آیا دین بدون ایمان میتواند «معنایی کامل» داشته باشد؟دنیس اولری/ ترجمه: مریم درودیان

۵ سپتامبر ۲۰۲۲
فیلسوفی به نام فیلیپ گاف[۱] که چهرهای برجسته در مکتب همهجانانگاری[۲] است، از ایدهی یافتن معنا در دینی که واقعا به آن اعتقاد نداریم، دفاع میکند.
فیلیپ گاف، فیلسوف دانشگاه دورهام، یکی از ویراستاران کتاب آیا آگاهی همه جا هست؟ مقالاتی در مورد همهجانانگاری[۳] (۲۰۲۲)، برداشت جالبی از دین دارد. به طور معمول فرض بر این است که فقط افراد مذهبی «باورمند» هستند، در حالی که گاف معتقد است انسانها میتوانند بدون این که واقعا به دینی باور داشته باشند، به شکلی معناداری جزیی از آن دین باشند:
اما دین چیزی بیش از مجموعهای خشک از آموزهها است. ادیان شامل اعمال معنوی و سنتهایی است که یک جامعه را در مکان و زمان به هم پیوند میدهد و همچنین آیینهایی که مشخص کنندهی فصول و لحظات بزرگ زندگی هستند: تولد، بلوغ، ازدواج، مرگ. گرچه هر دین دیدگاههای متافیزیکی خاص خودش را دارد، این دیدگاهها را میتوان از نظر معقول بودن بررسی کرد. کوتهبینی است اگر تنها در مورد جنبههای «اعتقادی» دین تمرکز کنیم و سایر جنبههای زیستهی زندگی دینی را نادیده بگیریم.[۴]
گاف طرح اولیهای ارایه میدهد از دو نفر به نام فائزه و پیتر. فائزه در خانوادهای مسلمان بزرگ شده است، «و معتقد است احتمال واقعی بودن اسلام ۵۰/۵۰ است»:
فائزه با تمرین منظم و ساختارمند ایمان خود میتواند زندگی معنویاش را در طول زمان عمیقتر کند. در عین حال، او در تعامل با جامعه و سنت میتواند ویژگیهای اخلاقی مثبت و مشارکت موثر در یک جامعهی سالم را در خود پرورش دهد. حتی اگر معلوم شود خدایی نیست، فائزه چیزی از دست نداده و چیزهای زیادی به دست آورده است.[۵]
پیتر که در خانوادهای مسیحی رشد کرده است، اوایل بیست سالگی، از طریق داروهای روانگردان به «واقعیتی فراتر از آن چه با حواس خود درک میکنیم» پی میبرد. با این حال او «یک خداناباور به تمام معنا» است، دستکم در مورد «خدایی با صفات مطلق» در دین سنتی غرب: خدای دانای مطلق، قادر مطلق و خیّر مطلق.
گاف استدلال میکند که ممکن است منطقی باشد اگر پیتر همچنان مسیحی باقی بماند. او به این سنت «سلبی»[۶] اشاره میکند که خدا فراتر از هر چیزی است که ما میتوانیم تصور کنیم. همچنین این باور که در آن، دین ]نه یک واقعیت بلکه[ داستانی عمیق است: «به عبارت دیگر، داستان مسیحیت نه به عنوان واقعیتی به معنای حقیقی کلمه، بلکه به عنوان یک داستان عمیق درک میشود؛ داستانی که به عنوان بخشی از اعمال معنوی مسیحی، ارتباط عمیقتر با واقعیت نهایی را تسهیل میکند.»
گاف اعتراف میکند که برایش دشوار است درک کند رویکرد فائزه یا پیتر چه معنایی دارد. با این حال او میگوید که بسیاری از مردم این معنا را درک میکنند:
حتی در بریتانیا که تا حد زیادی سکولار است، اعتقاد به یک واقعیت متعالی یک موقعیت حاشیهای نیست. در یک نظرسنجی جدید، ۴۶ درصد از بزرگسالان بریتانیا موافق بودند که «همهی ادیان حاوی نوعی حقیقت هستند» و ۴۹ درصد موافق بودند که «انسانها بهطور ذاتی موجوداتی معنوی هستند». البته برخی از این افراد باورمندان سنتی دین بودند. سایرین خود را «معنوی بدون وابستگی دینی» میدانستند. هدف این مقاله صرفا اشاره به گزینهی سومی است که بسیاری از آن آگاه نیستند و ممکن است برای برخی جذاب باشد: دین بدون باور.[۷]
گاف نقش مهمی در جدی گرفته شدن همهجانانگاران -این دیدگاه که همهی اشکال حیات در آگاهی سهیماند و/یا این که آگاهی عنصری بنیادی در ذات جهان است- در جریان اصلی علم ایفا کرده است. از این رو رویکرد او به این پرسشها شایستهی تأملی دقیق است. این حالت اما با دشواریهایی همراه است. گاف فرض میگیرد که یک جامعهی دینی میتواند حتی زمانی که باورهای اصلیاش مورد تردید قرار گرفته یا کنار گذاشته شدهاند، همچنان به زندگی یک فرد معنا ببخشد. این رویکرد ممکن است در مواقع صلح و آرامش به اندازهی کافی کارآمد باشد اما آیا در مواقع خطر یا تحت شرایط آزار و سرکوب نیز همینطور خواهد بود؟
آیا فائزه حاضر است به خاطر احتمال ۵۰/۵۰ در مورد درستی باورهای دینیاش، خطر آزار و سرکوب را به جان بخرد؟ اگر پیتر معتقد است که خدا فراتر از درک ما است، یا تنها یک داستان عمیق است، چرا در شرایط فشار نباید به جمع آزاردهندگان کسانی بپیوندد که باور دارند خدا به معنای واقعی کلمه در عیسی تجلی یافته است؟ مطمئنا پیتر ایرادهای زیادی در کارهایی که آنها طی سالها انجام دادهاند، خواهد گرفت…
بدون اطمینان درونی از صدق باورهایمان، جوامع ما احتمالا از هم خواهد پاشید، زیرا هر کس به دنبال حقیقتی جداگانه است که براساس نیازهایش شکل گرفته است.
همهجانانگاری، آن گونه که گاف آن را مطرح کرده، شاید از این جهت کمتر آسیبپذیر باشد، زیرا برای بیشتر همهجانانگاران، این باور احتمالا نوعی باور فکری است که بدون ادعای وحی الهی آغاز شده است. با این حال، دقیقا به همین دلیل هم ممکن است چنین باوری پیوند دهندهی جوامع نباشد. با رشد این دیدگاه در جامعهی علمی، فرصت خواهیم داشت ببینیم چه پیش خواهد آمد.
منبع:
[۱] Philip Goff
[۲] Panpsychism، پنسایکیزم یا همهجانانگاری دیدگاه فلسفی است که بر مبنای آن ذهن یا هرچیز ذهنوار، ویژگی بنیادین همه چیز در جهان است. یک همهجانانگار، فرضش از خود، ذهنی است در جهانی از اذهان. م
[۳] Is Consciousness Everywhere? Essays on Panpsychism
[۴] فیلیپ گاف، چرا دین بدون ایمان، هنوز هم میتواند کاملا معنادار باشد، مجلهی سایک، (۱ اوت ۲۰۲۲)
[۵] https://psyche.co/ideas/why-religion-without-belief-can-still-make-perfect-sense
[۶] apophatic
[۷] فیلیپ گاف، چرا دین بدون ایمان، هنوز هم میتواند کاملا معنادار باشد، مجلهی سایک، (۱ اوت ۲۰۲۲)