معمول روی زمین هستیم. ممکن است این حقیقت امروز برای ما بدیهی باشد اما پانصد سال پیش این طور نبوده است. ما یگانه پستاندار بزرگ و معمول روی زمین نبودیم. این امر در قالب اصطلاحات بومشناسی به این معنا است که گونهی ما منحصر به فرد است. ما این احتمال را داریم که کارهای خوب بیشتری انجام دهیم یا صدمات بیشتری وارد کنیم یا بیشتر از هر موجود زندهی دیگری روی زمین دچار انقراض شویم. بنابراین ما باید مسئولیت خود را به گونهای هوشمندانه اجرا کنیم.
از دیدگاه مذهبی، یک نهضت همگانی در الهیات مسیحیت وجود دارد که به نهضت بومشناسی مسیحی شهرت دارد. این نهضت به طور جدی به این وعظ در کتاب مقدس میپردازد که ما باید از زمین مراقبت کنیم. ما محافظان زمین هستیم. کتاب مقدس با مثالهای زیادی از محافظان خردمند و محافظان نادان پر شده است. اهمیت به زمین به طور خاص زمینهای است که مقاصد دانشمندان و اهداف دینداران در آن به هم میرسد.
در کتابتان با نام در جستوجوی خدای داروین نوشتهاید که «در طبیعت، حتی به گونهای سرسری و بدون جستوجو، میتوانیم آثار خالق را پیدا کنیم.» چهگونه این دیدگاه شما از مکتب آفرینشگرایی متفاوت است یا با نظریهی طراحیهوشمندانه، که در مقابل تکامل قرار میگیرد، مخالف است؟
به نظرم بزرگترین تفاوت و مستقیمترین راه برای اشاره به این تفاوت این است که بگوییم که بحث آفرینش به گونهای اجتناب ناپذیر در چیزهایی که علم هنوز تشریح نکرده است یا چیزهایی که به عقیدهی آنها علم نمیتواند آنها را توضیح دهد، به دنبال خدا میگردد. بسیاری از دانشمندانی که مذهبی هستند در چیزهایی که علم درک کرده و توضیح داده است به دنبال خدا میگردند. بنابراین روش من از این نظر از آفرینشگرایان یا مدافعان نظریهی طراحی هوشمندانه متفاوت است. من دانش را دلیلی الزامی برای اعتقاد به خدا میدانم. آنها یک دلیل الزامی باور به خدا را انکار میکنند.
شما در همان کتاب نوشتهاید که «مشکل عمیقتری وجود دارد که رقیبان نظریهی تکامل آن را به وجود میآورند، مشکلی برای مذهب». لطفا در این باره توضیح دهید.
زمانی که مذهب خود را در نبردی برابر علم قرار دهد -که این اتفاق وقتی رخ میدهد که مذهب میگوید ما باید توضیحات علمی را برای مسایل مذهبی رد کنیم- به این معنا است که هرگاه علم در ادراک پیشرفت کند، مذهب عقب نشینی میکند. اگر مذهب را به منزلهی چیزی که علم نمیتواند آن را توضیح دهد تعریف کنید، هرگاه علم پیش میرود و هر سال ما چیزی بیشتر درمورد زندگی، جهان پیرامونمان و کیهان کشف میکنیم، این زمینهها (که مذهب در آن پاسخگو بوده است) کوچکتر میشود. من فکر میکنم مردود کردن مسیر اصلی علم و انکار تکامل از طرف آفرینشگرایی، خطایی برای دین به شمار میرود، زیرا این بحث را مطرح میکند که دین از طریق سازوکارها و ادوات علم رد میشود. این یک اشتباه عمیق نظری است.
چرا همچنان تکامل نظریهای خطرناک برای برخی از جوامع آمریکایی است؟
فکر میکنم تکامل به دو دلیل نظریهی خطرناکی باقی مانده است؛ نخست اینکه افراد زیادی در جوامع دینی همچنان عقیده دارند که تکامل نمیتواند با مذهب جمع شود. این صحیح نیست. بیشتر مردم میتوانند این را درک کنند، اما نه همهی آنها. دلیل دوم این است که تکامل به مسایل کاملا بنیادی میپردازد. تکامل به همان دلیلی جنجالی است که مثلا شما میتواند بروید و دربارهی مادر کسی حرفی بزنید و دعوایی را شروع کنید. این امر مسایلی از قیبل ما از کجا آمدهایم یا وضعیت ما به عنوان بشر چیست یا ما چهگونه به باقی حیات روی زمین ارتباط پیدا میکنیم را دربرمیگیرد. بنابراین، تکامل همیشه مسئلهای جنجالی باقی میماند؛ نه فقط در ایالات متحده، بلکه در بسیاری کشورهای دیگر در اقصی نقاط جهان.
علم چهگونه میتواند به این ترس عمومی از تکامل پاسخ دهد؟
علم میتواند به سه روش پاسخ دهد. روش اول از طریق پاسخ به اعتراضاتی که به طور متداول علیه تکامل مطرح میشود. اتهاماتی از قبیل این که تکامل جزء دانشهای مفید نیست، هیچ شکلی از تغییر وجود ندارد، سازوکار تکامل پاسخگو نیست و برخی اتهامات دیگر. این اتهامات میتوانند به آسانی با ادبیات علمی پاسخ داده شوند.
روش دوم با تاکید بر این حقیقت است که نظریههای علمی از نظریههای دینی تفاوت دارند و از این رو علم به صورتکلی، و به طور خاص تکامل، هیچ تهدید الزامی برای مذهب به شمار نمیرود.
روش سوم پاسخگویی با انجام کارهای علمی مفید است. زیستشناسی تکاملی اساسا نظریهای مفید است. نظریهای است که کاربرد و اجرای آن در آزمایشگاه هر روز به نتایج علمی سودمندی میرسد. مردم آمریکا، مردم نتایج تجربی و پیآمدهای آن هستند. زمانیکه چیزی کار میکند، زمانی که چیزی عملی است، زمانی که چیزی به پولزایی میرسد، آن وقت در جامعهی آمریکا ارزش پیدا میکند و تکامل میتواند همهی این موارد را انجام دهد.
در برخی مناطق ایالات متحده، افراد تحصیلکرده از سمت موسسات خود تشویق و گاهی مجبور میشوند که نظریات «جایگزین» تکامل را تدریس کنند. پاسخ شما به این پیشرفت چیست؟
ناامیدکننده است. اگر نظریاتی که پیشنهاد میشدند جایگزین علمی مناسبی بودند، اگر نظریاتی بودند که پشتوانهی علمی در جوامع علمی داشتند یا دارای شواهد تجربی قابل توجه بودند، در آن صورت جالب بود که این نظریات را نیز در کلاسهای علمی وارد کنیم. متاسفانه این «جایگزینها» در واقع به طور کامل علمی نیستند. جایگزینی یک نظریه مانند آفرینش یک زمین جوان، که به مردود دانستن اخترشناسی، فیزیک، شیمی و زیستشناسی بستگی دارد، در قالب برنامهی درسی به اندازهی تدریس جادوگری در مدارس پزشکی بی معنا است. جایگزین دیگری که گاهی پیشنهاد میشود و به «طراحی هوشمندانه» شهرت دارد، حتی به حد یک فرضیهی علمی نیز نمیرسد. هیچ قدرتی برای توجیه ندارد و برای تبدیل شدن به مسایل علمی به چیزی بیشتر از یک تمایل برای داشتن یک «آفریننده» نمیرسد. از آنجا که چنین توجیهاتی قابل آزمایش نیستند، علم محسوب نمیشوند و فقط میتوانند دانشجویان را از ذات علم و شواهد علمی دور کنند.